eitaa logo
کانال مسجدی ها (مسجدالاقصی)
1.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
754 فایل
🖤بسم رب الحسین🖤 🕌 ادرس: اراک، خ دانشگاه، منطقه خانه سازی 🇮🇷 مدیر کانال: @mojtaba1570 دارای کانون فرهنگی امام رضا ع با محوطه ورزشي فوتبال و والیبال، اتاق IT، کلاس مهد قران، هیئت مذهبی، کتابخانه، گروه سرود، اتاق پخش فیلم، کلاس هاي کاردستی و خلاقیت ..
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 فرازهایی از ترجمه ی زیارت «ناحیه مقدسه»، سوگنامه تأثرانگیز و مرثیه سوزناک امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) برای جد بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام): سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود، سلام بر آن کسی که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود، سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد، سلام بر آن کسی که (مکان) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست، سلام بر آن کسی که امامان از نسل اویند، سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران، سلام بر فرزند سرور جانشینان، سلام بر فرزند فاطمه زهراء، سلام بر فرزند خدیجه کبری، سلام بر فرزند سدره المنتهی، سلام بر فرزند جنّه المأوی، سلام بر فرزند زمزم و صفا، سلام بر آن آغشته به خون، سلام بر آن‌که (حُرمت) خیمه گاهش دریده شد، سلام بر پنجمینِ اصحاب کساء، سلام بر غریب غریبان، سلام بر شهید شهیدان، سلام بر مقتول دشمنان، سلام بر ساکن کربلا، سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند، سلام بر آن کسی که خاندانش پاک و مطهرند، سلام بر پیشوای دین، سلام بر آن جایگاه‌های براهین و حجج الهی، درود بر آن پیشوایانِ سرور، سلام بر آن گریبآن‌های چاک شده، سلام بر آن لب‌های خشکیده، سلام بر آن جآن‌های مستأصل و ناچار، سلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده، سلام بر آن جسدهای عریان و برهنه، سلام بر آن بدن‌های لاغر و نحیف، سلام بر آن خون‌های جاری، سلام بر آن اعضا قطعه قطعه شده، سلام بر آن سرهای بالا رفته (بر نیزه ها)، سلام بر آن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)، سلام بر حجت پروردگار جهانیان، سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت، سلام بر تو و بر خاندان یاری دهنده ات (به دین الهی)، سلام بر تو و بر فرشتگان ملازمِ آرامگاهت، سلام بر آن کشته مظلوم، سلام بر برادر مسمومش، سلام بر علی اکبر، سلام بر آن شیر خوار کوچک، سلام بر آن بدن‌های برهنه شده، سلام بر آن خانواده ای که نزدیک (و همراه سَرورشان) بودند، سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان‌ها‌، سلام بر آن دور افتادگان از وطن‌ها، سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن، سلام بر آن سرهای جدا شده از بدن، سلام بر آن حسابگر (اعمال خویش برای خدا) و شکیبا، سلام بر آن مظلومِ بی‌یاور، سلام بر آن جای گرفته در خاک پاک، سلام بر صاحب آن بارگاه عالی رتبه، سلام بر آن کسی که رب جلیل او را پاک و مطهر گردانید، سلام بر آن کسی که جبرئیل به او مباهات ‌می‌نمود، سلام بر آن کسی که میکائیل در گهواره با او تکلم ‌می‌نمود، سلام بر آن کسی که عهد و پیمانش شکسته شد، سلام بر آن کسی که پرده حُرمتش دریده شد، سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد، سلام بر آن‌که با خون زخم هایش شست و شو داده شد، سلام بر آن‌که از جام‌های نیزه‌ها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومی که خونش مباح گردید، سلام بر آن‌که در ملا عام سرش بریده شد، سلام بر آن‌که اهل قریه‌ها دفنش نمودند، سلام بر آن‌که شاهرگش بریده شد، سلام بر آن مدافع بی‌یاور، سلام بر آن محاسن بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدن جامه به غنیمت رفته، سلام بر آن دندان‌‌‌هایی که با چوب خیزران زده شده، سلام بر آن سر بالای نیزه رفته، سلام بر آن بدن‌های برهنه و عریانی که در بیابان‌ها (یِ کربلا) گرگ‌های تجاوزگر به آن دندان ‌می‌آلودند، و درندگان خون‌خوار بر گِرد آن ‌می‌گشتند، سلام بر تو ای مولای من و بر فرشتگانی که بر گِرد بارگاه تو پر ‌می‌کشند، و اطراف تربتت اجتماع کرده‌اند، و در آستان تو طواف ‌می‌کنند، و برای زیارت تو وارد ‌می‌شوند، سلام بر تو من به سوی تو رو آورده‌ام، و به رستگاری در پیشگاه تو امید بسته ام، سلام بر تو، سلام آن کسی که به حُرمت تو آشناست، و در ولایت و دوستی تو مخلص و بی‌ریا است، و به سبب محبت و ولای تو به خدا تقرب جسته، و از دشمنانت بیزار است، سلامِ کسی ‎که قلبش از مصیبت تو جریحه‌دار، و اشکش به هنگام یاد تو جاری است، سلامِ کسی که دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است، سلام کسی که اگر باتو در کربلا ‌می‌بود، باجانش (دربرابرِ) تیزیِ شمشیرها از تو محافظت ‌می‌نمود، و نیمه جانش رابه خاطر تو بدست مرگ ‌می‌سپرد،‌ و در رکاب تو جهاد می‌کرد، و تو را علیه ستمکاران یاری داده، جان و تن و مال و فرزندش را فدای تو ‌می‌نمود، و جانش فدای جان تو، و خانواده اش سپر بلایِ اهل بیت تو می‌بود. اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهی مرا از یاریِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانی که با تو اظهار دشمنی کردند خصومت نمایم، (درعوض) صبح و شام بر تو گریه و شیون می‌کنم، و در مصیبت تو بجای اشک، خون می‌گریم، از روی حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائی که بر تو وارد شد، تا جائی که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم. @masjedolaghsa
24.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | روضه‌ی عصر عاشورا به روایت آیت‌الله خامنه‌ای 🏴 ...وقتى که زینب رسید آن‌جا جسد عزیزش را روى زمین گرم کربلا افتاده دید به جاى هرگونه عکس‌العملى، به جاى هر گونه شکایتى رفت به طرف جسد عزیزش ابى‌عبداللَه خطاب به جدش پیغمبر صدایش بلند شد «یا رسول‌اللَه صلی علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء»... 🏴 📲 صفحه ویژه حسینیه امام خمینی👇 farsi.khamenei.ir/package?id=18121
◾ زينب کبری سلام الله علیها با چه حالی امام‌ سجاد علیه‌السلام را از بین خیمه های آتش گرفته بیرون میکشد... حمید بن مسلم گوید: رَأَيتُ زينبَ حينَ إحراقِ الْخيامِ ـ قد دَخَلَتْ في وَسَطِ النَّارِ،و خَرَجَتْ و هِيَ تَسحَبُ إنساناً مِن وَسَطِ لَهيبِ النَّارِ ▪️ زینب سلام اللّه علیها را دیدم که در زمان آتش کشیدن خیام، وارد شعله های آتش شد و درحالیکه فردی را حمل میکرد از آتش ها خارج شد؛ من گمان کردم که او جنازه ای را برداشته و حمل میکند که سوخته است. فَاِقتَرَبْتُ لِأَنظُرَ إلَيْهِ، فَإذاً هو زينُ الْعابدينَ عليُ بنُ الْحسينِ (سلامُ اللّهِ عَلَیْهِ) ▪️ پس نزدیک رفتم تا آنرا ببینم و دیدم که آن فرد امام زین العابدین علیه السلام است. 📚الطراز المذهب في أحوال سيدتنا زينب سلام اللّه علیها @masjedolaghsa
