قسمتی از نامه سید هاشم صفی الدین خطاب به رزمندگان حزب الله بعد از شهادت سید حسن نصرالله :
برادران عزیزم !
در حالی این نامه را مینویسم که در تلخ ترین و دردناک ترین لحظات عمرم هستم.
ای کاش مرگ مرا با خود میبُرد و ای کاش من هم بزودی با شهادت به او ملحق شوم تا روحم آرامش یابد.
خدا زندگی را بعد از تو شیرین نکند ای سید و حبیب و جانِ من !
کاش پیش از این می مُردم و از یادها میرفتم.
لکن ای برادران عزیزم ! باید ثابت قدم در میدان جنگ بمانیم و با گامهایی استوار از مردم مان و حق مان و وطن مان دفاع کنیم.
#وعده_صادق
#سید_هاشم_صفیالدين
#لبنان
سال هاست صورتمان را با سیلی سرخ نگه داشتهایم، اما قلبهایمان بوی باروت گرفته.
صدای شکستنش را نگذاشتهایم بشنود کسی.
زخمهایمان را هم کسی ندیده.
خم به ابرو هم نمیآوریم حتی.
خسته اما ایستاده، ایستاده در زمانه، زمانهٔ بیرحم و دنیای فانی...
و اگر این دنیا فانی باشد چه رفتنی بهتر از شهادت است برای سیدهایمان...
برای یحییها... برای حاجقاسمها...
حتی فرصت نمیکنیم پروفایلها و مطالبمان را تکمیل کنیم.
نفر بعدی هم از راه میرسد.
این چه رسمیست؟ چه رسمیست که روزگار دارد؟
نفسمان به تنگ آمده اما، نفس میزنیم به امّید! امّید...
به امّید فرج، روزی که دور و دیر نیست...
« انه علی رجعه لقادر... ! »
#سید_حسن_نصرالله
#یحیی_سنوار
#سید_هاشم_صفیالدین