💠 کار خوبه خدا درست کنه عین الدوله کیه؟
⚜عین الدوله از وزرای دوران ناصرالدین شاه بود. اومد بره تو خونه دوتا درویش دید. یکیشون بلند بلند میگه:
کار خوبه خدا درست کنه!
اون یکی میگه:
کار خوبه عین الدوله درست کنه!
عین الدوله خوشش میاد از این حرف درویش. میره خونه و میگه یه ظرف پلو بکشین یه اشرفی(سکه) هم بزارین زیرش این بخوره.
وقتی پلو رو جلوی این میزارن نمیدونه زیرش یه اشرفی هست. قهر میکنه! پلو رو میزاره جلو اونی که میگه کار خوبه خدا درست کنه و میره!
اونم پلو رو میخوره و اشرفی رو برمیداره و میره!
دوسه روز دیگه میاد باز ذکر میگیره.
عین الدوله میاد میگه؛ مگه پریروز بهت نهار خوب ندادن؟
میگه: نه! دادن اما من ناراحت شدم! گذاشتم جلوی اونی که می گفت: کار خوبه خدا درست کنه!
عین الدوله گفت: همونی که اون میگفت درسته ! کار خوبه خدا درست کنه...!☝️
👌آدم با خدا یه ارتباطی برقرار کنه همه کارا درست میشه!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
⭕️تبلیغ غدیــــر واجــب است
❣حضرت امام خامنه ای:
🌹🌱زنده نگه داشتن غدیر، زنده نگه داشتن اسلام است.
🌹🌱مسئلهی امامت و مسئلهی ولایت و زنده نگه داشتن غدیر، به یک معنا زنده نگه داشتن اسلام است.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
✍ #ملاقات_با_امام_زمان_عج
💠مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی که چندین تشرف به محضر ولی عصر(عج) شامل حالش شده بود، می گوید: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آوردم و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی وارد صحن شدند و قصد دارند به طرف مسجد بروند. گفتم این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم تا بنوشند. آن سید پس از نوشیدن آب ظرف را پس دادند.
من گفتم: «آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک گردد». آن سید فرمودند: «شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما میرسد». این را فرمودند و تا نگاه کردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود مبارک امام زمان(عج) را زیارت کرده ام و آن حضرت شیعیان را امر به دعا برای فرج نموده اند».
📙مفاتیح الجنان؛ دعای افتتاح.
احمد قاضی زاهدی؛ شیفتگان حضرت مهدی عا؛ ج ۱، ص ۱۵۵.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فوق العاده
حتماً حتماً حتماً ببینید
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود
بود اجل فرا رسيد و اميد زندگانی قطع كرد جگرگوشگان خود را حاضر كرد و گفت :
ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمتهای سفر و حضر كشيدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام ، هرگز از محافظت اموال غافل مباشيد و به هيچ وجه دست به خرج آن نزنيد
اگر كسی با شما سخن گويد كه پدر شما را در خواب ديدم حلوا میخواهد، هرگز به مكر آن فريب نخوريد كه آن من نگفته باشم و مرده چيزی نخورد
اگر من خود نيز به خواب شما بيايم و همين التماس كنم، بدان توجه نبايد كرد كه آن را خواب و خيال و رويا خوانند. چه بسا كه آن را شيطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگي نخورده باشم در مُردگی تمنا نكنم
اين بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
داستان کوتاه " اشتباه "
💎 پیرمرد سوار تاکسی میشود، موقع پیاده شدن به جای کرایه پنج هزارتومانی اشتباه میکند و تراول پنجاه هزار تومانی میدهد و البته با گوش های سنگینش صدای راننده را هم نمیشنود و در پیچ خیابان ناپدید میگردد.
کمی جلوتر پیرمرد در یک اغذیه فروشی ساندویچی میخورد و موقع حساب کردن اشتباه می کند و سه برابر پول غذا را پرداخت میکند و باز گوشهایش که همچنان نمی شنوند.
