eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
608 ویدیو
7 فایل
ماتُ و مَبهوتِ تواَم، ماهِ تَماشایی مَن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17039658707886
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنبه های ام‌البنینی هفته‌مو زیبا میکنه سفره‌ی مادرِ ابالفضل کار مسیحا میکنه برات کربلامونو همیشه امضا میکنه ...
واقعا سالها بعد از آموزشیار به عنوان ابزار شکنجه دسته جمعی یاد میشه.🚶💔
تا‌حــــــواس‌همه‌شهـــــر‌به‌برف‌اســــــت‌بیـــــا گــــــرم‌کن‌این‌بغـــــــل‌ســـــــرد‌زمستانــــــے‌را... 🔒❄️
نوشته ، محبوب من …! اگر بنا نیست وسط حیات امام رضا اینجوری باهم آدم برفی درست نکنیم ؛ کنسلی! این حرف هم خنده داره هم گریه دار ! دارید محتوا اشتراک میذارید ؛ اندکی فکر کنید ، اوقاتی که مومن توفیق پیدا میکنه وارد حرم امن الهی و مأمن امام معصوم شود ، باید این اوقات را صرف این امور تلف کند؟!!! البته هستند کسانی که متوجه حرف حقیر نمی شوند ، ولی هر کس اندازه معرفتش بهره می برد ، یکی از عرفا میفرمود من وارد حرم معصوم می شوم دلم نمی آید از بالای سر ضریح تکان بخورم ! و دوست دارم مدام بالای سر مشغول عبادت باشم ؛ آن وقت عده ای حتی وسط صحن امام رضا ، دنبال قرتی بازی خودشان هستند!
همیشه برا من اینجوریه که هوا که سرد میشه، برف میشه ، مِه میشه،سوز میزنه تو صورت آدم .. انگار غم عالم میاد جمع میشه تو دلم... ولی ابی عبداللهﷻ تنها یه جا حالم خوب بود وقتی سرما و سوز میخورد تو صورتم و تا مغز استخونم یخ زده بود اونموقع که تا دلم گرفت و غم اومد سراغم، پاشدم لباسامو پوشیدم اومدم تو حرمت:))) الان دیگه وقتی سرما میاد و نمیتونم حرم باشم انگار که دارم خفه میشم هی گریم میگیره...💔 من دلم برات تنگه حسینﷻ بغل بگیر منه رنجور بهم ریخته رو :)))
اينجوري تمومش كن😭
شب اول..
آه‌رقیه‌سادات💔
خانوم جان ما شنیدیم گریه برای زخمای بابات خوبه زخماشو خوب میکنه..
اما خانوم این گریه های ما برای زخمای پاهای شمام تاثیر داره قربونت بشم؟ 😭
اگه داره بگو خودم خون برات گریه کنم عزیزِ دلم..🥺 نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است بر سنگ قبر من بنویسید "مَجنون رُقَیه"بود
شب اولی حالم از اون شباییِ که میتونم تا صبح با خانوم سه ساله بخونم: صدام گرفته.. پدرم برگشته دعام گرفته..💔
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب! إرحم ضعفَ بدني .. روضه‌های قضاشده از آخرین باری که روضه‌ی این عبارت خوانده شد جمع شده بود مثل استخوانی در گلو ... «روضه های قضا شده پای این عبارت» یعنی ذره ذره آب شدن پایِ تمام آن کمیل‌هایی که رد می‌شدند از این عبارت و ردش می‌ماند پشتِ پلك‌های باران زده ... تا امشب ! تا امشب که شب .. شبِ آه بود و هق‌هق ... تا امشب که شب .. شبِ سوختن بود و اشك ... تا امشب که شبِ رقیه بود و ... تنها خاتون سه‌ساله بلد است مجنون را پریشان و بی‌تاب کند پایِ شب سوّم ... فقط خانوم آی خانوم ....
زشته واقعا زشته.. برا منی که همه به حضرت رقیه"س" میشناسنم زشته که اینو گوش بدم و هنوز قلبم کار کنه.. هنوز این نفس لعنتی بیاد و بره.. چرا من از داغت نمیمیرم..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از شوقش زمين خوردم ولي مولا بلندم كرد همیشه یاعلي گفتم علي از جابلندم کرد..
با مرگ اگر تو را توان دید کی میرسد این تولد ما؟
چقدر این جمله‌ی شهید خلیلی قَشنگه که میگه: هیشکي پشتتون نیس! هیشکي پُشت آدم نیس.. فقط خدا هستِش..
وسواسی باشید در انتخاب کتابی که می‌خوانید فیلمی که می‌بینید آدمی که با آن معاشرت می‌کنید موضوعی که به آن فکر می‌کنید این‌ها غذای روح شما هستند ... 🤍
شب دوم..
ان‌شاءالله‌وعدمون‌به‌زودی‌حرم‌ خانم‌سه‌ساله‌باشه.. این‌شب‌دومی‌میخوایم‌برا‌خانوم‌اشک‌بریزیم😭 نیت‌کنید‌و‌یه‌حاجت‌بیارید‌مدنظرتون‌ ان‌شاءالله‌نگاه‌خانوم‌شامل‌حالمون‌بشه💔
ای خانم... هر شبِ ما شده روضه حلال کنین رفقا. مقتل صفا بخشِ این زندگیِ زُمُخته... خانم رو که دفن کردن امام سجاد سر به دیوارِ خرابه گذاشت و به شدت گریه میکرد و میگریست! عمه جان زینب"سلام‌الله‌علیها" بهش فرمود: برادرزاده جانم شما امامی! حجتِ خدایی! برای چی اینطور بی تابی؟ آقاجان فرمود: عمه جان... دلم برای این میسوزه که دیروز رقیه سر به دیوار گذاشته بود و رنگ به رخسار نداشت! به گفتم رقیه خواهرم؟ چی شده که سر به دیوار گذاشتی و رنگِ صورتت پریده؟ رقیه جوابی داد که دلم رو سوزوند عمه جان! بهم جواب داد: داداش... تویِ این شهر بچه ای مثلِ من گرسنه هست؟ :)
جانم... مرحوم صدرالدین درباره یِ حضرت رقیه‌"سلام‌الله‌علیها" نقل کرده: محبتِ این دختر، در دلِ سیدالشهدا جای گرفته بود! همیشه در کنارِ بابا می نِشست و دائم سیدالشهدا اون دخترِ شیرین زبان رو مثلِ دسته یِ گل بغل میکرد و می بوسید و می بویید و شب ها هم در آغوشِ سیدالشهدا میخوابید...