یه سوالی از دیشب بین روضهها
حالا نمیدونم اتفاقی یا نه مطرح شد و
تا همین الان تو مغزم مونده ..
البته که از شب سوم به بعد
این سوال مثه نبض دائم داره میزنه !
" چرا نمُردیم ؟! "
#روایت_روضه
روایتِ ذکر رو ..
شاید یه شب مفصل نوشتم...
عجالتاً اینکه معتقدم
هر ذکری ...
به ماهوی خودش
روضهی بازه ...
حالا یه ذکر...
تو رو پرت میکنه گوشهی گودال ..
یه ذکر خیمهگاه ...
یه ذکر هم ... بماند !
#روایت_روضه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو اذنِشو بدی قلاده میبندم⛓️³¹⁵
خب مثل اینکه شب جمعه کربلا هستم :)
چقدر تو خلوتام گریه کردم یه شب جمعه کربلا باشم💔
و خوشبختی یعنی اینکه انقدر بگردی تا یه هتل تو خیابون باب السدره نزدیک حرم پیدا کنی😍
و تَصَدَق عَلینا دورت بگردم🫀¹²⁸
من فقط میتونم نگاه کنم و اشک بریزم همین اصلا نمیتونم توصیف کنم حال اینجارو براتون 😭
خب این طبیعیه که من ۱ ساعت نشستم مقام علی اکبر و تکون نمیخورم🥲
انگار اصلا قفل شدم رو زمین💔
مَبهوتْ³¹⁵
آره اینجا همونجایی بود که صدا زد علی اکبرم:
مثل تسبیح تنت یکصدو یک دانه شده با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم😭
مَبهوتْ³¹⁵
آخ بمیرم برا اون لحظه ای که گفت:
علی منو لیلا به رو چشم بُزرگت کردیم😭💔
ای صَنما..
ای خدای همهیِ باجَنَما..
اون که میمیره براتو مَنما💔
پ ن:کارد به استخونت رسید بگو یا
پسر ام البنین ..
قربون مشک حرمت اباالفضل :)