eitaa logo
#کانال_مطالب_تحلیلی ( #محمدرضاقربانی )
406 دنبال‌کننده
209 عکس
1.7هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻انقلابیِ نمایشی 🖊 مهدی جمشیدی 1⃣ «انقلابیِ‌ نمایشی»، کسی است که بنیان‌های فکر اسلامی و انقلابی‌اش دچار چرخش به سوی لیبرالیسم شده است، امّا همچنان «ادّعای انقلابی» دارد و با «ادای انقلابی»، تظاهر می‌کند. او آن‌قدر «عمل‌گرا» و «روزمرّه‌اندیش» بوده که به‌تدریج، دامنۀ تجدیدنظرهایش به قلمرو ارزش‌های اساسی نیز رسیده و از درون، استحاله و مسخ شده است. او خویشتنِ انقلابی‌اش را باخته و جز پوستۀ نمادین و شعاری، چیزی از هویّتش باقی نمانده است. او چون در مواجهه‌های عملی و عینی، احساس کرده است که «منطق انقلابی»، شکست می‌خورد و او را ناکام می‌گذارد، هستۀ انقلابی‌گری را وانهاده و پوستۀ انقلابی را حفظ کرده است تا در عین این «عبور هویّتی» و «چرخش فکری»، دست‌کم برخی از ظواهر را نگاه داشته باشد. در واقع، رندانه و زیرکانه چرخش کرده است، نه صادقانه و شفاف. حرف‌های ناگفتۀ زیرمیزی دارد که تعهد به منافعش، اجازۀ بازگویی آنها را نمی‌دهد. چون می‌خواهد در ساخت قدرت بالا برود و بماند و منزلت سیاسی‌اش تثبیت شود، جسارت ساختارشکنی ندارد. در پی جایابیِ ساختاری است نه طرد شدن. بدین‌جهت، در جادّۀ «محافظه‌کاری» و «کلّی‌گویی»، شب‌روی می‌کند تا مبادا حاشیه‌ای ساخته شود. در خلوت به گونه‌ای سخن می‌گوید که احساس می‌کنیم که تفاوت او با رقیب سیاسی‌اش، فقط «سیاسی» است و مسأله، بودنِ «شخص او» است نه «استقرار ارزش‌ها». او فقط در ظاهر و به‌نام، نمایندۀ ارزش‌هاست نه در واقع. واقع و واقعیّت، چیزی جز منافع شخصِ او نیست و باقی، «پوشش‌ها» و «توجیه‌ها» و «نقاب‌ها»یی برای پنهان نگاه‌داشتن این راز هستند. 2⃣ «انقلابیِ نمایشی»، این‌گونه فهمیده است که لیبرالیسم، «منطقِ زمانه» شده و او نیز چاره‌ای جز بازتولید این منطق ندارد و باید از خود، چنین خویشتنِ جدیدی بسازد. او دربارۀ منافع شخصی‌اش، تاب‌آوری ندارد و اهل مدارا نیست، امّا اگر پای ارزش‌های اسلامی و انقلابی در میان باشد، از هیچ تساهل و تسامحی فروگذار نمی‌کند و هیچ خطّ قرمزی را نمی‌شناسد. به‌خوبی می‌داند که می‌تواند با ارجاع به «مصلحت‌اندیشی» و «خواست مردم» و «عقلانیّت» و «حکمرانی خوب» و «حکمرانی نو» و «بحران حکمرانی» و ... از همۀ ارزش‌ها عبور کند. او هیچ‌گاه دستش از توجیه، خالی نیست؛ برای مستقر نشدن هر یک از ارزش‌ها، ده‌ها استدلال دارد و به این واسطه، اسلام و انقلاب را به «آرزوهای خوب امّا نشدنی» تبدیل می‌کند. حتّی اندکی آرمان‌گرایی را نیز برنمی‌تابد و با تیغ واقعیّت‌ها و شبه‌واقعیّت‌ها به جان آرمان‌ها می‌افتد و از آنها، تصویری «خیالی» و «خام» می‌سازد. گویا ارزش‌ها فقط در صفحه‌های کتاب، شدنی هستند، امّا همین که میدان واقعیّت پدید آمد، باید آنها را کنار نهاد و جانب لیبرالیسم را گرفت. به‌این‌ترتیب، او وانمود می‌کند که ارزش‌های اسلامی و انقلابی، «خوب‌های ناممکن» هستند؛ محال‌هایی برای ناکجاآباد که از سطح شعار، فراتر نمی‌روند و اگر چالش نیافرینند، هیچ گرهی را نمی‌گشایند. 3⃣ «انقلابیِ نمایشی»، به رهبر انقلاب ارجاع می‌دهد، امّا ارجاع‌هایش «گزینشی» و «دلخواهانه» هستند و ازاین‌رو، حاصلش جز «تحریف» نیست. رهبر انقلاب را به نفع خویش، مصادره‌به‌مطلوب می‌کند و از ایشان چهره‌ای می‌سازد که خود می‌خواهد. او همۀ آیت‌الله خامنه‌ای را قبول ندارد، بلکه حتّی بسیاری از درون‌مایه‌های اندیشه‌اش را نمی‌پسندد، امّا چون می‌خواهد در قدرت سیاسی بماند و از نردبان قدرت بالا برود، زبان به اعتراض نمی‌گشاید و شفاف سخن نمی‌گوید، بلکه موذیانه، تفکّر ایشان را تحریف می‌کند. همچنان‌که کسانی در جریان اصلاحات از امام خمینی، چهرۀ لیبرال ساخته‌اند، کسانی نیز در جریان اصول‌گرایان، با آیت‌الله خامنه‌ای چنین معامله‌ای می‌کنند. 👇👇👇👇👇
✳️ : ما زندانیان سیاسی. ✳️ طبل توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم فائزه‌ هاشمی عضو مرکزیت حزب کارگزاران در نامه‌ای از زندان می‌گوید مشاهداتش در میان زندانیان سیاسی‌، حالش را از هر مبارزه‌ای به هم می‌زند، زندانیان سیاسی در کلام عالی و در عمل خالی، نظریه‌پردازانی از درون تهی هستند. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کرده‌اند، بر سر هم‌بندیهای خود می‌آورند. او همچنین ادعا کرده که هم‌بندی‌های سیاسی‌اش می‌خواهند او را بکشند. ✅ در بخش‌هایی از نامه فائزه‌ هاشمی که با شوک در میان مدعیان اصلاح‌طلبی و عناصر معارضه‌جو مواجه شده، آمده است: - مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزه‌ای به هم می‌زند، مانده‌ام بر سر دوراهی، و اما چرا؟ این سطور را با اشک و آه می‌نویسم و یکی از سخت‌ترین تصمیمات در طول زندگی 60 ساله‌ام می‌باشد، بعد از 22 ماه همراهی و گوشزد و گفتن و هشدار و ندیدن نتیجه، برای بیان حقیقت و آگاهی عمومی که از ویژگی‌های شاید خوب و شاید بدم باشد راهی جز نوشتن و انتشار برایم نمانده. حق مردم است که واقعیت را بدانند. - زندان اوین، بند زنان سیاسی، همجواری با مبارزین نام‌آشنا، خاطرات خوب و بد، تلخ و شیرین، باورهای مشترک و گاهاً در عمل متفاوت. در کلام عالی و در عمل خالی، نظریه‌پردازانی از درون تهی. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کرده‌اند بر سر هم‌بندی‌های خود می‌آورند. هم‌بندیانی که کمتر یارای نقد کردن و یا ایستادن در مقابل آنها را دارند که در این صورت تنگ‌نظری‌ها، تهمت‌ها، پرونده‌سازی‌ها، هتاکی‌ها، حذف و طردها، تخریب شخصیت‌ها و گاهاً ضرباتی را نوش جان می‌کنند. به عبارت دیگر هم‌بندی(بخوانید گروه فشار داخل بند)هم‌بندی را می‌پاید، برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص می‌کند، آزادی او را سلب می‌کند، به او انگ و تهمت می‌زند، او را تهدید می‌کند، آرای او را دور می‌ریزد، ضرب و شتم نثارش می‌کند، فضای وحشت و خفقان می‌آفریند. چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده. و عجیب‌تر سکوت یا همراهی و ادامه دوستی برخی دیگر از مشاهیر در بند با این اندک سلطه‌گران است. - چرا کور و کر شدیم؟ وضعیت به گونه‌ای است که جز زندانیان ریشه‌دار و یا قدیمی، جدیدالورودها (بالای۹۰%) در کمتر از حداکثر یک هفته، البته اگر ماندگار شوند، شوکه و مبهوت و پشیمان که این‌ها بودند چهره‌هایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر می‌کردیم و چه دیدیم؟ چگونه از چاله به چاه افتادیم؟ و در آرزوی خلاصی و پی گرفتن زندگی و پشت سر را نگاه نکردن. می‌گویند در زندان که قدرتی ندارند این‌گونه‌اند، وای اگر قدرتی بگیرند. متأسفانه و شوربختانه راضی می‌شوند به شرایط موجود و در انتظار و در تلاش برای آزادی، با وثیقه و یا بی‌وثیقه آزاد می‌شوند و غیر از مواردی انگشت‌شمار دیگر خبری در صحنه مبارزات از آنها نمی‌شنویم. - برای من که در سال 1391 نیز در زندان بودم، در مقایسه با این دوره چنین شرایطی به ابتذال کشیدن مبارزه است. در آن سال چپ‌ها و پادشاهی‌خواهان را نداشتیم. می‌گویند برخی از چپ‌ها هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد می‌شود، باند تشکیل می‌دهند، دسته‌جمعی به دیگران تهاجم می‌کنند، از خطاهای هم حمایت می‌کنند و دیگران را به خاک سیاه می‌نشانند. مردان زندانی نیز تجربه‌های مشابهی دارند. متأسفانه برخی مدافعین حقوق بشر زندانی نیز به این‌ها پیوسته‌اند. انگاری تقسیم کار کرده‌اند در سلطه بر دیگران ولی با نقش‌های متفاوت. وضعیتی که در اپوزیسیون در داخل و خارج کشور و در فضای مجازی نیز مشاهده می‌شود.  - برای برخی از این مبارزین زندان مکانی است که با آن شخصیت و اعتبار و شهرت کسب کرده و می‌کنند. فقط بودن در زندان برای‌شان ارزش است و عملا در تعارض با آرمان‌های سابق خود روزگار سپری می‌کنند.  - و اما بعضی نمونه‌ها از این رفتارهای فاشیستی که ذکر همه آن مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود: در جلسه عمومیِ بند موضوعی رأی می‌آورد برخلاف نظر این افراد که در اقلیت بوده‌اند. جلسه تمام نشده با داد و ایجاد فضای همراه با وحشت و ارعاب به این رأی‌گیری اعتراض و آن را باطل می‌کنند. می‌گویند چون ما سالها در زندان بوده و هزینه زیادی داده‌ایم، نمی‌شود افراد جدید تصمیمات قدیمی‌ها را کنار بگذارند، چنین حقی ندارند. 💢ادامه مطلب 👇👇👇👇👇