eitaa logo
کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی
532 دنبال‌کننده
286 عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3214570925.opus
زمان: حجم: 2.28M
(ع) (ع) (ع) بررسی نحوه به قدرت رسیدن علی ابن ابیطالب (ع) و تفاوت آن با خلفای سابق 🔸️اهمیت آیین دادرسی در حکومت حضرت علی به چه صورت بود ؟ 🔸️تحمل مخالف و حقوق آن در حکومت امام علی چگونه بود ؟ 📌 برای شنیدن پاسخ سوالات فوق این فایل صوتی را گوش کنید . @taghaviniaa 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 درایتا ( eitaa ) 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 1⃣ درواتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/DrKmdrW9VW25fUqAkkM1yb 2⃣ در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/GNgI5RnsmIl5OLW19t64n9 در تلگرام 👇 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✳️ علی علیه السلام در ساعات آخر عمر مجموعه‌ آثاراستاد شهیدمطهری، ج۲۳، ص: ۱۶۰ شگفت انگیزترین دوره‌های زندگی علی علیه السلام در حدود چهل و پنج ساعت است. علی علیه السلام چند دوره زندگی دارد: 1⃣ از تولد تا بعثت پیغمبر 2⃣ از بعثت پیغمبر تا هجرت 3⃣ از هجرت تا وفات پیغمبر که دوره سوم زندگی علی علیه السلام است و شکل و رنگ دیگری دارد 4⃣ از وفات پیغمبر تا خلافت خودش (آن بیست و پنج سال) دوره چهارم زندگی علی علیه السلام است 5⃣ و دوره خلافت چهارسال و نیمه‌اش دوره دیگری از زندگی اوست. علی علیه السلام 6⃣ یک دوره دیگری هم دارد که این دوره از زندگی او کمتر از دو شبانه روز است و شگفت انگیزترین دوره‌های زندگی علی علیه السلام است، یعنی فاصله ضربت خوردن تا وفات. انسان کامل بودنِ علی علیه السلام اینجا ظاهر می‌شود، یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است «۲». اولین عکس العمل علی علیه السلام در مواجهه با مرگ چه بود؟ ضربت که به فرق مبارکش وارد شد، دو جمله از او شنیده شد. یک جمله اینکه: «این مرد را بگیرید» و دیگر اینکه: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم؛ به شهادت نائل شدم، شهادت برای من رستگاری است. علی علیه السلام را آوردند و در بستر خواباندند. طبیبی به نام اثیربن عمروتحصیل کرده‌های جندی شاپور و عرب بود و در کوفه می‌زیست- برای معاینه زخم امیرالمؤمنین آوردند. حضرت را با وسایل آن زمان معاینه کرد. نوشته‌اند رگی از شُش گوسفند را که گرم بود لای زخم گذاشت و با این آزمایش فهمید که زهر وارد خون حضرت شده است. لذا اظهار عجز کرد. [معمولًا احوال مریض لاعلاج را] «۱» به خود مریض نمی‌گویند، به کسان او می‌گویند، ولی او می‌دانست که علی علیه السلام کسی نیست که لازم باشد احوالاتش را به کسان او بگوید. پس عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! اگر وصیتی دارید بفرمایید. وقتی‌امّ کلثوم سراغ آن لعین ازل و ابد (ابن ملجم) می‌رود، شروع می‌کند به بدگویی کردن به او که پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری کردی؟ بعد به او می‌گوید: امیدوارم که پدرم سلامت خود را بازیابد و روسیاهی برای تو بماند. تا این جمله راامّ کلثوم گفت، ابن ملجم شروع به صحبت کرد و گفت: خاطرت جمع باشد، من آن شمشیر را به هزار درهم (یا دینار) خریدم و هزار درهم (یا دینار) دادم تا مسمومش کردند و من سمّی به این شمشیر خورانیده‌ام که اگر بر سر همه مردم کوفه یکجا وارد می‌شد، همه را از بین می‌برد. مطمئن باش پدر تو زنده نمی‌ماند. شگفتیهای علی علیه السلام و معجزه‌های «۲» انسانی او در اینجا ظهور می‌کند. جزء وصایاش می‌گوید: با اسیرتان مدارا کنید. و بعد می‌فرماید: یا بَنی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا الْفِیَنَّکُمْ تَخوضونَ دِماءَ الْمُسْلِمینَ خَوْضاً، تَقولونَ قُتِلَ امیرُالْمُؤْمِنینَ قُتِلَ امیرُ الْمُؤْمِنینَ. الا لا تَقْتُلُنَّ بی‌الّا قاتِلی «۳». اولاد عبدالمطّلب! نکند وقتی که من از دنیا رفتم، بین مردم بیفتید و بگویید امیرالمؤمنین شهید شد، فلان کس محرّک بود، فلان کس دخالت داشت و این و آن را متهم کنید؛ نمی‌خواهم دنبال این حرفها بروید، قاتل من یک نفر است. به امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم حسن! بعد از من اختیار او با توست. می‌خواهی آزادش کنی آزاد کن، و اگر می‌خواهی قصاص کنی توجه داشته باش که او به پدر تو فقط یک ضربه زده است، به او یک ضربه بزن. اگر کشته شد، شد و اگر کشته نشد، نشد. باز هم سراغ اسیرش را می‌گیرد: آیا به اسیرتان غذا داده‌اید؟ آیا به او آب داده‌اید؟ آیا به او رسیدگی کرده‌اید؟ کاسه‌ای شیر برای مولی می‌آورند؛ مقداری می‌نوشد، می‌گوید: باقی را به این مرد بدهید تا بنوشد و گرسنه نماند. رفتارش با دشمن این گونه است که باعث شده مولوی بگوید: در شجاعت شیر ربّانیستی در مروّت خود که داند کیستی اینها مردانگیهای علی علیه السلام است، انسانیتهای علی علیه السلام است. علی علیه السلام در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخیم‌تر می‌شود و سموم روی بدن مقدس او بیشتر اثر می‌گذارد. 💢 ادامه دارد 👇👇👇👇👇
💥💥💥 روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند  چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امیرالمؤمنین رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امیرالمؤمنین بهمراه پسرانش امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام میان جمعیت حاضر  و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (علیه‌السلام) بپرس! راهب رو به امیرالمؤمنین کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی علیه‌السلام فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی صلی‌الله‌علیه‌وآله چیست؟ امام علیه‌السلام فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی  من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. امیرالمؤمنین پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است. 🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است 🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است 💥پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" 💥به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل  ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امیرالمؤمنین تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین تقسیم فرمودند. ⬅️ پیامبر(صلی الله علیه و آله )فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را نشر دهد، مادامیکه از ان نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند. 📚 احتجاج طبرسی ، ج۱ ص: ۲۰۵ تا ۲۰۷ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی 👇 🆔 https://t.me/matalebehtahlili کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی   👇 🆔 https://eitaa.com/matalebehtahlili
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی 👇 🆔 https://t.me/matalebehtahlili کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی   👇 🆔 https://eitaa.com/matalebehtahlili