eitaa logo
کانال مسجدی ها (مسجدالاقصی)
1.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
754 فایل
🖤بسم رب الحسین🖤 🕌 ادرس: اراک، خ دانشگاه، منطقه خانه سازی 🇮🇷 مدیر کانال: @mojtaba1570 رتبه اول شهر اراک درسال ۱۴۰۳🏆 رتبه برتر کشوری🥇 کانون فرهنگی امام رضا ع🧨 کتابخانه مجهز 📕 دارای مهد کودک👩‍👦 کلاس IT مجهز با ويديو پرژکتور و کامیپوتر🕹
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ... جا دارد در این ایام ماه مبارک رمضان که روزه‌داران، کمی طعم تشنگی و گرسنگی را می‌چشند، به فرازهایی از سیدالشهداء علیه‌السلام و اصحاب آن حضرت اشاره کنیم تا ان شاءالله با یاد تشنگی آن حضرت، اَجر مضاعفی نصیب‌مان گردد. ◾️آسمان را ز «عطش»، دود فقط می‌بیند رَمَقی نیست به چشم تَر شیدای حسین... در روایت آمده است: حضرت آدم نام‏هاى مبارك رسول خدا و امامان "سلام اللّه علیهم اجمعین" را در عرش ديد! جبرئيل به آن حضرت تعليم داد تا فرمود: يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ‏ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ 🔻هنگامى كه نام حسين "سلام اللّه علیه" را ذكر نمود اشكهايش جارى شد و قلبش شكست. آنگاه به جبرئيل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ايشان را ذكر ميكنم قلبم ميشكند و اشكم جارى مى‏شود!؟ جبرئيل گفت: وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ ▪️ اين فرزند تو دچار يك مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهند بود. حضرت آدم‏ فرمود: چه مصيبتى؟ جبرئيل گفت: يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ ▪️حسين "سلام اللّه علیه" در حالى شهيد مى‏شود كه عطشان، غريب، تنها و بى‏ياور خواهد بود. وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ‏ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ ▪️اى آدم! اگر تو او را ميديدى و ميشنيدى كه می‌گفت: آه از عطش! آه از بى‏ياورى! كار تشنگى آن حضرت به جائى می‌رسد كه بین زمین و آسمان را، دود خواهد دید. فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ ▪️كسى جوابش را نمی‌گوید مگر با شمشير، تا اينكه جرعه شهادت را بياشامد. آن حضرت را نظير گوسفند اما از قفا سر مى‏بُرند. وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ ▪️ خيمه‏هايش را به يغما ميبرند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها ميگردانند، زن و بچه‏هايش را به اسيرى خواهند برد. كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى. ▪️در علم خدا اين گونه نوشته شده است. سپس حضرت آدم و جبرئيل نظير زن جوان مُرده گریه کردند. 📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۲۴۵ https://eitaa.com/masjedolaghsa
◾️آسمان را ز «عطش»، دود فقط می‌بیند رَمَقی نیست به چشم تَر شیدای حسین... در روایت آمده است: حضرت آدم نام‏هاى مبارك رسول خدا و امامان "سلام اللّه علیهم اجمعین" را در عرش ديد! جبرئيل به آن حضرت تعليم داد تا فرمود: يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ‏ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ 🔻هنگامى كه نام حسين "سلام اللّه علیه" را ذكر نمود اشكهايش جارى شد و قلبش شكست. آنگاه به جبرئيل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ايشان را ذكر ميكنم قلبم ميشكند و اشكم جارى مى‏شود!؟ جبرئيل گفت: وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ ▪️ اين فرزند تو دچار يك مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهند بود. حضرت آدم‏ فرمود: چه مصيبتى؟ جبرئيل گفت: يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ ▪️حسين "سلام اللّه علیه" در حالى شهيد مى‏شود كه عطشان، غريب، تنها و بى‏ياور خواهد بود. وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ‏ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ ▪️اى آدم! اگر تو او را ميديدى و ميشنيدى كه می‌گفت: آه از عطش! آه از بى‏ياورى! كار تشنگى آن حضرت به جائى می‌رسد كه بین زمین و آسمان را، دود خواهد دید. فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ ▪️كسى جوابش را نمی‌گوید مگر با شمشير، تا اينكه جرعه شهادت را بياشامد. آن حضرت را نظير گوسفند اما از قفا سر مى‏بُرند. وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ ▪️ خيمه‏هايش را به يغما ميبرند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها ميگردانند، زن و بچه‏هايش را به اسيرى خواهند برد. كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى. ▪️در علم خدای واحد منان اين گونه مقدر شده است. سپس حضرت آدم و جبرئيل نظير زن جوان مُرده گریه کردند. 📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۲۴۵ @masjedolaghsa
معارف و مقاتل آلُ الله: @masjedolaghsa ◾حکایت جانسوز ساربان و غارت کمربند سیدالشهداء عليه السّلام سعید بن مسیب گوید: هنگامی که امام حسین علیه السّلام شهید شد و مردم در سال آینده برای اعمال حج رفتند، من به حضور حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مشرف شدم و به آن بزرگوار گفتم: ای مولای من! موسم حج نزدیک شده. شما چه دستوری به من می‌دهی؟ امام سجاد علیه السّلام فرمود: برو حج به جای بیاور. من رفتم و مشغول اعمال حج شدم. در آن حینی که مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه با مردی مواجه شدم که دست هایش قطع و صورتش مثل شب تار،سیاه بود. وی به پرده‌های کعبه آویزان شده بود و می‌گفت: ای خدایی که پروردگار کعبه ای مرا بیامرز! گرچه می‌دانم مرا نمی آمرزی، ولو این که ساکنین آسمان‌ها و زمین تو و آنچه را که آفریده ای برای من شفاعت نمایند، زیرا جرم من خیلی بزرگ است! سعید بن مسیب می‌گوید:  من و عموم مردم دست از طواف برداشتیم و در اطراف آن مرد اجتماع کردیم و به او گفتیم:  وای بر تو! اگر تو ابلیس می‌بودی جا نداشت که از رحمت خدا مأیوس شوی. تو کیستی و گناه تو چیست؟ او گریان شد و گفت: ای گروه! من خود را با این گناه و جنایتی که انجام داده‌ام بهتر می‌شناسم. ما گفتیم: گناه خود را برای ما بگو.  گفت: در آن موقع که امام حسین علیه السّلام از مدینه خارج و متوجه عراق شد، من ساربان آن حضرت بودم. وقتی امام حسین علیه السّلام برای وضو گرفتن می‌رفت، کمربند شلوار خود را نزد من می‌گذاشت. من بند شلوار آن حضرت را دیدم که از بس می‌درخشید، چشم‌ها را خیره می‌کرد. من این تمنا را داشتم که آن بند شلوار از من باشد. تا این که وارد کربلا شدیم و آن حضرت شهید شد و آن بند شلوار با آن بزرگوار بود. من خود را در مکانی پنهان نمودم. وقتی شب فرا رسید و از مخفیگاه خود خارج شدم و در آن صحنه نوری را بدون ظلمت و روزی را بدون شب دیدم و جسد کشتگان روی زمین افتاده بود. من به علت آن شقاوت و خباثتی که داشتم، به یاد آن بند شلوار آمدم و با خویشتن گفتم: به خدا قسم من به دنبال امام حسین علیه السّلام می‌روم، شاید آن بند شلوار در شلوار او باشد و من آن را غارت کنم. من همچنان به صورت کشتگان نگاه می‌کردم تا این که با جسد حسین علیه السّلام مصادف شدم و دیدم از ناحیه صورت به روی زمین افتاده است. ولی جسد مقدسش سر ندارد.  نور آن حضرت می‌درخشید، بدنش غرقه به خون بود و بادها به بدن مبارکش می‌وزید. با خویشتن گفتم: ▪️به خدا قسم این حسین است. وقتی به شلوار آن حضرت نگاه کردم، دیدم همان طور است که دیده بودم. نزدیک آن بزرگوار رفتم و دست بردم تا آن بند شلوار را غارت نمایم. ولی دیدم آن حضرت چندین گره به آن زده است. من همچنان فعالیت می‌کردم تا یک گره از آنها را باز کردم. ناگاه دیدم آن بزرگوار دست راست خود را آورد و به نحوی آن بند شلوار را گرفت که من نتوانستم دست مقدسش را رد کنم و بند شلوار را برگیرم و به آن دست یابم. نفس ملعون من مرا وادار نمود تا چیزی به دست آورم و دست‌های حسین علیه السّلام را به وسیله آن قطع نمایم. @masjedolaghsa فَوَجَدْتُ قِطْعَةَ سَیْفٍ مَطْرُوحٍ فَأَخَذْتُهَا وَ اتَّکَیْتُ عَلَی یَدِهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنْ زَنْدِهِ ثُمَّ نَحَّیْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ وَ مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِأَحُلَّهَا فَمَدَّ یَدَهُ الْیُسْرَی فَقَبَضَ عَلَیْهَا فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی أَخْذِهَا فَأَخَذْتُ قِطْعَةَ السَّیْفِ فَلَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ ▪️ لذا شمشیر شکسته ای را که به نظرم آمد، برداشتم و دست راست مقدس آن حضرت را به وسیله آن از بند جدا کردم. سپس دست آن مظلوم را از بند شلوار دور نمودم و دست خود را بردم تا گره بند شلوار را باز کنم. ولی دیدم آن حضرت دست چپ خود را دراز کرد و آن را گرفت، چون من نتوانستم آن بند شلوار را غارت کنم، لذا آن شمشیر شکسته را برداشتم و دست مبارک او را بریدم و از آن بند شلوار جدا نمودم. @masjedolaghsa   مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِآخُذَهَا فَإِذَا الْأَرْضُ تَرْجُفُ وَ السَّمَاءُ تَهْتَزُّ وَ إِذَا بِغَلَبَةٍ عَظِیمَةٍ وَ بُکَاءٍ وَ نِدَاءٍ وَ قَائِلٍ یَقُولُ وَا ابْنَاهْ وَا مَقْتُولَاهْ وَا ذَبِیحَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا غَرِیبَاهْ یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَاعَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوکَ ▪️دست خود را دراز کردم که آن را برگیرم. ناگاه دیدم زمین دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. ناگاه شور و شین و گریه و صدایی به گوشم خورد که می‌گفت: وا ابناه! وا مقتولاه! وا ذبیحاه! وا حسیناه! وا غریباه! ای پسرم! تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند!
◼️ با نداهای غریبیِ سیدالشهدا علیه السلام، ارکان عرش خدا می‌لرزید... نقل کرده اند: لَمَّا رأى الْحسينُ وَحدَتَهُ، و قَتلَ أنصارِهِ وَدَّعَ أطفالَهُ و عَيالَهُ، و خَرَجَ إلىٰ الْميدانِ ▪️وقتی که امام حسین علیه السلام تنهایی خودش را ديد و دید که همه يارانش به شهادت رسیده اند،با اهل و عیالش وداع کرد و به سمت میدان آمد. بَقِیَ واقِفاً مُتَحَيِّراً،يَنظُرُ مَرَّةً إلىٰ إخوَتِهِ و أولادِهِ، و بَني أخيهِ و بَني عَمِّهِ صَرعَىٰ مَقتولينَ مُجَدِّلينَ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ غُربَتِهِ و وَحدَتِهِ و اِنفِرادِهِ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ النِّساءِ و غُربَتِهِنَّ و وَحدَتِهِنَّ و عَطَشِهِنَّ، و ما يَرجِعنَ اللّهَ مِنَ الْأسرِ و الذُّلِّ، و مَرَّةً يَنظُرُ إلىٰ شِماتَةِ الْأعداءِ، و إقدامِهِم لِقَتلِهِ ▪️درنگی ايستاد؛حیران و سرگردان شده بود؛گاهی به فرزندان و برادران و برادرزاده ها و پسر عموها نظر می‌کرد که چگونه بر خاک صحرا افتاده اند و گاهی به غربت و تنهایی خودش نظر می‌کرد.گاهی نظر می‌کرد به زنان و اطفال؛ به غربت و تنهایی و تشنگی شان و اینکه بعد از او به اسیری می‌روند؛و گاهی هم نظر می‌نمود به سرکوب و شماتت دشمنان و اقدام آنها بر قتل او.   فَنَادَیٰ بِصَوتٍ عالٍ حَزينٍ: أما مِن ناصِرٍ يَنصُرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يُغيثُنا؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ يَخافُ اللّهَ فينا؟ أما مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ؟ ▪️پس در این هنگام با صدایی دردناک وبلند فریاد برآورد: آیا کسی هست تا ما را یاری کند؟! آیا فريادرسى هست به داد ما برسد؟! آیا خداپرستی هست تا از خدا از برای ما بترسد؟! آیا مدافعی هست تا از حرم رسول خدا صلّی الله علیه وآله دفاع کند!؟ فَلَمَّا نادَىٰ هٰذا النِّداءُ تَزَلْزَلَتْ أركانَ الْعَرشِ و قَوائِمِهِ، و بَكَتِ السَّماواتُ و ضَجَّتِ الْمَلائِكَةُ، و اِضطَرَبَتِ الْأرضُ. ▪️وقتی که سيدالشهدا عليه السّلام اینگونه ندا میداد،ارکان و ستون های عرش خدا می‌لرزید،آسمان ها گریه می‌کردند و ملائکه ضجه میزدند و زمین در اضطراب بود. 📚وسيلة الدّارين،ص۳۱۴ @masjedolaghsa