پیرمرد در راه رسیدن به خانه، از دختر بچهای فال میخرد و آن را همانجا میخواند...
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
بعد آن را در جیبش میگذارد و اشتباه می کند و پول صد فال را به دخترک میدهد و باز داستان تکراری گوشهای کم شنوایش...
پیرمرد به خانهاش میرسد، با کلید در را باز می کند و چراغ را روشن.
چای برای خودش درست میکند کمی کتاب شعر می خواند و میخوابد.
صبح فردا پیرمرد سند خانه به دست، به بنگاه املاک میرود و بعد از آن به یک موسسهی خیریه و سپس بعد از خروج از موسسه از یک زیرپله که پیرمردی در آن نشسته، یک بسته سیگار می خرد و باز اشتباه می کند و پول زیاد تری می پردازد...
او همانطور که سیگار میکشد قدم می زند و می رود کمی بعد پسر نوجوانی که راهی مدرسه است با صدای آرامی صدایش میکند و از او ساعت می پرسد
پیرمرد به سمت صدا برمیگردد و کمی مکث می کند و بعد ساعت مچیش را باز می کند و به او میدهد و به مسیر خود ادامه می دهد...
می رود و می رود تا به خط راه آهن می رسد و درست وسط آن راه می رود! همانجا روی ریل ها به جای ایستگاه به انتظار قطار میماند و این بار اشتباه نمی کند...!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #امام_امت :
قاعده اقتدار، حکومت و قدرت مداری در جامعه اسلامی با غدیر معین شد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
#برگی_از_شهدا
🌾🍂🌾
شهیــدی ڪہ
ماننـد مادرش #زهرا
بین #در و #دیوار
سوخت و پرڪشیـد...
میگفت:
شناختن دشمن #کافے نیست
باید #روش_های_دشمن را شناخت.
#شهید_عباس_دانشگر
#شهادت_خرداد۹۵_سوریہ
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشتیا
لوتیا
جوونا
شما راه بیفتید برای غدیر یه کار کنید.
تو به اندازه توانت
هرکاری میتونی برای غدیر انجام بده
و لو با ده هزار تومان
علی و آل علی علیهم السلام بدهکار هیچ کسی نمیشن
حالا تو یه تومان خرج کن، امام زمان علیه السلام جیبتو پر میکنه
🌸 مست شراب و مست ظلم
👈روزی بُهلول به قصر خلیفه هارون الرشید وارد شد. خلیفه در حال نوشیدن شراب بود.
به بهلول گفت: این شراب، از بهترینِ شراب هاست و بعد پرسید: ای بهلول! چنانچه من از این شراب مست گردم، دیگر هشیار خواهم شد؟
👳 👈بهلول گفت: کسی که مست شراب شود، بالاخره هوشیار خواهد شد ولی آن کس که از ظلم و بیداد بر رعایا مست شده، هرگز!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
جانشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام
حضرت محمد (ص) در آخرین سفر خود به خانه ی خدا در محلی به نام غدیر خم از مردمی که همراه ایشان بودند خواستند از شتران و اسب ها پیاده شوند و در محل خاصی به نام گودال خم جمع شوند.( «غدیر» در زبان عربی به معنی گودال و «خم» نام محلی است.که در آن روزگار چشمهای روان و درختانی کهنسال داشته است.) همه با هم زمزمه می کردند که حتماً محمد رسول الله خبر و حرف مهمی دارد که در این مکان و هوای گرم فرمان داده جمع شویم!
حضرت محمد دست علی (ع) را بالا بردند و از حضار پرسیدند: “ای مردم آیا من را قبول دارید؟”
همه گفتند:” بله رسول الله، شما محمد امین هستید. شما پیامبر ما هستید.”
سپس حضرت محمد (ص) دست حضرت علی (ع) را با گرفتند و فرمودند:” هرکس من مولای او هستم، از این به بعد علی مولای اوست…”
پس از شنیدن سخنان پیامبر ، مردم جانشینی ایشان را قبول کردند وبه حضرت علی تبریک گفتند.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸اصل و ریشه #غدیر است
🎙 استاد فرحزاد
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
معرفی حضرت علی (ع) به عنوان جانشین
پیامبر (ص) در ادامه سخنانش در غدیر خم فرمود:
«من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم؛ یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت من هستند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید».
آن گاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند.
سپس فرمود: «خداوند، مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست» پیامبر این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: «پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده» و سپس فرمود: «لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند».
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 برای اطعام عید غدیر برنامهریزی کردید؟
❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره!
🌸 حجت الاسلام پناهیان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
نزول آیه اکمال
هنوز اجتماع مسلمانان در غدیر خم به حال خود باقی بود که بار دیگر جبرئیل بر پیامبر وارد شد و از جانب خداوند آیه 3 سوره مائده که به نام آیه اکمال معروف است را بر پیامبر بازگو کرد:
«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً»
«امروز دین تان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم»
در این هنگام بزرگان صحابه به نزد امیرالمومنین آمدند و به ایشان تبریک گفتند. تاریخ نویسان تعداد افراد حاضر در واقعه غدیر خم را از 10 هزار نفر تا 120 هزار نفر ذکر کرده اند.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
✍فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند
از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می گوید چشمتان رااز نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه میکند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند .
💥شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد .
📚کتاب بوستان حجاب ص ۱۰۹
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | امام هادی علیهالسلام:
کسی که از خدا اطاعت میکند، از خشم مردم باکی ندارد.
🌺 میلاد امام هادی علیهالسلام مبارک باد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن
آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام
سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس.
سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا
سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟
مراقب نقل قولهایمان باشیم.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 زشته شیعه غدیر غذا نده!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
🌺مردی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد، ﯾﮏﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهايی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭِ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...
ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ، بعد ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭِ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ.
پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد؟
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻣﻦ ۳۵ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣن خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﯼ، ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ نیستم!
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...
ﻣﺘﻮﺍضعانهتر و دوستانهتر وجود هم را لمس کنیم، بیتفاوت بودن خصلت زیبایی نیست.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 گزارش نیکوکاری های شما در تاریخ جمعه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱
😍👈 الحمدلله رب العالمین با کمک شما خوبان یک عدد آمپلی فایر اکوچنگ مدل ۳۰۶۰ به مبلغ ۱۷ میلیون تومان خریداری شد 😉👈ان شاء الله به کمک شما عزیزان بتونیم باند، میکروفن و پایه میکروفون و سایر ملزومات که مجموعا حدود هفت میلیون تومان هزینه دارد را هم خریداری کنیم. 😊👈 ان شاء الله موجب خیر و برکت است و ثواب استفاده دائم از اون تقدیم به همه منظور نظرهای مشارکت کنندگان و باقیات الصالحاتی برای شما خوبان باشد. 👈 مسیر مهرورزی ادامه دارد... «صدقیانی»
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت. و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.
پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود. قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ_تصویری
🔴برای غدیر چه کار کردیم❗️
بسیار زیبا و شنیدنی👌
#پیشنهاد_ویژه_دانلود🌹
🎤حجت الاسلام والمسلمین#فرحزاد
👈🏻 مشارکت در پویش #اطعام_و_گرامیداشت_غدیر:
🔻 واریز به کارت «حجت الاسلام صدقیانی»
6037997247751499
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
💌 نــامـہ ای بسیـــار زیبـــا و جــالـب
از خــداونـد متعــال بـہ تمــام بنـدگــان
بســـم الله الرحمـــن الرحیـــم
سوگند به 'روز' وقتی نور میگیرد و به 'شب' وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کردهام و نه با تو دشمنی کردهام (ضحی 1تا 3)
افسوس که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی (یس 30)
و از تمام پیامهایم روی برگرداندی (انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام (انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید.گفتم کمکهایم درراه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک داشتی (احزاب 10)
تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو بازگشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی که من مهربانترینم در بازگشتن (توبه 118)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•°
•✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•