eitaa logo
°•|میم.چمران|•°
1.3هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
201 فایل
☕️🍩حقـیـقتـــ خــانهـ 🌳🏡 📋بیان حقایق بدون تعصب و جانبداری 📋دغدغه مند و پژوهشگر حوزه اجتماعی|تاریخی|سیاسی 📋فارغ التحصیل مهندسی عمران|عاشقِ تاریخ، نویسندگی و گیاه •°در جستجوی حقیقت و ایدئولوژی برتر جهان°• 👨‍💻نویسنده محتوا: 👷‍ @matin_chamran
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بالاتر از قانون! 🔺 ماجرای شهید رئیسی و آقای خلخالی 🔸 از طــرف آقای خلخالــی حکــم داشــتند تــا بــا قاچاق مــواد مخــدر مبــارزه کننـد. سـلاح داشــتند و بـه هیـچ قانــون و رویــه ای اهمیت نمی‌دادنــد. تحــت عنــوان ‌دادگاه ویــژه مبــارزه بــا مــواد مخــدر جــاده را مـی‌بســتند، خودروهــا را می‌گشــتند و هـر کـــس را کــه می‌خواســـتند دســـتگیر و گاهـــی اوقـــات اجـــرای حکـــم می‌کردنـــد. تعــدادی از مســئولین نیــز از آنها حمایــت می‌کردنــد. 🔹 امــا جــوان بـر سـر قانــون بـا کسـی تعـارف نداشـت. رفـت خدمـت آیت الله قدوســی بــرای شـکایت. ایشـان گفت کــه ایـن مسـئله در جاهــای دیگــر کشــور هـم بــه وجود آمــده و قـرار اســت بـا امـام مطـرح کند. امـا گفـت کـه قضیــه کــرج را شــخصا حـل خواهـد کــرد. بـه محـل تجمــع آن‌هــا رفــت و اسلحه‌شـان را ضبط کرد و افــراد متخلــف را تحویــل دادگاه انقـلاب داد. آقــای خلخالـی زنـگ زد بـــرای بازخواسـت. 🔸 پرســید: «شــما اقــدام کردیـد بــه گرفتـن اعضـای این دفتـر؟» سید ابراهیم گفـت: «بلـه»! خلخالــی بــا عصبانیـت جــواب داد: «بالاتــر از تـو هـم نمـی‌توانــد ایـن کار را انجــام بدهــد.» ســید ابراهیـم بــا صدایـی مطمئــن و آرام گفـت: «مـن ایــن کار را کـــردم و شـــد و بــه بالاتـــر از مــا هــم ســـلام برســـانید، اگر در کــرج مــن مسـئول هسـتم و نمی‌گــذارم کار غیرقانونــی انجـام بشــود». این حرکت، شــاید اولیــن مقابلــه جــدی بــا اقدامــات خودســرانه در کشـور بـود. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۱۷
💠 اتاق خدمت 🔸 داشــت در اتـاق ریاسـت سـازمان بازرسـی کـه تـازه تحویـل گرفتـه بـود راه میرفـت کــه پایش به پارگی موکت کف اتــاق گیــر کــرد. ســریع بلنــد شــد و خـودش را جمـع و جـور کــرد و گفــت: «ایـن اتـاق محـل رفـت و آمـد مـردم اســت. بگـو بیاینـد موکـت را بکننـد و بردارند.» یکــی از همــکاران پیشــنهاد داد: بهتــر اســت بگوییــم بیاینــد اتــــاق را بازســازی کننــد و موکــت جدیــد هــم بزننــد.» 🔹 بــه چشــمانش خیــره شــد و بــا لحــنی جـدی گفــت: «بچه های ســازمان بـه نـان شبشــان محتـاج هسـتند. آن وقــت مــن بیایــم ایـن اتــاق را بازسـازی کنـم؟»! ده ســال بعــد کــه ســازمان را تحویــل داد، کل ســاختمان نــو نــوار شـده بــود مگر اتـاق خــودش؛ بــدون موکــت و کامــلا ســاده. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۲۵