#پندانه
💠موشي 🐁و قورباغهاي 🐸در كنار جوي آبي باهم زندگي ميكردند.
💠 روزي موش به قورباغه گفت: اي دوست عزيز، دلم ميخواهد كه بيشتر از اين با تو همدم باشم و بيشتر با هم صحبت كنيم، ولي حيف كه تو بيشتر زندگيات را توي آب ميگذراني و من نميتوانم با تو به داخل آب بيايم.
💠قورباغه وقتي اصرار دوست خود را ديد قبول كرد كه نخي پيدا كنند و يك سر نخ را به پاي موش ببندند و سر ديگر را به پاي قورباغه تا وقتي كه بخواهند همديگر را ببينند نخ را بكشند و همديگر را با خبر كنند.
💠 روزي موش به كنار جوي آمد تا نخ را بكشد و قورباغه را براي ديدار دعوت كند، ناگهان كلاغي از بالا در يك چشم به هم زدن او را از زمين بلند كرد و به آسمان برد. قورباغه هم با نخي كه به پايش بسته شده بود از آب بيرون كشيده شد و ميان زمين و آسمان آويزان بود. وقتي مردم اين صحنه عجيب را ديدند با تعجب ميپرسيدند عجب كلاغ حيلهگري! چگونه در آب رفته و قورباغه را شكار كرده و با نخ پاي موش را به پاي قورباغه بسته؟!! قورباغه كه ميان آسمان و زمين آويزان بود فرياد ميزد اين است سزاي دوستي با مردم نا اهل.
#نااهل
#دوست
@mtalbdine💚
#دوست
🍀مثل زغال خاموش!
🌸زغالهاي خاموش را كنار زغالهاي روشن ميگذارند تا روشن شوند، چون همنشيني اثر دارد.
🌸ما هم مثل همان زغالهاي خاموشيم؛ پس اگر كنار كساني بنشينيم كه روشن اند، نورانيتي دارند و گرما و حرارتي دارند، ما هم به طفيل آنها روشني ميگيريم و گرما و حرارتي پيدا ميكنيم، وگرنه در قيامت حسرت ميخوريم.
🌸يكي از حرفهاي جانسوز اهل جهنم همين است:
اي كاش با فلاني رفيق نبودم و با او نمي نشستم. او تاريك بود و مرا هم مثل خود تاريك كرد.
يعني اي كاش رفيقي سر راهم سبز ميشد كه خود سبز بود، روشن بود، صفا و نوري داشت تا من هم از پرتو او طرفي ميبستم.
@mtalbdine💚🌹