.
میگن این تویی مامان. میگم چرا
من رو وسط سبزهزار کشیدین و چرا خوشحالم؟
میگن چون تو مثل بهشت میمونی. همه رو خوشحال میکنی...
#به_جان_خودم_بغضم_رو_دو_دستی_چسبیدم_که_نترکه
#یک_عدد_مامان_احساساتی
@masture
۲۲ آذر ۱۴۰۱
.
اگر اهل نوشتن یادداشت یا روایت هستید به من پیام بدید. 🌱
لطفا این رو دست به دست کنید تا برسه به اهلش. ممنونم ازتون. لطفا با این آیدی در بله یا ایتا یا تلگرام یا اینستاگرام با من ارتباط بگیرند.
@fatememoradiam
@masture
۲۶ آذر ۱۴۰۱
.
«ترس» به شـما خواهد گفت؛ حتى فكرش را هم نكن، همانجا كه هستى بمان، الان اصلا وقت مناسبى براى اين كار نيست. اما اينها دروغهاى رنگارنگى هستند كه ترس را در مسند قدرت نگه داشته و شما را از حركت باز میدارند. اينها دروغهايى هستند كه شـما را در حد متوسط نگه مىدارند و زندگى در ناكامى را برایتان تنظيم میكنند.
اينها دروغهايى هستند كه اگر قصد داريد آيندهاى قابل پيشبينى را كنار بگذاريد و به سـمت آيندهاى غير قابل پيشبينى، اما بینهايت زيبا پرواز كنيد، بايد با آنها مقابله كنيد.
#دبى_فورد
@masture
۳۰ آذر ۱۴۰۱
مستوره | فاطمه مرادی
. «ترس» به شـما خواهد گفت؛ حتى فكرش را هم نكن، همانجا كه هستى بمان، الان اصلا وقت مناسبى براى اين ك
پیامهای شما:
سلام
وای فاطمه خدا بگم ببرتت بهشت😆
هشتگ زدی #دبی
عکس جاده هم که گذاشتی
فکر کردم جمع کردی بری دبی!🤣🤣
میگم خدایا این دختر کی مهاجرت کرد...
بعد ادامه هشتگ رو خوندم، تازه دوزاریم افتاد از دبی فورد جمله نوشتی🤦♀🚶♀
۳۰ آذر ۱۴۰۱
۳۰ آذر ۱۴۰۱
.
اندر اکتشافات بچهها 🤐😬
به زور برگ رو کردن توی حلق حلزون طفلی.
@masture
۱ دی ۱۴۰۱
خدایا، چرا؟
دو هفتهست که هوا آلودهست و بچهها تعطیلن. الان هم داره برف میآد. نگو وسط این همه کار، هفتهٔ سومی در راهه؟ که من دیگه تموم شدم...
@masture
۳ دی ۱۴۰۱
هاروکیِ جان:
از بین همهٔ چیزهای دیگه، دشمنِ من، منِ درونِ منه.
#هاروکی_موراکامی
@masture
۴ دی ۱۴۰۱
هدایت شده از فاش
از لحاظ روحی احتیاج دارم یه هفته برم تو یه روستای شمال کشور زندگی کنم. چند جلد رمان و لپتاپ هم ببرم که فقط بخونم و بنویسم. یه نفرم باهام بیاد برام غذا درست کنه و ظرفامو بشوره. تشک مواج هم برای جلوگیری از زخم بستر لازمم میشه.
خدایا منو به آرزوم برسون. خواهش خواهش🤲🤲
۵ دی ۱۴۰۱
مستوره | فاطمه مرادی
از لحاظ روحی احتیاج دارم یه هفته برم تو یه روستای شمال کشور زندگی کنم. چند جلد رمان و لپتاپ هم ببرم
من رفتم اما جز صدای حیوانات هیچ صدایی نبود. هوا هم که مدام ابری و بارونی. بدینسان حاصل فقط بغض توی گلو بود.
۵ دی ۱۴۰۱
۵ دی ۱۴۰۱
.
_مامان، من بیشتر شبیه توام یا بابا؟
+معلومه شبیه من.
_چشمام شبیه کیه؟
+من
_دماغم؟
+بابا
_لبام؟
+بابا
_دستام؟
+بابا
_پس چرا میگی شبیهتم؟
+روحیاتت شبیه منه.😬
به جان خودم بحث تا همین الان ادامه داشت. روحیه چیه؟ اخلاق چیه؟ بچگیهات تو شلوغتر بودی یا من؟ و...
.
#بچه_های_فلسفی
@masture
۵ دی ۱۴۰۱