هدایت شده از مَتَىتَرَانَاوَنَرَاكَ 🇵🇸
ali-fani-8.mp3
21.06M
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قول داده بودم که رند بشیم تم ایتا بزارم😍
دوتاشون رو هم فردا میزارم🤗
چقدرخوبہآدمبرایزندگۍبھانہداشتہباشہ!
گاهۍخوابشروبخاطرشبزنہ : )
گاهۍدرخیالشغـرقبشہ!
صبحهادلیلےبراۍشروعیکروزداشتہباشہ!
تـماماهدافشرودراونخلاصہکنہ:)!
چقدرخوبہآدمبھانہاۍبراینخوابیدن
داشتہباشہ!
چقدرخوبہآدم امامزمان؏ـجداشتہباشہ :)
🌸⃟•°➩ eitaa.com/mata_tarana_va_naraka
+هـمهمون یه داعشِ درون داریم؛
ڪه دونه دونه عقایدمون رو سر مۍبره!
دقیقا همون جایی کہ میگیم،
یه شب که هزار شـب نمیشه..‼️
🌸⃟•°➩ eitaa.com/mata_tarana_va_naraka
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آقا من چون وضو بلد نیستم بگیرم
پس نماز هم نمیخونم 😳🧐
✅نکته مهم : چیزی که واجبه یادگرفتنش هم واجبه ...
🌸⃟•°➩ eitaa.com/mata_tarana_va_naraka
محسن خیلی اهل اشک بود. زمانی هم که چشمش مجروح شد، پس از معاینه از دکتر پرسید: «مجرای اشک چشمم سالمه؟!» دکتر پرسید: «چطور؟!» گفت: «چشمی که برای امام حسین گریه نکنه، به درد من نمیخوره!»
طلبه شهید"محسن درودی"
#شهیدآنه ❤️
🌸⃟•°➩ eitaa.com/mata_tarana_va_naraka
#شهیدآنه ❤️
روایت دختر سوری در محاصره داعشیها
❌پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی
افتاد و من نبودم خودتان را بکشید🔫💔
از پدرم پرسیدم چرا ؟؟😳
گفت چون اگر خودتان را نکشید
داعشیها بلایی سرتان میاورند.😓که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید.😱
فردای انروز چند خانواده از خانواده های
منطقه به دست داعش اسیر شدند🖇💔
که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها
را سربریده و دختران و زنان را برده
بودند.😰🥀💔
اینجا بود که مجبور شدیم یکی از
خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی
افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم
خودش را بکشد..♨️🔫
و در اخر برادرم که 12
سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که
این کار را انجام دهد😭😭💔
و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم😢💔
و مادرم باگریه 😭به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است
که اوضاع جوری شود که از ان استفاده
کنی و نگذاری که ما زنده به دست این
داعشیهای کافر بیافتیم😑😨
و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم😭💔
امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی
ما را میکشند..😣😫
چند روزی را با این اوضاع
بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز
بعد داشتم نماز صبح میخواندم📿
که شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود🔊🔊
همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه 🔫
را به دست گرفته بود
مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت😔💔
بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.😓🥀
در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد😨 مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها😭
در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را
بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند.😍🤗
یکساعت بعد محاصره شکسته شد.😊
خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی
روستا با دیدن نیروهای ایرانی از
خوشحالی گریه شوق میکردیم و
بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد.
آنروزها را هیچ وقت فراموش
نمیکنیم که چگونه شب را بهصبح
و روز را به شب میرساندیم..
برای شادی روح ســـــردار سلیمانی و یاران با وفایش پنج صلوات محمدی بفرست....
اینو فرستادم تا اینکه قدر شهدا و مرزداران و رزمندگان را بدانیم💚
🌸⃟•°➩ eitaa.com/mata_tarana_va_naraka