یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
ای آنکه خفیات بُوَد نزد تو روشن
آتش به خلیل از کَرَم تو شده روشن
این جبهه که امداد تو دیده است مبرهن
گردیده در امشب همه آماده ی پیکار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
این شیردلان را که همه شب به مناجات
خوانند تو را دمبدم ای سامع اصوات
نصرت بده ای لطف تو کافی مهمات
کن قطع زِ بن ریشه ی کفار تبهکار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
از پشت سر جبهه الی خط مقدم
نیرو همه ثابت قدم و راسخ و محکم
خواهند زِ درگاه تو ای خالق عالم
تا قدرت خود بر همه سازی تو پدیدار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
شد روبه روی لشکر حق لشکر شیطان
خواهد که زند ضربه به اسلام و به قرآن
ای قادر و ای مقتدر ای خالق سبحان
از روی زمین فتنه گران را همه بردار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
این خیل سپاهی که به جز حق هدفش نیست
برخاسته از مکتب خونین حسینیست
فرمانده ی آن ناجی اسلام خمینیست
فرزند پیمبر خلف حیدر کرار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
خواهند کنند باز ره کرببلا را
از شوق پذیرا شده هر رنج و بلا را
تا بوسه زنند تربت پاک شهدا را
سازند طواف حرم سَروَرِ احرار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
دارند به دل آرزوی دیدن اکبر
خواهند زنند بوسه به پای علی اصغر
بر دیده کِشند مقدم عباس دلاور
مشتاق ملاقات حسین طالب دیدار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
دِه مژده که از منطقه ی شرق میانه
شد لشکر مهدی به سوی قدس روانه
این رایت خونین حسین زِاوست نشانه
اندر جلوش نصر من الله نمودار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
این جبهه نمایانگر انوار الهی است
سرشار زِ فیض و کَرَمِ نامتناهی است
رزمنده بپا خیز شب فتح نهایی است
بر توده ی مستضعف عالم بده هشدار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
یا قادر غفار یا خالق دادار
از رهبر ما باش الها تو نگهدار
حسینم وای حسینم وای حسینم
حسینم وای حسینم وای حسینم......
من گُلِ لالۀ پیامبرم
خویشتن را چگونه نام برم ؟
راحت جان زینبینم من
طفل آوارۀ حسینم من
با غم و درد اگر چه مأنوسم
هست خورشید آستان بوسم
تازیانه نشسته بر بدنم
جای شلاق حَک شده به تنم
من که از کاروان تک افتادم
بر زمین « بعلبک» افتادم
نور چشم تر امام حسین
«خوله اَم » ـ دختر امام حسین
خصم با خشم کرده مدهوشم
گوشوارم کشیده از گوشم
آتش تشنگی به لب دارم
جسم بیمار و غرق تب دارم
گر چه طفلم ، بزرگ مَرتَبتم
قبلۀ راز اهل معرفتم
من که پروانۀ حرم بودم
فارغ از درد و رنج و غم بودم
گاه بر شانۀ عمو عباس
می نشستم به شور و با احساس
می نهادم به دامن بابا
گاهگاهی به ناز خود سر را
بارها گشته ام زِ هَر مَنظر
گِرد گهوارۀ علی اصغر
درغروب غریب عاشورا
دامنم سوخت زآتش اعدا
چون رقیه به چهرۀ نیلی
خورده ام از ستمگران سیلی
چون رقیه مدام و پیوسته
پشت ناقه دویده ام خسته
من کی ام ؟ گوهر امام حسین
«خوله ام » دختر امام حسین
دخترِ سیدِ شهیدانم
سایۀ عرش روی لبنانم
با خود آورده ام در این صحرا
دفتر داستان عاشورا
دفتری که دوباره باز شده
در فلسطین حماسه ساز شده
دفتری که حوادثش این بار
گاه در غزّه می شود تکرار
غزّه ای که شبیه کرب و بلاست
روزهایش تمام عاشوراست
غزّه ای که در آتش و خون است
غزّه ای که اسیر صهیون است
غزّه ای که غریبِ قافله هست
پُر ز شمر و یزید و حرمله هست
می کنم درک با دلِ پُرسوز
حالِ اطفالِ غزّه را امروز
بارِ این کودکان بی آغوش
در اسارت کشیده ام بر دوش
من هم این روزها عزادارم
