eitaa logo
مطاف عشق
145 دنبال‌کننده
510 عکس
113 ویدیو
10 فایل
سبک زندگی شهدا مدافعان حرم طنز دفاع مقدس سایت mataf.ir تلگرام t.me/matafeshgh1 سروش sapp.ir/matafeshgh1 ایتا eitaa.com/matafeshgh1 بله ble.im/matafeshgh1 اینستاگرام instagram.com/matafeshgh1 ادمین: @Advertising_Mataf
مشاهده در ایتا
دانلود
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج/ ۳۹) به آنها كه جنگ بر آنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است... #گالری_عکس @matafeshgh1 @matafeshgh2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری حاج حسین #یکتا #آرشیو_فیلم @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
اگر میخواهی صحنه عاشورا را از نزدیک ببینی باید به دفتر خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان، همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را خون آلود کرده بود. وقتی خواستند اورا برای مداوا به عقب برگردانند، گفت:«من نیامده ام که به عقب برگردم. آمده ام که بایستم.» #کتاب همسفر #راهیان_نور Mataf.ir @matafeshgh1 @matafeshgh2
دوکوهه! آیا جز اصحاب سیدالشهدا كسی را مي‌شناسی كه بهتر از شهدای ما خدا را عبادت كرده باشد؟ تو چه كرده‌ای كه سزاوار گشته‌ای كه سجده‌گاه یاران خمینی باشی؟ #شهیدآوینی #گالری_عکس @matafeshgh1 @matafeshgh2
58.asaare jang.mp3
374K
آثار جنگ سخنان مقام معظم #رهبری #آرشیو_صوت @matafeshgh1 @matafeshgh2
یک دختر دوساله داشت به اسم کوثر. به هرکس زنگ می زد کلی از کوثر تعریف می کرد. یکبار که از منطقه برگشته بود گفت بعضی وقتها در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم مجبور میشیم مسافتی از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم. در آن مسافت چندمتری کوثر می آید جلوی چشمم. فهمیده بود که با این وابستگی ها کسی شهید نمی شود. دفعه آخری که می خواست به عملیات برود به دوستش گفته بود این بار دیگه از کوثر گذشتم... شهید محمودرضا بیضائی شهدای مدافع حرم Mataf.ir @matafeshgh1 @matafeshgh2
آقا اجازه؟ درد دلهایم زیاد است مادر نشسته گوشه ای بیتاب بابا آقا اجازه ؟ درسها را خوب حفظم درسی که یادم هست از خوناب بابا آقا اجازه؟ ش شبیه ... @matafeshgh1 @matafeshgh2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری حجه الاسلام #ماندگاری #آرشیو_فیلم @matafeshgh1 @matafeshgh2
خانم کیهانی را همه می شناختند. از پزشکان بیمارستان سر پل ذهاب بود. هم خانه داری می کرد هم دکتری و پرستاری. همین که بیکار می شد برای مجروحین سوپ درست میکرد. ایشان همان دکتری بود که زیر آتش کاتیوشای دشمن بالای سر مجروحان می ایستاد و مداوایشان می کرد. #فلش_کارت ایستاده در باد #بانوان @matafeshgh1 @matafeshgh2
پیش سماور رو به رویایش نشسته مادربزرگ پیرمن باچشم گریان داردبرایش چای می‌ریزدولی او مثل همیشه لب نخواهدزدبه فنجان عطرعجیبی خانه راپرکرده شاید عطرگلی باشد که مانده زیرباران #گالری_عکس @matafeshgh1 @matafeshgh2
48.ziyarate mahbob.mp3
608.4K
زیارت محبوب #روایتگری حجه الاسلام #ماندگاری #آرشیو_صوت @matafeshgh1 @matafeshgh2
پدر مارا در انتخاب دوست آزاد گذاشته بود ؛ ولی از دور مراقب رفتارمان بود. میگفت اشکال نداره که با دوستانتان معاشرت کنید، به خونه همدیگر برید، با هم گردش برید ؛ اما مراقب مسائل شرعی باشید. در هر حالی خدا رو در نظرتون داشته باشید. شهید فضل الله محلاتی #کتاب دخترانه #سبک_زندگی @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
#طنز_دفاع_مقدس در خواب و خیال هم نرفتیم به جنگ بی رنج و ملال هم نرفتیم به جنگ ما نسل سپیدبخت سوم بودیم از راه شمال هم نرفتیم به جنگ #گالری_عکس @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
(15).mp3
477.4K
#طنز_دفاع_مقدس #آرشیو_صوت @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
از تو خرابه های آبادان یه الاغ پیدا کرده بود، که همیشه خدا هم مریض بود. یه روز که اکبر برای بچه ها شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود تو سطل و نصف شربتا رو خورده بود! حالا اکبر هی شربتا رو لیوان لیوان می کرد و میداد بچه ها و میگفت بخورید که شفاست. کم کم بچه ها شک کردند و فهمیدند که الاغ اکبرسرشو کرده تو سطل شربت نصفشو خورده. دست و پای اکبر رو گرفتند و انداختنش تو رودخونه بهمن شیر. اکبر که داشت خفه می شد داد میزد ای الاغ خر! اگه بمیرم تو اون دنیا جلوتو می گیرم! اون داد میزد و بچه ها میخندیدند. اکبرکاراته و جغله های جهادی @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هرچه بيشتر به جنبه های خصوصی زندگی ایشان نزدیک می شوید، تجلی ایمان را بیشتر می بینید. #شهیدبهشتی #گالری_عکس @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_دفاع_مقدس #روایتگری حاج محمد #احمدیان #آرشیو_فیلم @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
هردوتایمان اهل سادگی بودیم. اول زندگی مشترکمان بود و این خصلت می درخشید. دوتا از اتاق های خانه پدرش رو فرش کردیم. جهیزیه ام را هم با مهدی بردیم و چیدیم. آن قدر کم بود که پشت یک پیکان استیشن جا شد! فقط وسائل ضروری زندگی را داشتیم و بهمین سادگی زندگی مان شروع شد. شهید مهدی باکری #کتاب به رنگ صبح #سبک_زندگی @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است، بپاخیزید و اسلام خود را دریابید. #شهیدهمت #گالری_عکس @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
(1).mp3
244.9K
#طنز_دفاع_مقدس #روایتگری حجه الاسلام #انجوی_نژاد #آرشیو_صوت @matafeshgh1 کانال اصلی @matafeshgh2 فروشگاه
اون زمان توی دانشکده فنی پر بود از گروهکهای سیاسی؛ توده ای، جبهه ملی، مارکسیست و... بچه مذهبی ها یه جورایی غریب بودن. توی چنین اوضاعی، یکی از دانشجوها یه نظرسنجی از دانشجوها انجام داد و ازشون پرسید: بهترین دوست شما کیست؟ نتیجه نظرسنجی خیلی عجیب بود. چون اکثرا نوشته بودن مصطفی چمران. با اینکه از نظر فکری خیلی باهاش مخالف بودن اما دوستش داشتن. #شهیدچمران #فلش_کارت ترم آخر #دانشجویی @matafeshgh1
بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود. دوست داشتم دستم را بگیرد و از ظلمات و روزمرگی ها بیرون بیاورد. همین مبانی بود که مهریه ام را با بقیه مهریه ها متفاوت کرده بود. قرآن کریم و تعهد از داماد که مرا در تکامل در راه قرآن و اهلبیت هدایت کند. #شهیدچمران #فلش_کارت الفبای زندگی #سبک_زندگی #همسرداری Mataf.ir @matafeshgh1 @matafeshgh2