◾️شبیه گندم رِی، آسیاب شد بدنت ... آقای‌ما حضرت‌ سیدالشهداء علیه‌السلام، مصائب گودال قتلگاه را در یک کلمه،‌ خلاصه کرده است؛ در همان جایی که فرمود: فأَنا السِّبْطُ الذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتَلُونِي وَبِجُرْدِ الخَيْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونِي ▪️من فرزند پیغمبر شما هستم که مرا بی‌جرم و گناه کشتند، و بعد از کشتن بدن مرا پامال سمّ اسبان کردند، به گونه‌ای که عمدًا مرا آسیاب کردند. 📚 الدمعة الساکبة ج ۴، ص ۳۷۴ ✍ سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: ... «سَحَقُونِي» عرب، به «آرد» گوید: «سَحیق» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... @masjedolaghsa
◾️ اگر گریه‌کنان می‌دانستند چه در گریه بر سیدالشهداء علیه‌السلام هست، آرزو می‌کردند که تا لحظه مرگ، دائماً بر آن حضرت گریه می‌کردند... عالم ربانی مرحوم «کفعمی» در کتاب «المصباح»، خطبه‌ای را برای روز عاشورا ذکر می‌کند که در فرازی از آن چنین آمده است: ... فَلَو عَلمَ الباكونَ أيَّ أجْرٍ يَحرُزون أو دَرِئَ النائِحونَ أيَّ ثوابٍ يَحصُلون لَتَمنَّوا دَوامَ هٰذا الحٰال حتّى المَألِ ▪️اگر گریه‌کنان بر سیدالشهداء علیه‌السلام می‌دانستند چه اجری را برای خود به دست می‌آوردند؛ اگر نوحه‌کنان بر او می‌دانستند چه ثوابی به آن‌ها می‌رسد، هر آینه آرزو می‌کردند که ای کاش تا لحظه مرگ پیوسته بر آن حضرت گریه می‌کردند و نوحه سر می‌دادند. 📚المصباح،کفعمی،ص۷۴۰ @masjedolaghsa
◼️ چندین تن از اطفال آل الله، در حمله به خیام، جان سپردند... اندکی پس از شهادت حضرت امام حسین (صلوات الله علیه) سپاه دشمن با وحشیگری تمام سواره به خیام آن حضرت هجوم بردند؛ حَتّىٰ سَحِقَ سَبعَةٌ مِنَ الْأطفالِ تَحتَ حَوافِرِ الْخَيلِ... ▪️به گونه ای که هفت تن از کودکان در هجوم زیر سم اسب های آنان لگدکوب شدند؛ که تاریخ نام پنج تن از آنها را آورده است: دو دختر از حضرت امام حسن مجتبی (صلوات الله علیه) دو پسر از عبدالرحمان بن عقیل بن ابی طالب به نامهای سعد و عقیل، عاتکه دختر هفت ساله حضرت مسلم بن عقیل (صلوات الله علیه) محمد بن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب که او نیز هفت ساله بود. 📚معالي السبطين ج٢ص١٣۵ @masjedolaghsa
◼️ آیا می خواهی زمین، ما را در خود فرو ببرد؟! عمر سعد ملعون گفت : یا شِمرُ أحبِسِ النِّساءَ فی الْخَیَمِ و أضرِمْ عَلَیْهِمُ النارَ ▪️ای شمر! زنان را در خیمه ها محبوس کن و بر روی سر آنها آتش بریز. یکی از لشکریان، که این را شنید، رو کرد به عمر سعد و گفت : اَیُّهَا الْاَمیرُ! أ تُریدُ أنْ یَخسِفَ بِنا الْاَرضُ؟ ▪️ای امیر می خواهی زمین ما را فرو برود؟! زنان دیگر چه گناهی دارند؟! عمر سعد گفت: می خواهم یک نفر از اولاد علی (سلام الله علیه) باقی نماند... 📚ید و منبر(سبزواری) ص١١ @masjedolaghsa
◾ حکایت یکی از مردان قبيله بنی اسد از عزاداری جنّیان بر بدن بی سر سیدالشهداء عليه السلام مردی از قبيله بنی اسد گوید: هنگامی که لشکر بنی امیه از کربلا رفتند، من در کنار نهر علقمه مشغول زراعت بودم. من عجایب و غرایبی از آن اجساد مقدس دیدم که جز مختصری از آنها را نمی توانم نقل نمایم. از جمله این که هر گاه بادها از روی آن اجساد بلند می‌شد و بر من می‌وزیدند، یک بوی مشک و عنبری به مشام من می‌رسید. وقتی بادها ساکن می‌شدند، ستارگانی را می‌دیدم که از آسمان به زمین نزول می‌کنند و نظیر آنها از زمین به آسمان صعود می‌نمایند. فقط من و اهل و عیالم در آنجا بودیم، شخص دیگری را ندیدیم تا از وی درباره آن منظره جویا شویم. هنگام غروب آفتاب شیری از طرف قبله می‌آمد و من پشت به او کرده و متوجه منزل خود می‌شدم. موقعی که صبح می‌شد و آفتاب طلوع می‌کرد و من از منزل خارج می‌شدم، می‌دیدم که آن شیر به سوی قبله می‌رود. با خودم می‌گفتم: این افرادی که کشته شدند از خوارج بودند و به عبیداللَّه بن زیاد خروج کردند و ابن زیاد دستور قتل ایشان را صادر نموده بود. پس چرا معجزاتی را از این کشتگان می‌بینم که از دیگران نمی بینم؟ به خدا قسم باید امشب را بیدار باشم تا بنگرم آیا این شیر از این بدن‌ها می‌خورد یا نه. وقتی آفتاب غروب کرد، دیدم آن شیر آمد. موقعی که متوجه آن شیر شدم، دیدم فوق العاده خوفناک است، لذا بدنم از دیدن وی دچار لرزه شد. این طور فکر کردم که اگر منظور این شیر خوردن گوشت بنی آدم باشد، پس باید به سراغ من بیاید. من در همین فکر بودم که دیدم آن شیر در میان کشتگان رفت و روی جسدی که نظیر آفتاب بود ایستاد و خود را روی آن انداخت. من با خودم می‌گفتم: از گوشت آن بدن می‌خورد؟ ولی دیدم صورت خود را به خون آن جسد رنگین می‌کند و همهمه می‌نماید و با خود سخن می‌گوید. من گفتم: اللَّه اکبر! این چه منظره تعجب آوری است. من همچنان مواظب آن شیر بودم تا این که تاریکی شب جهان را فرا گرفت. دیدم شمع و چراغ‌هایی آویزان بود که گویا زمین را پر کرده باشند. سپس صدای گریه و ناله و لطمه‌های جان گدازی شنیدم و به دنبال آنها رفتم. ناگاه دیدم آن ناله و گریه‌ها از زیر زمین است، شنیدم شخصی می‌گفت: وا حسیناه! وا اماماه! پوست بدن من دچار لرزه شد و نزدیک آن شخص گریان رفتم و او را به حق خدا و رسول قسم دادم و گفتم: تو کیستی؟ گفت: ما دسته از جنیان هستیم. گفتم: برای چه گریانید!؟ گفتند: ما هر روز و شب برای حسین علیه السّلام که شهید شده و تشنه بود عزاداری می‌کنیم. گفتم: همین حسینی که این شیر نزد جسدش می‌نشیند؟ گفتند: آری. آیا این شیر را می‌شناسی؟ گفتم: نه! گفتند: این شیر ،پدرش علی بن ابی طالب است. من در حالی مراجعت نمودم که اشک هایم بر صورتم می‌چکید. 📚المنتخب ج۲ص۳۲۹ 📚بحارالانوار ج۴۵ص۱۹۳ @masjedolaghsa
معارف و مقاتل آلُ الله: ◾حکایت جانسوز ساربان و غارت کمربند سیدالشهداء عليه السّلام @masjedolaghsa سعید بن مسیب گوید: هنگامی که امام حسین علیه السّلام شهید شد و مردم در سال آینده برای اعمال حج رفتند، من به حضور حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مشرف شدم و به آن بزرگوار گفتم: ای مولای من! موسم حج نزدیک شده. شما چه دستوری به من می‌دهی؟ امام سجاد علیه السّلام فرمود: برو حج به جای بیاور. من رفتم و مشغول اعمال حج شدم. در آن حینی که مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه با مردی مواجه شدم که دست هایش قطع و صورتش مثل شب تار،سیاه بود. وی به پرده‌های کعبه آویزان شده بود و می‌گفت: ای خدایی که پروردگار کعبه ای مرا بیامرز! گرچه می‌دانم مرا نمی آمرزی، ولو این که ساکنین آسمان‌ها و زمین تو و آنچه را که آفریده ای برای من شفاعت نمایند، زیرا جرم من خیلی بزرگ است! سعید بن مسیب می‌گوید:  من و عموم مردم دست از طواف برداشتیم و در اطراف آن مرد اجتماع کردیم و به او گفتیم:  وای بر تو! اگر تو ابلیس می‌بودی جا نداشت که از رحمت خدا مأیوس شوی. تو کیستی و گناه تو چیست؟ او گریان شد و گفت: ای گروه! من خود را با این گناه و جنایتی که انجام داده‌ام بهتر می‌شناسم. ما گفتیم: گناه خود را برای ما بگو.  گفت: در آن موقع که امام حسین علیه السّلام از مدینه خارج و متوجه عراق شد، من ساربان آن حضرت بودم. وقتی امام حسین علیه السّلام برای وضو گرفتن می‌رفت، کمربند شلوار خود را نزد من می‌گذاشت. من بند شلوار آن حضرت را دیدم که از بس می‌درخشید، چشم‌ها را خیره می‌کرد. من این تمنا را داشتم که آن بند شلوار از من باشد. تا این که وارد کربلا شدیم و آن حضرت شهید شد و آن بند شلوار با آن بزرگوار بود. من خود را در مکانی پنهان نمودم. وقتی شب فرا رسید و از مخفیگاه خود خارج شدم و در آن صحنه نوری را بدون ظلمت و روزی را بدون شب دیدم و جسد کشتگان روی زمین افتاده بود. من به علت آن شقاوت و خباثتی که داشتم، به یاد آن بند شلوار آمدم و با خویشتن گفتم: به خدا قسم من به دنبال امام حسین علیه السّلام می‌روم، شاید آن بند شلوار در شلوار او باشد و من آن را غارت کنم. من همچنان به صورت کشتگان نگاه می‌کردم تا این که با جسد حسین علیه السّلام مصادف شدم و دیدم از ناحیه صورت به روی زمین افتاده است. ولی جسد مقدسش سر ندارد.  نور آن حضرت می‌درخشید، بدنش غرقه به خون بود و بادها به بدن مبارکش می‌وزید. با خویشتن گفتم: ▪️به خدا قسم این حسین است. وقتی به شلوار آن حضرت نگاه کردم، دیدم همان طور است که دیده بودم. نزدیک آن بزرگوار رفتم و دست بردم تا آن بند شلوار را غارت نمایم. ولی دیدم آن حضرت چندین گره به آن زده است. من همچنان فعالیت می‌کردم تا یک گره از آنها را باز کردم. ناگاه دیدم آن بزرگوار دست راست خود را آورد و به نحوی آن بند شلوار را گرفت که من نتوانستم دست مقدسش را رد کنم و بند شلوار را برگیرم و به آن دست یابم. نفس ملعون من مرا وادار نمود تا چیزی به دست آورم و دست‌های حسین علیه السّلام را به وسیله آن قطع نمایم. @masjedolaghsa فَوَجَدْتُ قِطْعَةَ سَیْفٍ مَطْرُوحٍ فَأَخَذْتُهَا وَ اتَّکَیْتُ عَلَی یَدِهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنْ زَنْدِهِ ثُمَّ نَحَّیْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ وَ مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِأَحُلَّهَا فَمَدَّ یَدَهُ الْیُسْرَی فَقَبَضَ عَلَیْهَا فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی أَخْذِهَا فَأَخَذْتُ قِطْعَةَ السَّیْفِ فَلَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ ▪️ لذا شمشیر شکسته ای را که به نظرم آمد، برداشتم و دست راست مقدس آن حضرت را به وسیله آن از بند جدا کردم. سپس دست آن مظلوم را از بند شلوار دور نمودم و دست خود را بردم تا گره بند شلوار را باز کنم. ولی دیدم آن حضرت دست چپ خود را دراز کرد و آن را گرفت، چون من نتوانستم آن بند شلوار را غارت کنم، لذا آن شمشیر شکسته را برداشتم و دست مبارک او را بریدم و از آن بند شلوار جدا نمودم. @masjedolaghsa   مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِآخُذَهَا فَإِذَا الْأَرْضُ تَرْجُفُ وَ السَّمَاءُ تَهْتَزُّ وَ إِذَا بِغَلَبَةٍ عَظِیمَةٍ وَ بُکَاءٍ وَ نِدَاءٍ وَ قَائِلٍ یَقُولُ وَا ابْنَاهْ وَا مَقْتُولَاهْ وَا ذَبِیحَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا غَرِیبَاهْ یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَاعَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوکَ ▪️دست خود را دراز کردم که آن را برگیرم. ناگاه دیدم زمین دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. ناگاه شور و شین و گریه و صدایی به گوشم خورد که می‌گفت: وا ابناه! وا مقتولاه! وا ذبیحاه! وا حسیناه! وا غریباه! ای پسرم! تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند!
