🖇 #امام_زمان
ایبزرگهمهسادات
کجاخیمهزدی..؟
ظهوراتفاقمیافتد،
ولیمهمایناستکه
کجایظهورباشیم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕌| @masjedolaghsa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت « اهدنا » نمیخواهد... ❤️
👤 #کلیپ زیبای «جانم امام رضا» با صدای حاجحسین #خلجی تقدیم نگاهتان
◽️ #امام_رضا
🕌| @masjedolaghsa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتی حرم؛ اگر گرفتاری هم داشتی لبخند بزن بگو آقا غصه منو نخوریا...🙂💔
👤 #کلیپ زیبای "درددل با امام رضا" با #سخنرانی استاد #پناهیان تقدیم نگاهتان
◽️ #امام_رضا
🕌| @masjedolaghsa
#امام_رضا_علیه_السلام
◾️«زهر» با بدن مبارک علی بن موسی الرضا علیهماالسّلام چه کرد ...
به چند گزارش در این رابطه اشاره میکنیم:
🩸سخت ترین زهر ...
در نقلی آمده است:
زهری که به امام رضا علیهالسلام دادند از تمام زهرهایی که به ائمه هدی علیه السلام دادند سخت تر بود؛ زیرا زهری که به امام مجتبی علیه السلام دادند سه روز به آن حضرت مهلت داد و زهری که به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دادند هفت روز مهلت داد ولکن زهری که به امام رضا علیه السلام مأمون (لعنه الله) داد بیش از صبح تا بعدازظهر به آن حضرت مهلت نداد و سریعاً به شهادت رسیدند.
📚منهاج البیان ص ۱۴۲.
🩸از کاخ مأمون ملعون تا خانه، به زمین میافتاد...
در نقلی اباصلت گوید:
وقتی که امام رضا علیهالسلام از کاخ مأمون عباسی بیرون آمد، دائماً میل افتادن پیدا میکرد... ( از قدیم الایام مشهور بین علماء و اهل منبر بوده است که آن حضرت در این مسیر، پنجاه بار به زمین نشستند و دست به دیوار برخواستند)
📚عین البکاء ص۶۴۶
🩸مثل مارگزیدهها به خودش میپیچید...
در نقلها آمده است:
یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السّلیم
▪️ آن حضرت مثل مارگزیدهها از درد به خودش میپیچید.
و جَعَلَ یَتَقَّلَبُ شِمالاً و یَمیناً
▪️آن حضرت از درد ، دائماً به سمت چپ و راست خود زیر و رو میشد.
📚منهاج الصالحین،وحیدخراسانی، ج۱ ص۴۱۴
📚تفسیر اطیب البیان ج۹ ص۲۰
📚العبرة الساکتة ج۲ ص۵۱۳
🩸از دهان تا امعاء و احشاء مبارک او را گویا با چاقو، پاره پاره کرده بودند ...
در گزارشی دیگر نیز آمده است:
کأنّهُ مِن فَمِهِ إلی أمعائهِ تُقَطّعُ بِالسّکّاکین
▪️از دهان تا امعاء و احشاء مبارک او را گویا با چاقو، پاره پاره کرده بودند ...
📚العبرة الساکتة ج۲ ص۵۱۳
✍از داغِ زهر پیکرم آتش گرفته است
گویی تمامِ بسترم آتش گرفته است
تر میکند لبانِ مرا کودکم ولی
از تشنگی,لب ترم آتش گرفته است
پا میکشم به خاک و نفس میزنم که شهر
از آه آهِ آخرم آتش گرفته است
حالا کبوتران به غمم گریه میکنند
از بال و پر زدن, پَرم آتش گرفته است
امشب تمام حجرهی من کربلا شده
یک جرعه آب، حنجرم آتش گرفته است
امشب دوباره خیمهی آتش گرفته را
میبینم و سراسرم آتش گرفته است
سر ها به روی نیزه و سرنیزه ها به تن
یک دشت در برابرم آتش گرفته است
فریادِ دختری زِ دلِ خیمه میرسد
عمه کمک که معجرم آتش گرفته است
🕌 https://eitaa.com/joinchat/4075094303C26e2f615d6
#امام_رضا_علیه_السلام
◼️ اگر سرَم را پوشانده بودم دیگر با من سخنی مگو ...
در نقلها آمده است:
امام رضا علیهالسلام قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود:
فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی
▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب میدهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن.
🩸وقتی که آن حضرت وارد کاخ مأمون شدند، مأمون ملعون بسیار اصرار کرد تا إمام علیهالسلام از آن انگور مسموم بخورد، حضرت فرمود: مرا معاف دار! گفت: ممکن نیست! شاید به من اطمینان نداری! مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و برای مرتبه دوم به دست حضرت رضا علیهالسّلام داد.
فَأَکَلَ مِنْهُ الرِّضَا علیهالسلام ثَلَاثَ حَبَّاتٍ ثُمَّ رَمَی بِهِ وَ قَامَ
▪️آن حضرت سه دانه از انگور را خورد و آن را به گوشهای انداخت و از جای حرکت نمود.
فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِلَی أَیْنَ فَقَالَ إِلَی حَیْثُ وَجَّهْتَنِی وَ خَرَجَ مُغَطَّی الرَّأْسِ
▪️مأمون گفت: کجا میروی؟ امام فرمود: به جایی که مرا فرستادی! سپس آن حضرت عبا را بر سر کشید و خارج شد.
🩸اباصلت گوید:
چون که دیدم آن حضرت عبا بر سر کشیده است، چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید...
📚الامالی شیخ صدوق ص۶۶۱
📚عیون اخبارالرضا ج۲ ص۲۴۲
✍مانند مادرت شده ای، قد خمیدهای!
آقا چرا عبا به سر خود کشیدهای !؟
با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟
مانند مادرت چقدر راه می روی!
خونِ جگر به سینه به اجبار میدهی
راهی نرفته! تکیه به دیوار میدهی
داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
خواهر نداشتی که برایت به سر زند
این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما!؟
در کوچه های طوس زمین می خوری چرا؟
با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
خاک لباس های خودت را تکان بده
مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...
نیزه نزد کسی به تو از کینهی علی
این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
این جا کسی به غارت انگشترت نرفت
چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت
🕌 https://eitaa.com/joinchat/4075094303C26e2f615d6
#امام_رضا_علیه_السلام
◾️آمدن حضرت جواد الأئمه علیهالسلام بر بالین پدر ...
اباصلت گوید:
وقتی که امام رضا علیهالسلام وارد خانه شدند و به من فرمودند تا درب خانه را ببندم؛ و من همین کار را کردم.
و مَکَثْتُ وَاقِفاً فِی صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً
▪️ سپس با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم.
فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا علیهالسلام
▪️در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با مویهای مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد.
فَبَادَرْتُ إِلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ مِنْ أَیْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ
▪️پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!!
فَقَالَ الَّذِی جَاءَ بِی مِنَ الْمَدِینَةِ فِی هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِی أَدْخَلَنِی الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ
▪️فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده است.
فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ لِی أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْکَ یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ
▪️گفتم: شما کیستید؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم،
ثُمَّ مَضَی نَحْوَ أَبِیهِ علیه السلام فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِی بِالدُّخُولِ مَعَهُ
▪️و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهماالسّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم.
فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیهالسلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ
▪️همین که چشم حضرت رضا علیهالسّلام به او افتاد، از جای خود تکانی خوردند و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانیاش را بوسید.
ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ
▪️سپس او را به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلامُ پیوسته پدر را میبوسید و آرام با او سخنانی میگفت که من نفهمیدم.
📚عیون اخبارالرضا علیهالسلام ج۲ ص۲۴۳
✍از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود
در احتضار انگار جسم مضطرش بود
دور و برش "گريه كُنى" اصلاً نيامد
اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود
ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مىخورد
وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود
دستش به پهلو بود و مشكل راه مىرفت
خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود
با اينكه دربِ حجرهاش را بست اَباصَلْت
امّا جوادش آمد و دور و برش بود
شكرخدا سر روى دامان پسر داشت
وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود
وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک
وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود
در بين مقتل يك على افتاد، اما...
حالا صد و ده تا على دور و برش بود...
🕌 https://eitaa.com/joinchat/4075094303C26e2f615d6
#امام_رضا_علیه_السلام
◾️فرش حجره را جمع کن تا مثل جدّ غریبم بر روی خاکها جان بدهم...
در نقلی آمده است:
وقتی که امام جواد علیهالسلام به بالین پدر رسیدند و سر او را به دامن گرفتند، امام رضا علیهالسلام به پسرشان فرمودند:
بُنَیَّ! إنزَعِ الفِراشَ مِن تَحتی
▪️ای پسرم! این فرش را از زیر پایم جمع کن.
🩸امام جواد علیهالسلام عرضه داشتند:
لِمَ یا أبَه؟
▪️چرا این پدرجانم ؟!
امام رضا علیهالسلام فرمودند:
أُحِبُّ أنْ أقضِیَ عَلَی وَجهِ التُّرابِ کمٰا قَضٰی جَدّیَ الحُسین علیهالسلام
▪️دوست دارم همانگونه که جدّم حسین علیهالسّلام بر روی خاک جان داد، من هم بر روی خاک جان دهم.
📚العبرة الساکتة ج٢ ص۵۱۴
📚الطریق،کاشی،ج۳ص۵۴۹
✍خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
نه رد سُرمه به چشم است، نه ردّ اَخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است
غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد
داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...
🕌 https://eitaa.com/joinchat/4075094303C26e2f615d6