eitaa logo
مسجد فاطمیه(س) شمیران‌نو
165 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
186 ویدیو
81 فایل
اطلاع‌رسانی برنامه‌های #مسجدفاطمیه‌سلا‌م‌الله‌علیها به همراه بارگذاری مطالبی با محتوای اعتقادی، دینی و مذهبی و گزارشات فعالیت‌های مسجد. نشانی: شمیران‌نو، کوچه هشتم غربی، پلاک٨٢ ارتباط با ادمین: @VahidRouzbahani
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام ◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! ◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🆔eitaa.com/masjedf 🆔Rubika.ir/masjedf 🆔ble.ir/masjedf
▪️حمل امانت وزین ولايت و اسماء الهی و رساندن آن به دیگران، وظيفه‌ای بسيار خطیر برای زينب(سلام‌الله‌علیها) بود، که آن بزرگوار به بهترین نحو وظیفۀ خویش را انجام داد. اگر ایشان حامل اين امانت نمی‌شد، و رسالت خویش را به احسن وجه انجام نمی‌داد امروز ما نمی‌توانستيم روزنه‌ای از تجليات رحمت الهی را بچشيم و رستگار شویم بی بی جان جانمان فدای شما چه رنج ها که برای ما نکشیدی... 🆔eitaa.com/masjedf 🆔Rubika.ir/masjedf 🆔ble.ir/masjedf
▪️فرق بشکسته‌ی زینب، سرِ خونین حسین ▪️که جدا شد زِقفا، منتظر توست بیا... ▪️بر سَرِ نی، سرِ جدّت به عقب برگشته ▪️طفلِ افتاده ز پا، منتظر توست بیا... ▪️آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید ▪️ ناله زد "یا اَبَتا"، منتظر توست بیا... 🌷السّلامُ عَلی الحُسَین 🌷و عَلی علی اِبن الحُسَین 🌷و عَلی اَولاد الحُسَین 🌷و عَلی اَصحاب الحُسَین 🆔eitaa.com/masjedf 🆔Rubika.ir/masjedf 🆔ble.ir/masjedf
🌹 مصائب ام کلثوم سلام الله علیها ▪️زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌ دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند. ▪️در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد: _ ▪️برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد. _ ▪️چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود:ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند. 📚اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و۹۱و۱۰۱ 🆔eitaa.com/masjedf 🆔Rubika.ir/masjedf 🆔ble.ir/masjedf
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام ◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! ◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🆔eitaa.com/masjedf 🆔Rubika.ir/masjedf 🆔ble.ir/masjedf