@masjedolaghsa  ای ساربان! خدا روی تو را در دنیا و آخرت سیاه کند! دست و پاهای تو را قطع نماید و تو را در ردیف آن گروهی قرار دهد که خون ما را ریختند و در مقابل خدا جرات پیدا کردند. هنوز نفرین آن حضرت تمام نشده بود که دست‌های من شل شدند و این طور احساس نمودم که صورت من نظیر شب تاریک سیاه شده است و به این حالت باقی مانده ام. من نزد این کعبه آمده‌ام که شفیع من شود، در صورتی که می‌دانم خدا هرگز مرا نخواهد آمرزید! راوی می‌گوید: احدی در مکه باقی نبود مگر این که جنایت این مرد را شنید و به وسیله ل عنت کردن او، به خدا تقرب جست. هر یک از آن مردم به او می‌گفتند: ای لعین! همین جنایتی که انجام دادی برای تو کافی خواهد بود. 📚 المنتخب ج۱ص۹۲ 📚بحارالانوار ج۴۵ص۳۱۶ @masjedolaghsa
من وقتی با این منظره مواجه شدم، بی هوش شدم و خود را در میان کشتگان انداختم. پس از این جریان سه نفر مرد و یک زن را دیدم که خلایق در اطراف آنان ایستاده بودند و زمین از صورت‌های م @masjedolaghsa ردم و بال‌های ملائکه پر شده بود. ناگاه شنیدم که یکی از ایشان می‌گفت:  ای پسرم، ای حسین! جد، پدر، برادر و مادرت به فدای تو باد! ناگاه دیدم امام حسین علیه السّلام در حالی که سرش به بدن مبارکش پیوسته بود نشست و فرمود: لبیک ای جد من! یا رسول اللَّه، و ای پدرم یا امیرالمؤمنین، و ای مادرم یا فاطمة الزهراء، و ای برادرم که با سمّ کشته شدی. بر همه شما از جانب من سلام باد! سپس امام حسین علیه السّلام گریان شد و فرمود: یَا جَدَّاهْ قَتَلُوا وَ اللَّهِ رِجَالَنَا یَا جَدَّاهْ سَلَبُوا وَ اللَّهِ نِسَاءَنَا یَا جَدَّاهْ نَهَبُوا وَ اللَّهِ رِحَالَنَا یَا جَدَّاهْ ذَبَحُوا وَ اللَّهِ أَطْفَالَنَا یَا جَدَّاهْ یَعَزُّ وَ اللَّهِ عَلَیْکَ أَنْ تَرَی حَالَنَا وَ مَا فَعَلَ الْکُفَّارُ بِنَا ▪️ یا جداه! به خدا قسم مردان ما را کشتند و به خدا قسم زنان ما را به زور بردند و به خدا قسم که محمل‌های ما را غارت کردند و به خدا قسم که کودکان ما را سر بریدند! به خدا قسم بر تو ناگوار است که حال ما را به این نحو بنگری و این عملی را که کفار انجام دادند مشاهده نمایی. ناگاه دیدم آنان در اطراف امام حسین علیه السّلام نشسته و برای مصیبت آن حضرت گریه می‌کردند. حضرت زهرای اطهر می‌فرمود: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! آیا نمی بینی امت تو با فرزندان من چه عملی انجام داده اند؟ آیا به من اجازه می‌دهی من از خون محاسن حسینم بگیرم و پیشانی خود را به وسیله آن خضاب نمایم و خدا را در حالی ملاقات نمایم که با خون فرزندم خضاب کرده باشم؟ پیغمبر اعظم اسلام صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: تو از خون حسین بگیر، ما نیز خواهیم گرفت. من ایشان را دیدم که از خون محاسن امام حسین علیه السّلام می‌گرفتند و حضرت زهرای اطهر آن خون را به پیشانی خود می‌مالد. پیامبر خدا و حضرت امیر و امام حسن علیهم السّلام خون رنگین حسین را به گلو و سینه و دست‌های خود تا آرنج خود می‌مالیدند. شنیدم که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می‌فرمود: ▪️فدای تو گردم ای حسین! به خدا قسم خیلی برای من ناگوار است که تو را با سر بریده، دو جبین تو غرقه به خون، گلوی تو خون آلود، به قفا افتاده ای، رمل و ریگ بدن تو را پوشانده اند، تو را مقتول و دو کف دست تو را مقطوع بنگرم. ای پسر عزیز! چه کسی دست راست و چپ تو را بریده است؟ امام حسین علیه السّلام عرض کرد: یا جداه! یک ساربان از مدینه همراه من بود. وقتی من کمربند شلوار خود را برای وضو گرفتن در مکانی می‌نهادم، او مشاهده می‌کرد و این تمنا را داشت که بند شلوار من از او باشد. چیزی مانع من نبود که آن بند شلوار را به وی عطا کنم، جز این که می‌دانستم او این جنایت را خواهد کرد. هنگامی که من شهید شدم، وی خارج شد و مرا در میان کشتگان جستجو نمود. تا این که بدن بی سر مرا یافت. وقتی شلوار مرا مورد بررسی قرار داد، آن بند شلوار را دید. من گره‌های زیادی به آن زده بودم. وقتی یکی از آن گره‌ها را با دست خود باز کرد، من دست راست خود را دراز کردم و روی بند شلوار نهادم. وی در میدان جنگ به جستجوی حربه پرداخت، تا این که شمشیر شکسته ای یافت و دست راست مرا قطع نمود. سپس یک گره دیگر را باز کرد و من دست چپ خود را روی آن بند شلوار نهادم که آن را باز نکند و عورت مرا کشف ننماید. او دست چپ مرا برید. موقعی که تصمیم گرفت بند شلوار را باز کند، تو را احساس نمود و خود را در میان کشتگان انداخت. هنگامی که پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سخن امام حسین علیه السّلام را شنید، پس از این که به شدت گریان شد در میان کشتگان به سوی من آمد و نزد من ایستاد.  سپس به من فرمود: @masjedolaghsa مَا لَکَ یَا جَمَّالُ تَقْطَعُ یَدَیْنِ طَالَ مَا قَبَّلَهُمَا جَبْرَئِیلُ وَ مَلَائِکَةُ اللَّهِ أَجْمَعُونَ وَ تَبَارَکَتْ بِهَا أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ أَ مَا کَفَاکَ مَا صَنَعَ بِهِ الْمَلاعِینُ مِنَ الذُّلِّ وَ الْهَوَانِ هَتَکُوا نِسَاءَهُ مِنْ بَعْدِ الْخُدُورِ وَ انْسِدَالِ السُّتُورِ ▪️ ای ساربان! مرا با تو چه کار!؟ تو آن دو دستی را قطع کردی که جبرئیل و عموم ملائکه مدتی طولانی آنها را می‌بوسیدند و اهل آسمان‌ها و زمین‌ها آنها را باعث خیر و برکت می‌دانستند. آیا برای تو کافی نبود که این ملعون‌ها این ذلت و خواری را دچار حسین کردند و زنان پرده نشین وی را خارج نمودند.