💢بیست و دوم محرم بر اسرای کربلا چه گذشت؟
سیدالساجدین، ساکت بود و در سکوت؛ و زنان، خیره به آب، مات مانده بودند. زینب، در نگاه به آب، تنها دست بر آن میسایید.
کاروان به استراحت، در کنار نهر آب، از حرکت ایستاده بود.
و مردان سپاه، گِرد هم جمع بودند به هرزگی.
عمرو بن حجاج، خسته وتشنه خود را به نهر آب رساند.
دست پُر آب کرد و نوشید.
آب در گلویش ماند، نفس اش گرفت داشت میمُرد.
و این بار چندم بود خدا میدانست، که با نوشیدن آب، اینچنین میشد.
نه توان داشت آب را فرو برد، و نه آن که آب مانده در گلو را بر گرداند.
چهره اش به کبودی نشست.
شبث بن ربعی بر پشت اش کوبید.
جانی دوباره گرفت و نفس تازه کرد.
شبث گفت؛ چه شدی؟
گفت؛ داشتم میمُردم.
نکند این به سزای بستن آب، به روی خیمههای حسین بن علی است!
شبث گفت؛ دیوانه شدی؟
گفت؛ همگی به عذاب خواهیم مُرد.
شبث گفت؛ بی طاقت شدهای پَرت و پلا میگویی.
با فاصله از مردان سپاه، بازماندگان کاروان، در کنار نهر نشسته بودند آرام و با وقار.
سیدالساجدین، ساکت بود و در سکوت؛ و زنان، خیره به آب، مات مانده بودند.
زینب، در نگاه به آب، تنها دست بر آن میسایید.
رنج دیده بود و تشنه، اما دل نوشیدن نداشت
امان از دل زینب😭😭😭😭😭
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
@masjedjamehkadkan
زمان:
حجم:
1.88M
🌱
#مناجات_با_خدا
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را
میشمارم باز جرم بیشمار خویش را
روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه
تیره کردم آسمان روزگار خویش را
هر زمستان رفت، آمد یک زمستان دگر
چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را
از همان روز ازل باید خدایی میشدم
در حریم یار میجُستم دیار خویش را
هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت میسپردم اختیار خویش را
کاش دست مهربانت سایهبان من شود
تا بپوشانم خطای آشکار خویش را
صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود
تا به سمت تو میاندازم گذار خویش را
تو یقیناً میشناسی خوبتر از من مرا
من نمیدانم صلاح کاروبار خویش را
عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود
باز یادم میرود قول و قرار خویش را
کاش میفهمیدم این آلودهدل من نیستم
حال که عمری کشیدم انتظار خویش را
بس که سر زد از من رسوا خطا و اشتباه
عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را
پیله کرده نفس امّاره به جسم و روح من
کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را
آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط
در میان خلق کم کردم عیار خویش را
خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد
در عوض دادم دل شبزندهدار خویش را
چندقطره اشک و دست خالی و چشمان تر...
با خودم آوردهام داروندار خویش را
بین زندان گناهان یاد تو افتادهام؛
تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را
"یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین"
هرچه باشم روی لب دارم شعار خویش را
ای که با لبهای تشنه قتل صبرت کردهاند...
زینب از کف داده بعد از تو قرار خویش را
✍️ مجتبی خرسندی
🎙مداح بختیاری پرویزی
@masjedjamehkadkan
46.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه و عنایت شهیدی از اردبیل با ذکر صلوات گوش کنید و التماس دعا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
@masjedjamehkadkan
46.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه و عنایت شهیدی از اردبیل با ذکر صلوات گوش کنید و التماس دعا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
🕌مسجد جامع حاج سید حسن کدکنی ره
@masjedjamehkadkan