اشک ماتم ز دیده می بارم
اشک ریزان و زار و غمگینم
در غم مردم فلسطینم
خط خون حسین را عدوان
با من آورده است تا لبنان
گر چه برخاکِ غم سری دارم
تربت مرد پروری دارم
روح حق در تن مقاومتم
مشعل روشن مقاومتم
این قیامی که کرده نصرالله
با جوانان خوب حزب الله
در رگش خون کربلا جاریست
بر لبش نصرت خدا جاریست
من هم امروز از بعلبک خود
با همین دستهای کوچک خود
رو به درگاه کبریا دارم
روز و شب دست بر دعا دارم
تا بیاید طلایه دار ظهور
تا مگر واکند دریچه ی نور
تا زند با دعای جبرائیل
سوتِ پایانِ عُمرِ اسرائیل
علی اکبر شجعان
یه دختر پا برهنه توی خارا کشوندن
یه کودک رو به پشت یه مرکب میدوندن
من و غم کوچه بازار دست بسته بزم اغیار
یا جلو چشامه گودال یا جلو چشامه بازار
این قوم عدو همه بدن
بی رحمانه مارو میزدن
به اهل حرم چقدر جثارت
اهل ما کجا و بزم می
اطفالم کجا و کعبه نی
وای از داغ خنجر و اسارت
واویلا امون زکربلا
بازم آتیش دودو یادم سرخی مسمار
داره بغض مدینه دوباره میشه تکرار
شعله میکشه زبونه
اشک از چشام روونه
همخیره چشام به آتیش
هم خیره به خیممونه
آتیش و مدینه مادرم
می سوزه سه ساله پرمرم
بین شعله کل خاطرم سوخت
زخم خار پای پر آبله
روش نیلی دلش پر از گله
هی میگفت بابا گل سر
واویلا امونزکربلا
▫️▫️▫️
گرفته دل دوباره بساط غمبه راه شد
شقایق نوحه خوان غم آل عبا شد
میگیره نفس تو سینه هر چی غم این زمینه
دوباره شده دلاشون پر حس بغض و کینه
شب بودو حجوم اشقیا
با قلب و یه باطن سیاه
هی میزد لگد با صورت و سر
این حال و هوای گریه ها
این رسم هجوم بی حیا
یاد دل میاره ذاغ مادر
واویلا امون زکربلا
یه دختر پا برهنه توی خارا کشوندن
یه کودک رو به پشت یه مرکب میدوندن
من و غم کوچه بازار دست بسته بزم اغیار
یا جلو چشامه گودال یا جلو چشامه بازار
این قوم عدو همه بدن
بی رحمانه مارو میزدن
به اهل حرم چقدر جثارت
اهل ما کجا و بزم می
اطفالم کجا و کعبه نی
وای از داغ خنجر و اسارت
واویلا امون زکربلا
بازم آتیش دودو یادم سرخی مسمار
داره بغض مدینه دوباره میشه تکرار
شعله میکشه زبونه
اشک از چشام روونه
همخیره چشام به آتیش
هم خیره به خیممونه
آتیش و مدینه مادرم
می سوزه سه ساله پرمرم
بین شعله کل خاطرم سوخت
زخم خار پای پر آبله
روش نیلی دلش پر از گله
هی میگفت بابا گل سر
واویلا امونزکربلا
▫️▫️▫️
#نوحه_زنجیرزنی
▫️▫️▫️
#شب_عاشورا #امام_حسین
آه ، ای بی کفنِ کرببلا وایحسین
تنت اینجاست سرت رفته کجا وایحسین
خاک عالم به سرم خاک نکردند تو را
خاک آلود تنت گشته رها وایحسین
آنقدر دور تو شمشیر و سنان ریخته است
شده گودال تو چون کوه منا وایحسین
پدرت از زرهِ قیمتی عَمْر گذشت
از لباست نگذشتند چرا وایحسین
چادر سوخته ای دارم اگر بگذارند
میکشم بر تن تو جای عبا وایحسین
روز جمعه نه ، تو را روز دوشنبه کشتند
قاتل مادرمان کشت تو را وایحسین
هرکجا مادر تو بوسه زده نیزه زدند
جایی یک بوسه نداری به خدا وایحسین
قطعه قطعه شدی و بعد از آن ذبح شدی
قتلِ صبرت به خدا کُشت مرا وایحسین
تو کریمی غم انگشتریت را نخورم
بگو انگشت تو افتاده کجا وایحسین
من که یک عمر فقط با تو سفر می رفتم
حال با شمر روم شام بلا وایحسین
کعب نی میخورم اما چه کنم این نامرد؟
بین مردم نبرد اسم مرا وایحسین
روی نی حرف بزن ، آیه بخوان ، کاری کن
نشود خواهرت انگشتنما وایحسین
#عبدالحسین_میرزایی
🌷🌷🌷
سلام ای ماه پنهان از نظرها
سلام ای با خبر از بی خبرها
سلام ای قبلهی چشم انتظاران
قرار خاطر ما بی قراران
سلام ای غائب حاضرتر از ما
بفرما امر کن جانا، سر از ما
کجا آید کسی انسانتر از تو
کجا دریاتر و بارانتر از تو
تویی خورشید و ما محتاج نوریم
