eitaa logo
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
1.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
10.6هزار ویدیو
464 فایل
سلام خوش آمدید ♡ مطالب کانال شامل 🔰🔰↕️↕️👇👇 دعاها و مطالب مذهبی طب سنتی آشپزی همسرداری تربیت فرزند روانشناسی احکام داستان / رمان و .. مطالب امام زمانی مطالب شهدایی خانه داری گل و گیاه و ......... التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆👇👆 🎥 دو عمل بی‌زحمت با اجر زیاد 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👇👆 ✴️ سوزش معده ⁉️ 🎥 حکیم خیراندیش ♦️لطفا انتشار بدهید👌 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
33.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | پیشنهاد_دانلودچطور با همسرم صمیمی بشم ؟ ⁉️ 🎙نکته های مهارتی استاد سید مصطفی امیری ارجمند (مدرس دانشگاه و پژوهشگر خانواده ) 🔻این کلیپ متفاوت را از دست ندهید #مشاوره 🌸با ما همراه شوید 👇👇 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
Alireza Eftekhari _ Ghadah (320).mp3
11.34M
👆👇👆 👆👇👆 با هم ؛ آهنگ قدح رو گوش بدیم ( بشنویم ) 😍 🌱 با صدای علیرضا افتخاری 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
38.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلوای ایرمیک 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
# حلوا_ایرمیک حلوای ایرمیک یا حلوای آرد سمولینا 😊، یکی از انواع حلواهای به شدت خوشمزه ترکیه ای😋😋 . آرد سمولینا بسیار مقوی و مفید هستش و نسبت به آرد معمولی خواص بیشتری داره و همچنین در این حلوا از مغزی گردو و یا چلغوز ( مغز میوه کاج) استفاده میشه. بعد از پخت و موقع سرو می تونید داخلش از بستنی و محلبی هم استفاده کنید . آرد سمولینا ۱ لیوان آرد گندم نصف لیوان روغن مایع نصف لیوان کره ۱۰۰ گرم شیره انگور نصف لیوان گردوی خرد شده نصف لیوان برای شربت آب ۱.۵ لیوان شیر ۱.۵ لیوان شکر ۱ لیوان زعفران و گلاب دل به خواهی اول شربت رو درست کردم . شکر و شیر و آب رو روی حرارت ملایم گذاشتم تا شکر حل بشه ، بعد زعفران و گلاب ریختم و از حرارت برداشتم و گذاشتم کنار. ریختن زعفران و گلاب توی این حلوا به صورت دل خواه ریختم . کره و روغن مایع رو داخل تابه ریختم و روی حرارت کم قرار دادم تا کره آب بشه . آرد سمولینا رو الک کردم و ، آرد گندم رو هم الک کردم و با هم تفت دادم . من حدود ۴۰ دقیقه روی حرارت کم تفت دادم . حالا شیره انگور رو ریختم . در دستور این حلوا حتی تا یک لیوان شیره هم می ریزن که من به اندازه نصف لیوان ریختم به نظرم همین نصف کافی هست و شیرینی نرمال داره . فقط چون شیره کمی دماش با دمای مواد آردی فرق داره با احتیاط بریزید که نپره ، در حد دو سه دقیقه با هم تفت خورد . گردوی خرد شده رو هم ریختم و دو سه دقیقه تفت دادم .حالا شربت رو که خنک شده کم کم ریختم . این جا هم با احتیاط عمل کنید . تازمانی که شربت به خورد حلوا بره و سفت بشه روی حرارت هم زدم . داخل فنجون (پیاله یا کاسه) کیسه فریزر انداختم و حلوا رو فشرده کردم و بعد داخل نعلبکی (پیش دستی) برگردوندم . برای تزیین از پودر پسته و گل محمدی استفاده کردم . 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
👆👇👆 🔻خواص رنگ های مختلف فلفل دلمه ای 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
