باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم میخرند.. « ۲ روز تا محرم » #محرم

بزار این محرم همون محرمی باشه که خیلی ساله میخواد من و عوض کنه💔 - دست خالی آمدم رحمی... #محرم

گنهکارا خوب مینویسن تو دلت نمیاد حرفای من و امضا نکنی.

رقیه دلش خوش بود هیجا قد بلند تر از عموش عباس پیدا نمیشه.. یجوری شده که قبر عموش شده هم اندازه قبر خودش :) #عمو_عباس

‹♥️🌿›

‏آن‌قَـدࢪشَھیدبودڪہشَھادَت‌عاشِقَش‌شٌـد..! نکتہ‌دَقیقـاًاینجـاسٺ؛🕊 ڪہ‌بـٰایَدشَھـیدبـود؛تـٰاشَـہیدشٌـد...!🌱 -ڪٌجاۍِ‌کاࢪیم..؟!

تحویل سال به وقتِ مُحَرّم است حَوّل قلـُوبَنا بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین یااهل‌العالم‌قُتِلَ‌الحسین‌ُبکربلاعطشانا💔 #محرم

محرم‌امسال‌پیرهن‌سیاهتُ‌به نیابت‌ازظهورآقابپوش!🖤 ویه‌جوری‌درخونه‌ارباب‌نوکری‌کن‌که‌ چندسال‌بعدبگی‌همه‌چیزازمحرم‌اون‌ سال؛شروع‌شد((( :🥲🌱 #محرم #امام_زمان

حسین چیز دیگریست...

شب سوم💔.. #خانوم_سه‌ساله #محرم #شب_سوم

بابا نبودی ببینی🚶‍♂؛ #خانوم_سه‌ساله #محرم

منتظریم برسه مشکیش کنیم برنامه رو :)

کسی‌‌که‌‌برایش‌‌گریه‌‌نکند حیفست‌‌که‌‌نفس‌‌بکشد؛ آنکه‌‌امام‌حسین‌‌ندارد عاقبتش‌‌‌‌به‌کجا‌‌رود؟ #fotography #nafas #عکاسی #نفس #محرم

میگفٺ‌ڪہ؛🖇 عَظِمَت‌ِنوڪرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبـر، وقٺۍزَبـونِت‌بَنداومَـد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَـن‌هَستَم..!ジ #محرم #اربابم_حسین

شاه‌بےلشگرم،قاسم‌فداےتو درکام‌قاسم‌است،مردن‌براے‌تو #احلی‌من‌العسل #مناسبتی #محرم

قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرمله گریش بگیره.. 🥀 #علی_اصغرحسین #محرم #محرم

ای سند غربت آل علی باب الحوائج علی اصغر #علی_اصغرحسین #محرم #مناسبتی

حاج قاسم هم خیلی عجیبه! هم شب حضرت قاسم میشه براش گریه کرد، هم شب حضرت علی اکبر، و هم شب علمدار.. داغ غربت؛ دست مقطوع؛ روضه یِ انگشترت.. اسم قاسم ، جسم قاسم ،اِربا اربا پیکرت.. #سردار_دلها #حاج_قاسم #محرم

‏به قول #حاج‌میثم‌مطیعی ؛ ما بعد از #حاج‌قاسم فهمیدیم ؛ #علمدار بره و برنگرده یعنی چی ... #شب‌تاسوعا

پدرش پلیس راهور بود. پدر غزاله، همین که گوشه سمت راست تصویر فارغ از قیل و قال دنیا ایستاده است پدرش در گشت بوده همین دیروز، سرنشین‌های ماشینی کنار جاده دست بلند می‌کنند و کمک می‌خواهند. بابای غزاله می‌رود کمک، نزدیک ماشین که می‌شود در جواب چی‌شده؟ رگبار گلوله نصیبش می‌شود و چون سرو می‌افتد کنار جاده تفتان، خاش سیستان و بلوچستان. غزاله امروز در تشییع پدرش، سه سالش بود، پدرش شهید شده بود و گوشواره‌هایش گوشش بود..

"دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت: می‌شود شمر! که امسال سرش را نبری؟"

هرسال هر چقدر اینو ببینم آخرش اشکم در میاد... یارقیه

جسدم را به سوی خیمه‌ی اصغر نبرید که خجالت زده‌ی آن تشنه لب بی‌شیرم :) 💔

و عباس ای غیرت خدا ما نیز سینه‌مان تنگ‌ شده :)💔

میگفت توی خیمه نشسته بود اومدن گفتن عباس برات امان نامه فرستادن... میگه رگ‌ گردنش متورم شد از خیمه زد بیرون میچرخید میگفت خدا لعنت تون کنه که پیش بچه های حسین خوارم کردین...

میگفت وقتی به بچه ها گفتن عمو میره اب بیاره کسی نگران عمو نبود چون میدونستن کار عباس رد خور نداره...

میگفت دور مزار عباس و یه ابی پر کرده دور مزار میچرخه هر چقدرم که راه این ابو میبندن باز یه راهی پیدا میکنه میاد دور عباس میگرده... خاصیت ابه یه جا بمونه جلبک میزنه اما این اب همیشه زلاله :) 💔