eitaa logo
مسجدجامع بهنمیر
247 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
31 فایل
🕌 ای جایگاه دعاهای مستجاب و ای محل قدم‏هایِ لرزانِ آمرزش‏خواهان، آنگاه که به نماز در تو می‏ایستند! صدای بالِ ملائک را در رکوع و سجود می‏شنویم که بدرقه راز و نیاز خلوتیان با معبودند اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِمکیده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست. @ramazane1444 | مسجدجامع بهنمیر