چرا کودکان به حرف والدین بی اعتنایی می کنند و به اصطلاح " کر " می شوند ؟ 🔻عوامل سبب ساز : ۱. والدینی که زیاد حرف می زنند ! والدینی که مرتب به فرزندانشان امر ونهی می کنند، و بکن ! نکن ! های مکرر دارند. 👈 برای کاهش این وضعیت تمرین کنید و حرف های خود را در طول روز بشمارید. چند حرف غیرضروری میان شما با فرزندتان رد و بدل می شود ؟! ۲. والدینی که حرف می زنند ، ولی اگر کودک بی اعتنایی کرد پیامد طبیعی یا منطقی خاصی برای آن وجود ندارد.‌ ( منظور تنبیه نیست.) ۳. کودک ‌می داند که والدینش تکرار خواهند کرد ، پس لازم نیست او به حرف آنها گوش کند. به یاد داشته باشید : اگر حرف اول مفید نبود ، حرف دوم مضر است ! 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
رمان انلاین زن زندگی آزادی قسمت پنجم🎬: سحر وارد پیاده رو شد، احساس عجیبی داشت، هم یک جور سرخوشی و
ادامه رمان رمان آنلاین زن زندگی آزادی قسمت: ششم🎬: سحر زمانی به خود آمد که متوجه شد مرکز دایره ای شده که جوانانی مدهوش که انگار در این عالم نیستند او را در بر گرفته اند. در همین حین صدای بلند ترقه مانندی به گوش رسید و پشت سرش دودی غلیظ بلند شد، همه شروع کردند به سرفه کردن و آن مابین یکی فریاد زد، گاز اشک آور زدن، گاز اشک آور زدند.. سحر که چشماش به شدت می سوخت خواست خودش را از جمع بیرون بکشد که ناگهان دستی مردانه، محکم دستش را چسپید و سحر ناخوداگاه به دنبال مردی که او را میکشد به راه افتاد. احساس خیلی بدی داشت، انگار مور موری کل بدنش را فرا گرفته بود، اخر تا به حال دست هیچ نامحرمی به بدن سحر نرسیده بود، این خواسته سحر نبود، درسته دلش می خواست ازاد و رها باشه اما نمی خواست به او تعرض بشه وابرو و پاکیش بر باد برود. از محل اجتماع دور شدند، آنها مأمورانی را میدیدند که خیلی راحت اجازه میدادند این جمع فرار کنند و این اوج رأفت آنها را میرساند. به جایی رسیدند که خبری از ان جمع هیجان زده نبود و سحر تازه متوجه هیکل مردی که اورا به دنبال خود میکشید، شد، مردی چهار شانه و هیکلی با پیراهن لی آبی که آستین هایش را بالا زده بود و روی ساق دستهایش تاتو شده بود، سحر فشاری به دستش آورد و خواست مچ دستش را از دست آن مرد آزاد کند که حلقه دست مرد محکم تر شد و آهسته گفت: بیا خوشگله، چرا اینکار میکنی؟ سحر چشم به چشمهای میشی رنگ آن پسر دوخت و گفت: دستمو ول کن مرتیکه... مرد لبخندی زد و گفت: حرفت را نشنیده میگیرم، از خانم با شخصیتی مثل شما که شعار زن زندگی آزادی می ده، همچین حرفایی بعیده عزیزم... سحر خودش عقب کشید و گفت: عزیزت هم عمه ات هست، دستم را ول کن تا جیغ نکشیدم مرد خنده بلندتری کرد و گفت: حالا جیغ هم بکش، فکر میکنی کسی بهت توجه میکنه؟! دیگه برای شما که داری میگی ما ناموس کسی نیستیم، هیچ کس تره هم خورد نمیکنه، اما من و امثال من قدر شماها را میدونیم خوشگله... پس اینقدر مقاومت نکن و مثل یه دختر خوب همرام بیا... سحر با هر حرف این مرد بدنش داغ میشد و ترسش بیشتر میشد و میترسید از آینده نامعلومی که خودش با ندانم کاریهاش برای خود رقم زده بود و در یک آن تصمیم خودش را گرفت و میخواست داد و فریاد کند که ناگهان... 📝به قلم: ط_حسینی 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec