eitaa logo
مثنوی معنوی
45 دنبال‌کننده
14 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
1 قصه آدم عليه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صريح نهى و ترك نهى و تأويل‏ [آدم با همه علمى كه داشت بوسيله قضاى الهى، چشم بصيرتش بسته شد] [آدم ابو البشر كه آيه شريفه‏ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها (آيه 30 از سوره بقره ) در باره‏ اش نازل شده و در هر رگ او هزاران دانش وجود دارد.] [اسم هر چيزى را دانسته و هر چيز را همان طور كه هست شناخته از اول و آخر با خبر شده.] [هر لقبى كه بچيزى داد تغيير نكرد و اگر بكسى گفت چالاك است كاهلى از وى ديده نشد.] [ () هر كس را كه او خوشبخت و آزاد ناميد آن كس براى هميشه عزيز و خرم و شاد ماند.] [هر كس را كه در آخر مؤمن بود او از اول ديده و هر كس كه عاقبتش كفر بود از پيش مى ‏دانست.] [رمز و سر آيه شريفه‏ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ بپذير و اسم هر چيزى را از دانا بشنو.] [آن چه از اسم هر چيزى مفهوم مى ‏شود ظاهرش در نزد ما و حقيقت و باطنش نزد خدا است.] [چوب حضرت موسى نزد خودش عصا نام داشت ولى نام او نزد خداوند اژدها بود.] [نام عمر در عالم ظاهر بت پرست بود ولى از روز الست جان او مؤمن نام گرفته بود.] [آن كه در نزد ما منى ناميده مى ‏شد پيش حق صورت و نقش منيت يك نفر آدم بود.] [اين منيت در عالم نيستى صورتى بود كه در پيش حق عيناً بى‏ كم و كاست وجود داشت.] [الغرض نام حقيقى ما همان حقيقتى است كه در نزد خداوند است و عاقبت آن خواهيم بود.] [نامى كه به بنا گذارى و عاريه سرما نهاده ‏اند نام حقيقى نيست نام مرد از روى عاقبتش معين خواهد شد.] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
2 [چشم آدم كه با نور مقدس خداوندى نگاه مى ‏كرد حقيقت و سر نامها در نظرش جلوه ‏گر شد.] [وقتى ملايكه نور حق را از او جلوه گرديدند به سجده افتاده حاضر انجام خدمت گرديدند.] [ () آرى نور حق را ديدند كه همگى در مقابلش سر تعظيم فرود آورده برو در افتاده و سجده كردند.] [اين آدمى كه من اسم مى ‏برم و اگر تا قيامت هم بگويم از وصف او قاصر هستم.] [همين آدم كه همه چيز را مى ‏دانست وقتى قضاى الهى آمد دانستن معنى يك نهى بر وى پوشيده ماند و معنى نهى صريح كه از نزديك شدن به شجره شده بود بر وى مجهول ماند.] [عجب است نهى براى حرام كردن شجره بود؟ يا به يك تأويلى براى اين بود كه آدم را به گمان و خيال انداخته حس كنجكاويش را بيدار كند.] [وقتى در دل آدم همين تاويل قوت گرفت در همان حال كه متحير بود بالطبع بطرف گندم رفت.] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
3 [وقتى خار به پاى باغبان رفت و از رفتار باز ماند مشغول به خود گرديد دزد موقع را غنيمت شمرده كالاى او را به غارت برد.] [وقتى از حال تحير بيرون جسته و به خود آمد ديد كه دزد متاع را برده است.] [عرض كرد بار الها ما به خودمان ستم روا داشتيم و اگر ما را نيامرزى و ترحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود و آهى كشيد كه معنى آن اين بود افسوس كه تاريكى مرا احاطه كرد و راه را گم كردم.] [آرى قضا ابريست كه خورشيد را مى ‏پوشاند و شير و اژدها در مقابل او چون موش عاجز مى ‏مانند.] [من اگر در موقع حكميت دامى نمى ‏بينم در اين مورد من تنها نيستم كه در راه امر و نهى جاهلم بلكه هر شخص مقتدرى وقتى قضا آمد همين حال را خواهد داشت.] [خوشا بحال كسى كه در اين مورد زور و تدبير و دانش خود را كنار گذاشته بزارى و دعا پردازد.] [اگر قضا مثل شب اطراف ترا تاريك كند بالاخره هم او دست ترا خواهد گرفت.] [اگر صد مرتبه قضا قصد جان ترا كرد هم او است كه عاقبت به تو جان خواهد بخشيد.] [و اگر صد مرتبه راهت زده گمراهت كند بالاخره تو را به بالاى آسمانها خواهد برد.] [آن كه تو را مى‏ ترساند بخشايش است در حق تو و براى اين است كه ترا بجاى امنى راهنمايى كند.] [ () وقتى ترا بترساند هوشيار خواهى شد و گرنه گمراه مى ‏شوى.] [اين سخن به درازا كشيد و تمام شدنى نيست حال قصه خرگوش و شير را بشنو.] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei