eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
658 ویدیو
8 فایل
ماتُ و مَبهوتِ تواَم، ماهِ تَماشایی مَن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17305761504826
مشاهده در ایتا
دانلود
چه‌سفره‌ای‌‌تو‌حرمت‌برات‌انداختن‌خانوم‌خانوما.. همش‌روضست.. فقط‌باید‌تو‌صورتت‌‌بزنی‌..😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشورای‌من... مصیبة‌الرقیه
283.1K
عمرم‌چه‌کوتاهِ،بُغضَم‌برا‌جاموندن‌از‌راهه عمرم‌چه‌کوتاهِ،کجام‌شبیه‌دختره‌شامِ..
امام باقر"ع" : در وقایع خرابه شام و دفن کردن علیاء مخدّره سیدتی رقیه"س" برای عمه مظلومه ما نه آب دادن و نه کفن . عمه‌ی ما زینب کبری"س" بیچاره شد .. - ریاض القدس - ج ۲ - ص ۳۴۷
تو تموم زندگیم این اعتقاد منه خانوم سه‌ساله « تو ناز کنی کار تمومه » حالا هرچقدر سخت باشه هرچقدر همه بگن نمیشه :)
نقل است که زنان مدینه هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام، برای عزاداری و عرض تسلیت در خانه حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها جمع می‌شدند و آن حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان می‌فرمود و آنان اشک می‌ریختند. یکی از سخت‌ترین مصائب ذکر شده را در کلمات آن حضرت اینگونه بیان کرده‌اند،که فرمود: و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي بدانید که داغ رقيه سلام‌الله‌ علیها در خرابه شام،کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد! ناسخ التواریخ حضرت زینب کبری علیهاالسلام،صفحه ۵۲۶
سخنرانی شب سوم.mp3
38.43M
ای پیر ترین دختر دنیا رقیه . . پ.ن:پیشنهادمیکنم‌سخنرانی‌ آسیدعلی‌صادقی‌شب‌سوم‌محرم‌رو‌ گوش‌بدید . .
ببخش‌هنوز‌زندم.. ببخش‌هنوز‌صورتم‌کبود‌نشده.. میدونم‌خیلی‌بی‌حیا‌شدم انقدر‌بی‌حیا‌شدم‌‌که‌بعد‌روضت‌نفس‌میکشم😭 مرا‌به‌سخت‌جانی‌خود‌انقدر‌گمان‌نبود..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه وقتایی هم اونقدر‌ سرمون گرم گوشیمون‌ هست و یه چیزایی رو‌ با چشم میبینیم که از‌ صد‌‌ تا نگاه گناه آلـود‌ بـه نامحرم هم بـدتره !! مجـازی پـر از گودال هـای بزرگِ اگـه تو اولـی نیفتادی حتماً و قطعا تو دومی خواهـی افتاد حواست رو جمع کن مؤمن ..
-تو انتخاب‌شون سرگشته موندم.. درست مثل وقتی که وسط بین‌الحرمین نمیدونی به کدوم سمت‌ مایل باشی! =) 🤍
السلام‌على‌ليلى‌ام‌علي‌الاكبر [-السادس‌من‌شهرصفرشهادةالسيدة حضرةليلى‌عليها‌السلام- -ششم‌ماه‌صفر‌شهادت‌عليامخدره حضر‌ت‌ام‌ليلاسلام‌الله‌عليها]
شاید میان خرابه بین همه‌ی واژه‌ها گشت.. و با دست‌های زخمی‌اش به واژه‌ای رسید که عمق پریشانی و دلتنگی را برساند.. بعد لب باز کرد.. .. از آن لحظه به بعد.. همه‌ی دنیا کشید ..
برای اون هایی می‌نویسم که کربلاشون معلوم نیست و شاید هم نمیشه که برن . . از تمام روایات رفتن و فضائل که بگذریم،میخوام بگم کربلا قبل از هرجایی توی قلب آدم ها اتفاق میوفته؛همونجایی که شهادت اول اتفاق میوفته . . کربلا یک شهر نیست،یک‌ عقیده هست که همیشه توی زندگی هامون درحال جریانه . . توی روایت میگه که زمین بدن امام رو بعداز مرگ ظاهری سه روز بیشتر نگه نمی‌داره وبعداز سه روز جسم امام پنهان میشه . . به حرف نیست،به شعار دادن نیست ولی ماها یادمون می‌ره دل هامونو خونه چه کسایی کردیم! دل ما اگه خونه ی امام حسین بود بعد حضرت رباب سلام الله علیها و مخدرات خودشون خونه امام رو آب و جارو میکردن . . کربلا به رفتن نبوده و نیست که اگه بود شمر اولین کربلایی بود؛کربلا به شدنه . . شاید خیلیا این حرفای من به مذاقشون خوش نیاد اما به قول بنده خدا من نمیام حرف حق رو نزنم که شما بگی به به چه آدم خوبی . . منی که این حرفا رو میزنم رفتنم معلوم نیست اما می‌دونم که حقه . . دل هاتونو خونه امام حسین کنید اونوقت که دیگ همینطوری نمیگیره،همینطوری وابسته نمیشه،همینطوری شکسته نمیشه . . و خب هرکدوم زلف هاتون رو با یکی از دور و بریای سیدالشهدا گره بزنید،خیرش رو می بینید اونوخت . . ماها صید بودیم و تو دام اباالفضل علیه السلام افتادیم؛به عقیدم ابی عبدالله قبل از اینکه ماها اینطوری درگیر شیم به جناب اباالفضل دستور شکار مارو داد و جناب اباالفضل علیه السلام ماهارو هرکدوم با یکی از اهل بیت شکار کرد . . پ.ن:مرا مَحل بده جانا،که بی محلیِ تو مثالِ آدمِ تنهایِ زیرِ آوار است . .
۲۱‌مرداد‌۱۴۰۳ فقط‌میخوام‌بمونه‌‌اینجا‌یادم‌نره..
لحظاتِ آخرِ آقام حسن مجتبی که دیگه سَم عمل کرده بود و شهادتِ آقاجان قطعی شد، شروع به وداع با عزیزانش کرد... اون ها رو می بوسید و به آغوش میگرفت.
حضرت قاسم رو یه طورِ خاص به آغوش گرفت و به سینه یِ مبارک چسبوند و بوسه میزد :) حضرت زینب سلام الله علیها پرسید: داداش انگار قاسم رو بیش از همه دوست داری.
آقا فرمود بله! خانم جان پرسیدن چرا؟ آقاجان فرمود: چون قاسمِ من فداییِ برادرم حسینه در روزی که بی یار و یاوره...
خانم جان پرسید: کسی هم هست که او رو بیشتر از قاسم دوست داشته باشی؟ آی خواهر/برادرِ من! قدر بدونید و بدونید که شب به شب کجا میرید و در مجالس به چی اشتغال دارید! قدردانِ این لحظات باشیم... آقا در پاسخ فرمود بله... خانم جان پرسیدن چه کسی؟ آقام امام حسن فرمود: کسی که بر تشنگی و بی کسیِ برادرم حسین گریه کنه و اشک بریزه... اون ها رو از قاسم هم بیشتر دوست دارم!