تو نزدیکی به ما، ما از تو دوریم
دلی داریم سرشار از ولایت
دلی داریم مشتاق #شهادت
سراپا شوق و پا تا سر حضوریم
یکایک در بزنگاه ظهوریم
اگر در سینهی خود آه داریم
غمی از داغ نصرالله داریم
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
سلام ای ماه پنهان از نظرها
سلام ای با خبر از بی خبرها
سلام ای قبلهی چشم انتظاران
قرار خاطر ما بی قراران
سلام ای غائب حاضرتر از ما
بفرما امر کن جانا، سر از ما
کجا آید کسی انسانتر از تو
کجا دریاتر و بارانتر از تو
تویی خورشید و ما محتاج نوریم
تو نزدیکی به ما، ما از تو دوریم
دلی داریم سرشار از ولایت
دلی داریم مشتاق #شهادت
سراپا شوق و پا تا سر حضوریم
یکایک در بزنگاه ظهوریم
اگر در سینهی خود آه داریم
غمی از داغ نصرالله داریم
غمی از جنس داغ حاج قاسم
که ما را سمت لبنان کرده عازم
یکایک نعرهی آتشفشانیم
به فکر انتقام کودکانیم
فغان از نالهی هر روز #غزه
غم لبنان، غم جانسوز غزه
اگر هر صبح و شب الغوث خواندیم
مقاوم مثل سرو و کوه ماندیم
دعا کن مرد میدان تو باشیم
دعا کن از شهیدان تو باشیم
همه سربازهایت رو سفیدند
شهیدند و شهیدند و شهیدند
صدای غربتت در چاه پیچید
صدای أین نصرالله پیچید
صدای آیهی قرآن میآید
صدا از جانب لبنان میآید
در آتش سوخت باغ تین و زیتون
چه خونهایی چکید از تیغ صهیون
#فلسطین غربت امروز دنیاست
فلسطین آتش جانسوز دنیاست
چه فرقی میکند در این قضیّه
اگر سنوار باشد یا هنیّه
شهیدی بین خون غلطید اما
شهید دیگری برخاست از جا
شهادت هرچه اینجا حجله آراست
پس از اکبر، علی اصغر به پا خاست
سراپا اهل سوز و اهل دردیم
کمک کن تا از این ره بر نگردیم
در این غم خسته اما سرفرازیم
بفرما خیبری دیگر بسازیم
بفرما یاعلی بر لب بیاییم
برای کشتن مرحب بیاییم
بفرما تا به پا داریم زین پس
نماز جمعه در بیت المقدس
به زودی در صفوف سخت و محکم
نماز نصر میخوانیم با هم
یهود آورد اگر سنگرشکن را
ببیند قدرت خیبرشکن را
به جوش آمد اگر خون در رگ ما
نمیماند اثر از خاک حیفا
ندوزد چشم بر ایران، تلاویو
که یکسر میشود ویران تلاویو
اگر ایران سرود فتح خوانَد
از اسرائیل اثر دیگر نمانَد
پشیزی نیست پیش قدرت ما
بمیرد در خودش از هیبت ما
چه باک از شب که ما مصباح داریم
برای فتح، ما فتاح داریم
جهان لبریز از ایمان شیعه است
کلید نصر در دستان شیعه است
نگاه ما به سمت آفتاب است
جهان آمادهی یک انقلاب است
خوشا در جبهه عاشق بودن ما
خوشا در وعده صادق بودن ما
خوشا بتهای صهیون را شکستن
خوشا در مسجد الاقصی نشستن
خوشا همراه نصرالله رفتن
خوشا با حاج قاسم راه رفتن
یمن با پرچم سرخ شهیدان
به پا خیزد، از این سو نیز ایران
خوشا وقتی که میآیی تو از راه
به سوی کعبه خواهی رفت ناگاه
ز بدر و خیبر و خندق بخوانی
خودت تفسیر جاءالحق بخوانی
#محسن_ناصحی
🌷🌷🌷
عقل هر اندازه ای اصرار کرد
عشق با یک جمله او را خوار کرد
عقل بیش از حد قیل و قال کرد
عشق یک یک رد استدلال کرد
در حریم عشق استدلال نیست
سر به سر حال است و قیل و قال نیست
عقل سرتاپا جمود است و سکون
عشق یکسر مستی و شوق و جنون
کار عقل و عشق جنگ است و نبرد
هر چه گفتی عشق او باور نکرد
عشق گفت ای عقل آگه نیستی
گفت رو رو، مرد این ره نیستی
عقل از برهان و استدلال گفت
عشق هم از شور و شوق و حال گفت
کارعاقل قیل و قالی بیش نیست
شورش و جنگ و جدالی بیش نیست
عاقلان نام خدا بشنیده اند
عاشقان با دیده دل دیده اند
ﻋﻘﻞ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﯼ ﺟﻨﮕﻬﺎﺳﺖ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺷﺎﻥ ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎﺳﺖ
ﻋﻘﻞ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺁﