eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
424 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
96 فایل
💠 کانال اطلاع رسانی مراسمات و فعالیت های قرارگاه فرهنگی مسجد امام محمدباقر علیه السلام "پایگاه شهید علمدار، پایگاه معصومیه، کانون تسنیم، مرکز نیکوکاری سردار سلیمانی" 📍پردیسان ، قم المقدسه ارتباط با امام مسجد ⬇️ @Salaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•بارِ گُنه آورده ام... و توسل به امام رضا علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج میثم مطیعی •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ یَا نُورَ النُّور، یَا نُورَ فَوْقَ کُلِّ نُور ظَلَمْتُ نَفْسِي،یَا عَفُوُّ یَا غَفُور به آیه‌ی تُوبُوا إِلَى اللَّهِ ـت قسم دیگه میخوام اونی که تو میخوای بشم خبر داری؟ یٰا عالِمَ الْغُیوب تنگه دلم، یٰا کاشِفَ الْکُروب امیدِ من ، یٰا سٰامِعَ الدُّعٰا تویی یٰا غٰافِرَ الذُّنوب یاتَوّاب، يَا غَافِرَ الذَّنْبِ الْكَبِير... *ای خدایِ توبه پذیر،ای کسی که گناه بزرگ رو می بخشی،شب ها و روزهای ماه مبارک به سرعت داره سپری میشه،اگر آخرین ماهِ مبارکِ عُمرِ مَنِ،مَنُ ببخش،منُ در جوارِ رحمتِ خودت منزل بده...* کریم تر ز کریمانِ روزگار تویی گناهکار تر از هر گناهکار منم *مولای من! کارایی کردم که فقط خودت می دونی،اگر اونا رو هم ببخشی باز هم من شرمنده ام...* گیرم که تو از سَرِ گُنه درگذری زان شرم که دیدی، که چه کردم،چه کنم...؟! *با یه امیدی آمدم دَرِ خونه ات...* یارب یارب، برگشته عبدِ روسیاه برگشته با یه کوله بارِ پُر از گناه *آره...پشتم سنگینِ، ولی امیدوارم...* بارِ گُنه آورده ام، اما به امیدی من رو زده ام باز خدایا به امیدی یارب یارب، برگشته عبدِ روسیاه برگشته با یه کوله بارِ پُر از گناه قرآن به سر، رو لَبَمِ خدا خدا ردم نکن به خاطرِ امام رضا *دلم برا امام رضا تنگ شده،میخوام بِهت سلام بدم،به زیارتِ تو محتاجم،همه نیت زیارت کنید...* باز هم گمشدۀ شب شدم، ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم،از دور سلام *از این راهِ دور زیارتِ منُ قبول کن...* با زبانی که به ذکرت شده مأمور،سلام به سلیمان برسد از طَرَفِ مور،سلام *خدایا! من یه سوالی دارم:اگه قراره تو منُ نبخشی...* میخواست اگر خدا نبخشد گناهِ ما ما را چرا امامِ چنین مهربان دهد؟! *اگر میخواستی من رو نبخشی به من امام رضایِ مهربون نمی دادی...آقایِ من!..* دیدم همه جا بر در و دیوارِ حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید. امیر رضا یزدانی  ــــــــــــــــــ 👇
. میثم مطیعی متن و توسل به حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج میثم مطیعی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بریم دَرِ خونه ی حضرت خدیجه، امشب پیغمبر به خیلی ها نگاه میکنه، اونایی که برای این مادر گریه میکنن، اونایی که دلِ پیغمبر رو امشب به دست میارن، با پیغمبر حرف میزنن میگن: به خاطر همسر عزیزت روضه گرفتیم. خیلی از پیغمبر دفاع میکرد، خودش فرمود: «خَدیجَه وَ اَیْنَ مِثْلُ خَدیجَه » خدیجه کجاست دیگه مثل خدیجه پیدا نمیشه ...« صَدَّقَتْني حِينَ كَذَّبَني النَّاسُ» وقتی مردم من رو تکذیب میکردن، من رو تصدیق میکرد.پیغمبر رو یاری کرد«وَ وَازَرَتْني عَلي دينِ اللهِ وَ أعانَتْني بِمالِها » ثروت خودش رو برای دین هزینه کرد، دیگه مثل خدیجه پیدا نمیشه... طبری در تاریخش نوشته: ایام حج بود پیغمبر برای تبلیغ بالای کوه صفا ندای توحید سر داد:ای مردم! من پیامبر خدام ...تاب نیاوُردن با سنگ به پیغمبر حمله کردند.طبری نوشته: ابوجهل یه سنگی روانه کرد به پیشانیِ مبارک پیغمبر خورد. آخ بمیرم برات، پیغمبر به کوه ابوقُبِیس پناهنده شد، امیرالمؤمنین، حضرت خدیجه رو خبر کرد، بی بی تا شنید با پیغمبر چه کردن شروع کرد های های گریه کردن . غذا و آب برداشت رفت به دامنۀ کوه ها گریه میکرد، دنبالِ همسر عزیزش میگشت. طبری روایت کرده میگه: جبرئیل نازل شد گفت: یا رسول الله! ملائکه از گریۀ خدیجه دارن گریه میکنن،همسرت رو دریاب . وقتی چشمش به این صورتِ خونی افتاد دوباره شروع کرد ناله زدن .گفت: خودم، پدر و مادرم به فدات... با امیرالمؤمنین پیغمبر رو بردن منزل، مرهم گذاشت درمان کرد . کفار تا فهمیدند دوباره به خونه ی پیغمبر هجوم آوردن، دوباره اومدن سنگ زدن. روایت میگه: خدیجه از منزل بیرون آمد خودش رو مقابل سنگ ها سپر بلای پیغمبر کرد، فریاد زد آی مردم! خونه ی زنی رو سنگ باران میکنید که از زنان بزرگِ قریشِ... تا این جمله رو گفت، مَردم حیا کردند و رفتند. میگن: دختر از مادرش یاد میگیره، یه روزی هم دخترش اومد پشتِ در، ولی مردم نرفتند. «فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ، فَوَقَفَتْ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ» اومد پشت در ایستاد، مَردم هم تعجب کردند، گفتند: «اِنِّ فیهٰا فٰاطِمه...» چطور میخواهید این خونه رو بسوزونید تو این خونه زهراست؟ یکی گفت : «قٰالَ وَ اِن...» اگه باشه هم میسوزم... بین در و دیوار، زهرای اطهر موند، چه بلایی سرش اومد...* بین دیوار و در، انگار زنی جان میداد جان به لب از غم او، عالم و آدم میشد لااقل کاش دلِ اَبر برایش میسوخت بلکه از آتشِ پیراهن او کم میشد *خودِ بی بی فرمود:«وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی»آتش زبانه میکشید و صورتم را می سوزاند... چه اتفاقی افتاد پشت در ؟«وَ فَسَقَطتُ لِوَجهِی»من با صورت به زمین افتادم «وَ اَنَا حٰامِل» من باردار بودم... آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی سال آخر عُمرش می گفت: مرجعیت به کنار، عرفان به کنار، فقه به کنار، بعد این شعر رو میخوند:...* در وسط کوچه تو را میزدند کاش به جای تو مرا میزدند زهرای من! چرا شده گوشه ی چشمت کبود به من بگو مگر علی مُرده بود وایِ منُ، وایِ منُ،وایِ من میخ در و سینه ی زهرای من *دنبال حیدر می دوید، بلند شد تا بازم از ولایت دفاع کنه ،می افتاد بلند میشد علی رو نبرید .... ــــــــــــــــــ 👇