ه كردى خوب شد؟! اين چشمهائى كه تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگير؟!
همينكه سخن پيرزن را شنيدم از فرط ناراحتى بيهوش شدم وقتى كه به هوش آمدم آن شب را به فكر فرو رفتم و بر گذشته هايم تاءسّف خوردم گفتم : واى به حال من يك عمر دارم گناه مى كنم هيچ ناراحت نبودم ولى اين دختر با اين كار مرا ادب كرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مريض شدم ، رفتار و كردار و كارِ آن دختر عجيب در من اثر كرده بود و اين سبب شد كه من از كار خودم پشيمان و نادم گردم و توبه نمودم .
يارب به در تو روسياه آمده ام
بردرگه تو به اشك و آه آمده ام
اذنم بده ، راهم بده اى خالق من
افكنده سر و غرق گناه آمده ام
عمرم به گناه و معصيت شد سپرى
با بار گنه حضور شاه آمده ام
گم كرده ره و منزل پرخوف و خطر
طى كرده بسوى شاهراه آمده ام
يارب تو كريمى و رحيمى و عطوف
با عذر و اشتباه آمده ام
غفار توئى ، صمد توئى ، بنده منم
محتاجم و با حال تباه آمده ام
با بيم و اميد و حالت استغفار
با چشم تر و نامه سياه آمده ام
يارب تو بده برات آزادى من
در مانده منم بهر پناه آمده ام
من معترفم به جرم و عصيان و گناه
در بارگهت چو پرّ كاه آمده ام
درياى كرم توئى و من ذرّه خاك
با لطف تو اينگونه براه آمده ام
دست من افتاده نالان تو بگير
چون يوسفم و زقعر چاه آمده ام
يارب به محمّد و علىّ و زهرا
پهلوى شكسته را گواه آمده ام
حق حسن و حسين و اولاد حسين
نوميد مكن كه روسياه آمده ام
بر نامه اعمال محبت نظرى
بر عمر گذشته عذر خواه آمده ام
#پندانه
🔷چهار نفر, با هم دوست بودند, عرب, ترك, رومي و ايراني, مردي به آنها يك دينار پول داد..
ايراني گفت: «انگور» بخريم و بخوريم. عرب گفت: نه! من «عنب» ميخواهم, ترك گفت: بهتر است «اُزوُم» بخريم. رومي گفت: دعوا نكنيد! استافيل ميخريم, آنها به توافق نرسيدند. هر چند همة آنها يك ميوه، يعني انگور ميخواستند.
🔷از ناداني مشت بر هم ميزدند. زيرا راز و معناي نامها را نميدانستند. هر كدام به زبان خود انگور ميخواست. اگر يك مرد داناي زباندان آنجا بود, آنها را آشتي ميداد و ميگفت من با اين يك دينار خواستة همه ي شما را ميخرم، يك دينار هر چهار خواستة شما را بر آورده ميكند. شما دل به من بسپاريد، خاموش باشيد. سخن شما موجب نزاع و دعوا است، چون معناي نامها را ميدانم اختلاف شماها در نام است و در صورت, معنا و حقيقت يك چيز است.
چقدر شبیه خیلی ها ست .......
پیداشدن کارت شارژ ایرانسل توی جیب مرد متاهلی که خط همراه اول داره،
مثل کشف ۱۰کیلو تریاکه توی ماشین یه قاچاقچی …….
حکمش اعدامه… اعدام!
سلام👋
به کانال خوب ما خوش آمدید 😉
کانال برای همه مردم😃
کسانی که توی فن سخنرانی های استاد نیستند😔
با کانال ما یه استاد وارد در سخنرانی میشوند
کافی فقط روی لینک بزنی وبه کانال ما بیای
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👉 eitaa.com/mtalbdine👈
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
به دو جانمونی یه دفعه🏃♂🏃♂🏃♂🤩🤩
زمان تلاوت : هر روز بعد از نماز عصر
اثر و پاداش : دو فرشته مأمور ، نامه اعمال
زشت را پاره می کنند
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند :
هر کس بعد از نماز عصر هر روز ، روزی یک بار بگوید :
« أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ
الْقَیُّومُ ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ
وَ الإِکْرامِ ، وَ أَسْأَلُهُ اَنْ یَتُوبُ عَلَیَّ
تَوْبَةً عَبد ذَلیل خاضِع فَقیر بائِس
مِسْکین ( مُسْتَکین ) مُسْتَجیر لایَمْلِکُ
لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاضَرّاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیاةً
وَ لانُشُوراً » .
« از خداوند ، طلب آمرزش می کنم ، خدائی که معبودی جز او نیست ، زنده ای ازلی و ابدی ، بخشنده و مهربان ، صاحب جلالت و جوانمردی است . و از او می خواهم که توبه مرا بپذیرد ، بسان ( پذیرش ) توبه بنده خواری که فروتن و تهیدست ، نیازمند و درمانده ، و حقیر و پناهنده گشته ، و مالک هیچ سود و زیان ، مرگ و حیات و دوباره زنده شدنی نیست » .
خداوند به دو ملک مأمور او دستور می دهد که نامه کردار زشت او را ، هر چه هست ، پاره کنند . (1)
منابع:
1 . مستدرک الوسائل ، ج 5 ، ص 120
🖤🖤
❤️❤️
🖤🖤
💔💔
تیرهای بد حجابی های امروز
هم سه شبعه دار
شبعه اول:🖤گناه خودمان
شعبه دوم:🖤به گناه انداختن
دیگران
شعبه سوم:🖤💔به سمت قلب امام زمان💔
پس حجابت را رعایت کن
✅کانال صاحب الزمان(عج)👇🏻
🌐 rubika.ir/sahebazaman_ir
#تلنگر
نهج البلاغه ، حکمت ۴۱۷
امیرالمؤمنین علیه السلام به كسى كه در محضر حضرت ،استغفرالله گفت فرمود:
مادرت در عزایت بنشیند
آيا مى دانى استغفار يعنى چه؟
استغفار مرتبهی علیین (بلند مرتبگان) است
و آن نامی است که دارای شش معنا است
نخستین آن معانی : پشیمانی است بر آنچه گذشت
دوم : تصمیم به عدم بازگشت به آن گناه
سوم : حقوق مردم را به آنان ادا کنی
تا خدای خود را در حالی دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد
چهارم : و چهارم آنکه به هر فریضهای که خداوند بر تو واجب گردانیده و تو آن را ضایع گذاشتهای رو کنی
پس حق آن را ادا کنی
پنجم : روی به گوشتهایی که به حرام بر تنت روییده است کنی
آنها را با اندوه بر گناه آب كنى
تا پوستت به استخوانت بچسبد
و گوشت تازه به جای آن بروید
ششم : رنج طاعت را به جسم بچشانی
همانطور که شیرینی گناه را به او چشاندی
پس آنگاه بگویی : استغفرالله.
در كتاب زبدة القصص جلد 2
مسطور بود كه يك روز حضرت موسى (ع ) در كوه طور در مناجات خود عرض كرد: يا اله العالمين (اى خداى جهانيان) جواب آمد لبيك (يعنى نداى تو را پذيرفتم) سپس عرض كرد يا اله المطيعين (اى خداى اطاعت كنندگان ) جواب آمد لبيك سپس عرض كرد يا اله العاصين (اى خداى گنهكاران) اين دفعه سه بار شنيد لبيك، لبيك، لبيك.
حضرت موسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) عرضكرد خدايا حكمتش چيست كه تو را به بهترين اسامى صدا زدم يك بار جواب دادى ، اما تا گفتم اى خداى گنه كارها سه بار جواب مرا دادى خطاب شد، اى موسى ، عارفان به معرفت خود و نيكوكاران به كار نيك خود و مطيعان به اطاعت خود اعتماد دارند، ولى گنهكاران جز به فضل من پناهى ندارند اگر من آنها را هم از درگاه خود نا اميد گردانم به درگاه چه كسى پناهنده شوند.
چه شود گر بنمائى تو بسويم نظرى
بزدائى ز وفا درد وغم منتظرى
چه شود گر زره لطف پناهى بدهى
سركويت زكرم ، در صحن و در بدرى
من نه آنم كه كنم ترك تو وكوى ترا
نگهى كن بدل سوخته و چشم ترى
توطبيبىّ و بدست تو بود نسخه من
بهر ديدار تو هر سو بنمايم نظرى
درد من را تو دواگر نكنى گو كه كند
مى شناسم تو و غير از تو ندارم دگرى
آنقدر حلقه درب تو بكوبم شب و روز
آه و فرياد كنم تاكه جوابم بدهى
من كسى جز تو ندارم نگرد حال مرا
ده اجازه كه بكوى تو نمايم سفرى
مرحوم حضرت آية اللّه شهيد محراب سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب شريفش نوشته:
يك نفر حاجى مؤمنى كه از ارادتمندان به مرحوم حاج شيخ محمد تقى مجلسى رضوان الله تعالى عليه بود يك روز لوطيهاى محل دورش را مى گيرند و مى گويند امشب مى خواهيم بخانه تو بيائيم. حاجى از يك طرف مى ببيند اگر آنها بيايند با وسائل لهو ولعب مى آيند و مشغول فسق و فجور مى شوند از طرف ديگر اگر آنها را رد كند و جواب رد گويد چگونه با لوطيها طرف شود مرتبا برايش مزاحمت ايجاد ميكنند ناچارا قبول ميكند بعد هم سراسيمه خدمت مرحوم مجلسى پناهنده شده و گرفتاريش را ذكر مى كند.
مرحوم مجلسى فكرى مى كند و مى فرمايد: اشكالى ندارد بگو بيايند من هم مى آيم، حاجى مجلسى مهيا مي كند و شيخ مجلسى زودتر از لوطى وارد مى شود، لوطيها آمدند همين كه وارد خانه شد ديد مرحوم مجلسى در مجلس نشسته . لوطى باشى ناراحت شد الان عيش و لهو ولعب جلوى آقا نمى شود كرد و آقا موى دماغش شده با بودن اوهيچ كارى نمى شود كرد.
اجمالا پيش خود خيال كرد حرفى بزند تا مرحوم مجلسى قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت: جناب آقا مگر راه و روش ما لوطيها چه عيبى دارد كه بما اعتراض مي كنند.
مرحوم مجلسى فرمود: چه خوبى درشما هست كه آنرا مدح كنيم. گفت هزارها عيب داريم اما باز نمك شناسيم اگر نمك كسى را خورديم ديگر به او خيانت نمى كنيم تا آخر عمر مان يادمان نمى رود،
مرحوم مجلسى فرمود: اين صفت خوبى است ولى آن را در شما نمى بينم. لوطى باشى گفت: در اين اصفهان از هركس مى خواهى بپرس؟ ببينيد ما نمك چه كسى را خورده ايم كه به او بد كرده باشيم مرحوم مجلسى فرمود: خود من گواهى مى دهم كه شما همه نمك بحر اميد آيا با خداى خود چه مى كنيد،
اى كسى كه نمك خدا را مى خورى و نمكدان مى شكنى ، اين همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و اين جور سركشى كردن و پيروى از نفس و هوى كردن؟! نمك خدا خوردن و نمك دان او را شكستن ...
اين كلمات مرحوم مجلسى كه عين واقع و حقيقت بود در همه آنها اثر كرد، سرخجلت بزير انداختند و هيچ سخن نگفتند سكوت مطلق ، پس از مدتى همه رفتند، صبح اول وقت لوطى باشى در خانه مرحوم مجلسى را كوبيد مرحوم مجلسى در را بازكرد ديد لوطى باشى است .
گفت : ديشب ما را آتش زدى ما را آگاه كردى ما را توبه ده چون از كرده هاى خود پشيمانيم ، مرحوم مجلسى هم لطف مى كند آنها را به عمل توبه و تدارك از گذشتها وا مى دارد.
بى پناهم من و سوى تو پناه آوردم
به اميد كرمت عذر گناه آوردم
يارب از لطف پناهم ده و عذرم پذير
حال چون روى بسوى تو اله آوردم
در بساطم نبود هيچ بجز آه دلى
زين سبب هديه بدرگاه توآه آوردم
دل بريدم ز خلايق كه همه محتاجند
بى نيازى تو و من بر تو پناه آوردم
ما فقيرم بذات و تو غنيّى بالذّات
شاهد عجز خود اين حال تباه آوردم
گنهم در خور بخشايش بسيار تونيست
گرچه چون كوه گران بار گناه آوردم
خواستم پيش عطاى تو بسنجم گنهم
مثل سيل عظيم و پركاه آوردم
در کتاب ثمراة الحیوة جلد سوم صفحه سیصدو هفتاد و هفت نوشته:
جوانی در بنی اسرائیل زندگی میکرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود روزها را به روزه و شبها را بنماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت و در این کار بیست سال باقی ماند یک روز آمد جلو آئینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیتهای خود بدش آمد واز کرده های خود سخت پشیمان گردید.
گفت خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم بسوی تو آیا قبولم میکنی.
صدائی شنید که می فرماید: «اجبتنا فاحببناک ترکتنا فترکناک و عصیتنا فامهلناک و ان رجعت الینا قبلنا».
تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی ترا مهلت دادیم. پس اگر برگردی بجانب ما، تو را قبول میکنیم.
پس توبه نمود و یکی از عبّاد قرار گرفت. از این مرحمتها از خدا نسبت به همه گنه کاران بوده و هست.
بازآ بازآ هرآنچه هستى بازآى
گر كافر و گبر و بت پرستى بازآى
اين درگه ما درگه ناميدى نيست
صدبار اگر توبه شكستى بازآى
مرحوم حاجى نورى رضوان اللّه تعالى عليه در دارالسلام مى فرمايد:
يكى از علماى نجف نقل فرمود: كه در منزل كبوترى داشتيم، گربه اى هم گاهى اوقات به منزل رفت و آمد مى كرد، روزى گربه به كبوتر مزبور كه مورد علاقه ما بود حمله كرد و او را گرفت و برد و خورد، بچه ها هم تعقيبش كردند ولى نتوانستند او را دريابند.
من هم عصا را نزديك خودم گذاشته بودم كه وقتى گربه رسيد او را تنبيه كنم ، اما تا چند روز نيامد چون شعور دارد هشيار است مى فهمد جائي كه دزدى و خيانت كرده نبايد به اين سادگى ها آفتابى شود، يكروز متوجه شدم كه آهسته آهسته مى آيد خيلى مقدس وار عمل به احتياط مي كند، خودم را پنهان كردم كه نفهمد در كمينش هستم و فرار كند، داخل حجره شد خودم را پشت پرده پنهان كردم ، وارد كتابخانه شد من هم داخل شدم و درب را بستم ، گربه متوجه شد كه در بسته شده ، من هم با عصا به او حمله ور شدم متوجه شد كه كار از كار گذشته و اين طرف و آن طرف رفتن فايده اى ندارد، يكمرتبه جستن كرد و رفت روى كتابها در آنجا يك لعل قرآن بود دستها و پوزه اش را روى قرآن گذاشت و به اصطلاح به قرآن پناهنده شد.
من وقتى كه ديدم حيوان به قرآن پناهنده شده ، چوب را كنار و در اطاق را باز كردم تا برود، گربه هم آهسته بيرون جهيد ولى توبه صادقانه اى كرد، چون از آن روز ببعد ديگر در خانه ماخيانت نكرد، نه كبوتر و نه ماهى و نه گوشت ... هيچ چيز را ديگر نبرد.
اينست وضع حيوانات !! اى انسانها متوجه خود باشيد اگر توبه كردى ديگر گناه نكنيد.
غير از تو گرخداى دگر بود سوى او
مى بُردَمى پناه و ليكن خدا توئى
هم ترسم از تو هم بتو هستم اميدوار
مقصود از نتيجه خوف و رجا توئى
بر ما مبين اگر همه در خواب غفلتيم
بر خود مبين كه رافع هر ابتلا توئى