eitaa logo
مسجد ملا
68 دنبال‌کننده
61 عکس
23 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «کسی که در شب جمعه سوره جمعه را بخواند، کفاره گناهان ما بین دو جمعه او خواهد بود. » بیایید امشب، دل‌ها را به آیات الهی روشن کنیم و ثواب قرائت این سوره نورانی را تقدیم کنیم با ذکر فاتحه‌ای، صلواتی، به روح همه رفتگان، باشد که مشمول دعای خیرشان گردیم.
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ صحن امیرالمومنین(ع) غرق باران شد
میلاد با سعادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر همه شیعیان مبارک باد. به اطلاع می رسانیم از تاریخ ۱۹ ام الی ۲۰ ام جشن میلاد بانو حضرت زهرا در مسجد ملا برگزار می گردد.
وقتی چشم به جهان گشودم قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی‌ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبایی بر چهره خسته‌ات نشست و دنیایت سبز شد و با گریه‌ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پر مهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.
سرای احمد امشب رشک طور اسـت زمین و آسمان غرق سرور اسـت نهد پا در جهان دخت محمد ص بـه راهش از جهان گلریز حور اسـت روز زن را بـه همه ی مادران و بانوان ایرانی خصوصاً بانوان محترم نماز گزار تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🔰 از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «کسی که در شب جمعه سوره جمعه را بخواند، کفاره گناهان ما بین دو جمعه او خواهد بود. » بیایید امشب، دل‌ها را به آیات الهی روشن کنیم و ثواب قرائت این سوره نورانی را تقدیم کنیم با ذکر فاتحه‌ای، صلواتی، به روح همه رفتگان، باشد که مشمول دعای خیرشان گردیم.
ماجرای عجیب جعبه کفش پاره و پدری که با چشمان خیس مغازه را ترک کرد! 👟💔 عصر پنجشنبه بود و مغازه کفش‌فروشی شلوغ. مردی میانسال با کاپشنی که رنگ و رویش رفته بود، دست دختربچه‌ی ۷-۸ ساله‌ای را گرفته بود و وارد شد. چشمان دخترک برق می‌زد. یک‌راست رفت سراغ کفش‌های صورتی چراغ‌دار که پشت ویترین دیده بود. دخترک با ذوق کفش را پوشید و شروع کرد به کوبیدن پاهایش روی زمین تا چراغ‌های پاشنه‌ی کفش روشن شود. خنده از لبش نمی‌افتاد. رو کرد به پدرش و گفت: «بابا! همین خوبه؟ همینه که قول داده بودی؟» پدر لبخند تلخی زد. آرام به سمت فروشنده رفت و قیمت را پرسید. فروشنده گفت: «۹۵۰ هزار تومان.» مرد انگار آب سردی رویش ریخته باشند، یخ کرد. دستش را بی‌اختیار روی جیبش گذاشت. می‌دانستم کل موجودی‌اش شاید به سیصد هزار تومان هم نرسد. به سمت دخترش برگشت. نمی‌دانست چطور بگوید «نه». زانو زد و آرام گفت: «دخترم... این کفش یکم برات تنگ نیست؟ انگار پات رو اذیت میکنه... بریم یه مدل دیگه ببینیم؟» دخترک با بغض گفت: «نه بابا، اندازه‌مه... به خدا پام راحته... قول میدم خرابش نکنم...» نگاه‌های سنگین مشتریان دیگر روی این پدر و دختر بود. پدر داشت خرد می‌شد. عرق سردی روی پیشانی‌اش نشسته بود. دست دخترش را گرفت تا با ناامیدی از مغازه بیرون بروند. ناگهان شاگرد مغازه که پسری جوان بود، با صدای بلند گفت: «آقا صبر کنید! اون کفش رو نذارید سر جاش!» همه برگشتند. پسر جوان با عجله دوید و جعبه کفش را از دست دختر گرفت و با حالتی جدی به صاحب‌کارش (فروشنده اصلی) گفت: «اوستا! این همون جفته که لنگه‌ش توی انبار زیر نور آفتاب رنگش یه پرده رفته بودا! همونی که زدیم تو لیست حراجیِ انبارگردانی.» بعد رو کرد به پدر و با صدایی که همه بشنوند گفت: «آقا شانس آوردید! این مدل چون تک‌سایز شده و یه ایراد جزئی رنگ داره (که اصلا معلوم نبود)، قیمتش شده ۱۸۰ هزار تومان. اگه نمی‌خواید بذارم برای مشتری بعدی؟» پدر با ناباوری به پسر جوان نگاه کرد. او می‌دانست کفش هیچ ایرادی ندارد. نگاهی به چشمان پسر انداخت و مهربانیِ زلال را در آن دید. با صدایی لرزان گفت: «بله... بله می‌خوایم.» پول را داد. وقتی داشتند می‌رفتند، دخترک خوشحال‌ترین بچه دنیا بود و پدر، با قامتی که انگار دوباره راست شده بود، دست دخترش را فشرد. موقع خروج، پدر برگشت و با نگاهی خیس از اشک، فقط یک بار سرش را برای شاگرد مغازه تکان داد. آن نگاه، هزاران کلمه تشکر داشت. بعد از رفتن آن‌ها، صاحب مغازه که تا آن لحظه ساکت بود، جلو رفت و به شاگردش گفت: «پسر! اون کفش سالم بود! چرا ضرر زدی به دخل؟» شاگرد لبخندی زد و گفت: «اوستا، اون کفش چراغش فقط زیر پای اون دختر روشن می‌شد، اما چراغ دلِ اون پدر، با این کار تا آخر عمر روشنه... مابه‌التفاوتش رو از حقوق خودم کم کنید.» صاحب مغازه اشک در چشمانش جمع شد، صورت شاگردش را بوسید و گفت: «امروز بهترین کاسبی عمرم را یادم دادی. حلالت باشد...» نتیجه اخلاقی: گاهی برای اینکه «دلی» نشکند، باید قانونی را شکست. بخشندگی فقط پول دادن نیست؛ گاهی «بهانه‌تراشی» برای حفظ غرور یک پدر، بالاترین عبادت است. یادمان باشد: صدایی که هنگام شکستن غرور یک پدر شنیده می‌شود، عرش خدا را می‌لرزاند. بیایید تمرین کنیم: اگر دستی می‌گیریم، حواسمان باشد که چشمی را گریان و سری را خم نکنیم. مهربانی باید «باوقار» باشد، نه «ترحم‌آمیز» ❤️🌹❤️
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا