eitaa logo
سنگرمسجد(مرکزی)
517 دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
208 فایل
امام خمینی :مسجد سنگر است سنگر ها را حفظ کنید. @masjedmehvary آدرس مدیرکانال جهت ارسال مطالب @mohsen_sarbaz راه جذب جوان ها تصرف دل جوان است. دل جوان یک قیامتی است. اوضاعی است... دل جوان حقیقت پذیرست. دل جوان به فطرت الهی نزدیکترست. امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
پایگاه تخصصی مسجد فیسبوک تویتر اینستاگرام بله Yeah صفحه اصلی مسجد خبر مسجد نهاد مسجدپژوه مسجد نما مسجد نوا ارتباط با ما دل نوشته برای مسجد حجت الله مومنی ۱۳۹۱/۱۲/۱۶ اینجا مسجد است نویسنده: حمیده رضایی زانوانم را یارای عبور نیست. صدای اذان می‏پیچد بر گلدسته‏ها و فواره‏ها. نجوای گداخته بلال از لابلای تاریخ، رها بر جای جای خاک است؛ بالا رفته از گنبد، پیچیده چون نیلوفری سبز. صدای اذان می‏آید از مسجد که در جذبه‏های ناگهانی نور ایستاده است. نشاط عبادت، در ستون هاو طارمی‏ها وزان است. پناهگاه دیر پای تنهایی و بندگی! لحظاتم را عزیز داشته‏ای، آنگاه که سر بر دیواره‏هایت گریسته‏ام بندگی‏ام را. تنها تکّه از زمین که نه متعلّق به کسی هستی، نه متعلّق به خاک رهاشده، رهاننده، رساننده تا معبود! مسجد!جدا از سایه‏های وهم ایستاده‏ام و چشم می‏چرخانم در مسیر سقف‏های بی‏مدار. ایستاده‏ام و چشم دوخته‏ام به جبروت خداوندی از دریچه‏ای اینگونه. ایستاده‏ام و نسیمِ عبادت، بی‏خویشم می‏کند و دریای مرده جانم را خروشان پیراهن طغیان از تن به در آورده‏ام و پلک بر هوایی دیگر گشوده‏ام. این جا خانه خداست. بندگی‏ام را به نماز ایستاده‏ام. مباد امتداد روزهای بی‏خورشید! از این دریچه، از این قداست پیچیده در دیوارها و خشت‏ها، از این هوای چنین زلال، سرشارم کن! شتاب از ضربان‏هایم می‏رود، شریان‏هایم منبسط شده‏اند.این جا بلندای عشق است. هنوز صدای اذان می‏آید. پا به کدام گستره نور گذاشته‏ام؟ این جا مسجد است؛ آستانِ مسافرِ جاده‏های تا همیشه رحمت... خانه دوست نویسنده: باران رضایی هرگز این گمان در ذهنِ تاریکِ دستان سردی که تو را به آتش کشیدند نمی‏گنجید؛ اینکه صفحه‏ای از تاریخ، به نام تو به ثبت خواهد رسید. و امروز دنیا تو را می‏شناسد. اهل زمین در تو آرام می‏گیرند و در چشم آسمانیان، چون ستاره‏ای پرنور می‏درخشی. خانه عشق! گلدسته‏های تو تجسم زیبای نیایشند؛ پیچک‏های سبزی که عاشقانه به سمت مطلقِ نور رفته‏اند و دستِ نیاز به درگاهِ بی‏نیاز او گشوده‏اند. خانه امنِ الهی! چه رازی است در تو که اینگونه به آرامشمان می‏رسانی؟ در خشت خشتِ دیواره‏های تو چیست که عطر بهشت را در مشام جان زنده می‏کنی؟ حق داشت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اگر خستگی سفر را در تو از جسم و جان می‏زدود. حق داشت علی علیه‏السلام اگر بودن در تو را بر بهشت خداوند ترجیح می‏داد که به راستی در تو خشنودی پروردگار است و در بهشت، خشنودی آفریده او. به راستی تو خانه خدایی بر روی زمین؛ آری، خانه دوست. این‏جا خانه خداست نویسنده: مریم سقلاطونی به خانه خدا خوش آمدی! این‏جا ارتفاع عشق است دور از همه برج‏ها و باروها دور از همه کنگره‏ها و آهن‏ها دور از همه پرچین‏ها و سیمان‏ها این‏جا لحظه‏های شکوهمند پرندگی است پرندگی با حرکات منظم نیاز سیر در آفاق اشراقی توحید این‏جا خانه خداست! با همان مقرنس‏های قدیمی و کاشی‏های فیروزه‏ای و همان مرمرهای خنک و ستون‏های گرم بلند و با شکوه افراشته و مطلاّ با ضربانی شتابناک از تپش کلمات بر لب‏های معطر و بر پیشانی مبارک خاک این‏جا دقیقه‏های روشن‏پذیر مهربانی است جایگاه مرتفع نور است این‏جا خانه قدیمی‏ترین دوست نزدیک‏ترین فاصله تا آسمان است گرم رفتن تا هوای غلیظ مهربانی سیراب شدن در هوای موزون نیاز سوختن در حلقه‏های پیچنده لذت شتاب گرفتن در حوالی «کسای» توحید این‏جا آغاز است آغازی برای تهی شدن از لذات بی‏هنگام سکوت آغازی برای بیدار شدن از خواب‏های آشفتگی و رنج آغازی برای هم‏خوانی با فرشتگان دم صبح آغازی برای قیام تا کرانه‏های انبوه مناجات سکوتی رونده و زلال در گوش طاق‏هاست این طاق‏های نزدیک به اوج این‏جا حوالی دامنه‏های سلوک است حوالی پرواز تا قله‏های بی‏حدّ ملکوت این‏جا حوالی نجوای فرشتگان است چشم‏ها چکه چکه در لذات کلمات توحیدی فرو می‏چکند دست‏ها شاخه شاخه از شروه‏های نیایش، شکوفه می‏ریزند خونی به رنگ پرواز در شریان‏ها اوج می‏گیرد این‏جا خانه آرامش است آرامش در آوازهای کهنسال سکوت با نغمه‏های معطر اذان گوش خواباندن به نسیم بی‏صبرانه ذکر با آوازهای سبز دعا تا خواب گلدسته‏ها راهی نیست تا پیاده‏روی به انبوهان روشن نماز تا پیچیدن در دایره‏های تکثیر تا جستجو در صدای صاف خداوند و رها شدن در نجواهای ابریشمی ظهر این‏جا آبی فیروزه‏ای است. با عطر گلدسته‏های بلند و موزون. معماری عبودیت نویسنده: محمدسعید میرزایی مسجد، باغ نیایش است. مسجد، تمثیل عاشقانگی و نیاز است مسجد، تجسّم برابری و برادری است. مسجد، عاشقان را به خود فرا می‏خواند تا هنگام عبادت، خداوند را از یاد نبرند. مسجد، بهشتی است که در آن، درختان «شهود»، شاخ و برگ می‏کنند. مسجد، آیینه خانه «حضور» است. اب
راهیم علیه‏السلام در مسجد «خیف»، نور تجلّی نوشید. معراج پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از مسجدالحرام به سوی مسجد الاقصی بود. مسجد، مقام توبه و شهادت است، دری است که بر روی هیچ کس بسته نیست. مسجد، معماری «عبودیّت» است؛ با دو گلدسته‏ای که در نیایشِ ابدی هستند. باید انس خویش را با مسجد، هر چه بیشتر کنیم تا از باران این همه لطف و کرامت، بی‏بهره نماییم. پایگاه پارسایی نویسنده: محمد کامرانی اقدام مسجد، خانه خدا و مردمی‏ترین پایگاه پارسایی است و پاکیزگی نَفْس. مسجد، تکیه گاه تزکیه است و مدرسه سلوک. آن جا که خداوند، از مسجد به عنوان خانه خود یاد می‏کند و آن را پناهگاه بندگان خود می‏نامد، دیگر چه می‏توان در فضیلت فیض فزا و نهفته در گوشه و کنار سخن گفت! مسجد، حیات بخش‏ترین طبیعت و تنفس ایمان است. قدم در مسیر منتهی به مسجد می‏گذاری، عطر تهذیب نَفَس، از تنفّس مناره‏های اجابت جاری است. مسجد! ای نخستین پناهگاه و پایگاه پیامبر! ای مبدأ عبادت! به سوی تو می‏آیم و چون مولایم حسن بن علی علیه‏السلام ، بهترین لباس خود را به تن می‏کنم و به نماز می‏ایستم تا در مقابل عظمت الهی، سر به سجده شکر و اشک نهم. مسجد، ای خانه خدای مقتدر و حیّ قیوم! هر جا که حضور تو سایه افکن است، عطر معرفت و بوی محبت در آن موج می‏زند. مسجد! ای مقر تقوا، سنگر دل‏های مؤمنین، منبع زلال ذکر، حضور مستمر ایمان، تکیه گاه و پاسدار ارزش‏های والای اسلامی! وقتی طنین طرب‏انگیز اذان، از گلدسته‏هایت به آسمان می‏تراود، وقتی کبوتران از کنگره گلدسته‏هایت بال می‏گشایند و افق «فلاح» را نشانه می‏روند، وقتی که با تمام اشتیاق، در حریم تو داخل می‏شوم، امنیتی مرا احاطه می‏کند و شوقی زلال در من به جنب و جوش می‏آید. مسجد، ای منشأ تمام پاکی‏ها! ای قداست بی‏قرار! وفور فوریت استجابت، همیشه در گوشه و کنار تو موج می‏زند که انسان را این‏گونه مجذوب گیرایی خود می‏کند. مسجد! آن‏گاه که در حریم تو قدم و غرق در عطر استجابت می‏شوم، پیشانی بر مُهْرِ مِهْر سپهر عبادت و بندگی می‏نهم تا از تمام آلایاش‏ها و آلودگی‏ها مبرّا شوم. مسجد! بلوغ دست‏های برهنه‏ام را در صفوف استغاثه رو به کمال «کریم» می‏کنم و زمزمه می‏کنم که «عمری است که در می‏زنم ای بنده نواز موسیقی استجابتم را بنواز» بر آستانِ جانان نویسنده: رزیتا نعمتی از دور که گلدسته‏های بلند و گنبد فیروزه‏ای‏ات را دیدم، خیال کردم کسی نشسته و دست بر آسمان بلند کرده است. نزدیک‏تر که آمدم، طنین اللّه‏اکبرت، مرا به سر نهادن بر آستان جانان فرا می‏خواند. چیزی در خیابان تکان نخورد! هنوز عابران می‏خرند و کاسبان می‏فروشند. تو تنها در آغوشِ ریسه‏های رنگیِ چراغ‏ها و دیس‏های خرمایِ درگذشتگان، خلوت‏سرای خود را از گلدسته‏ها فریاد می‏زنی و سرانجام می‏رسد روزی که مساجد غریب، همسایگانشان را مؤاخذه خواهند کرد؛ از صفوف رها شده جماعت. می‏رسد روزی که سؤال خواهد شد از آیینه‏کاری‏های دیوار مسجد که هنگام اذان، به کدامین غفلت، جای خالیِ نمازگزاران را منعکس کردند؛ پس هیچ مسجدی، خالی مباد! در صدف محراب بوی گلاب و تربت و مهرهای شکسته با زیلوهای نمناکش، خاطرات سجده‏های من شدند؛ حالا هر وقت که باران می‏بارد، عطرِ خاک، مرا به یاد مسجد می‏اندازد؛ جایی که کویر تشنه روحم را برای اولین بار، به باران آشنا کردم. تکه‏آیینه‏ها، سمبلِ چشم‏های نمازگزاران و تار و پود قالی‏ها، نشانه صف‏های جماعتند که ما را به زیر پای محبوبِ ازلی می‏اندازد تا قیمتی شویم؛ مثل محراب، که در صدف خویش، برگزیدگان را در خود جای می‏دهد. و بدین‏سان، تنها بنایی که با ساکنین خود حرف می‏زند، مسجد است؛ آنجا که خالی‏ترین دست‏ها می‏آیند و پُر بازمی‏گردند. یا ایها المساجد! سلام بر مدینه، شهر مساجد مقدسه که دو رکعت نماز در «قبا»، ثواب عمره را بر نمازگزارش، نازل خواهد کرد! سلام بر مسجد «فضیح» که آن را ردّ الشمس می‏خوانند! بوسه می‏زنم بر آستانه مسجد رسولِ خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که رکعتی نماز در آن، ذخیره ده هزار نماز در توشه آخرت است. تو را از دور سلام می‏فرستم، ای مسجد شریف که محل عبور قدم‏های مبارک رسول اللهی که در کوچه و بازار آن تردد کرده است؛ آنجا که موضع وحی و تنزیل و محل نزول جبرئیل و ملائکه است. سلام، ای عرصه مسجد «سهله» که خانه حضرت ادریس و ابراهیم علیه‏السلام و محل ورود خضر علیه‏السلام و مسکن آن حضرت بوده‏ای و هیچ شب و روزی نیست، مگر آنکه ملائکه در آن مسجد عبادت می‏کنند! قسم به فضای آغشته به دعای خود، مرا در سایه آبرومندی خویش پناه دهید. مسجد، قدمگاه جبرئیل مسجد، سهمی از باغ‏های بهشت است که به زمینیان هدیه شد. قدمگاه جبرئیل و محمد و علی است که درهای استرجاع را به روی بندگان خالص می‏گشاید. ای جایگاه دعاهای مستجاب و ای محل قدم‏هایِ لرزانِ آمرزش‏خواهان، آن‏گاه که به نماز در تو می‏ایستند! صدای با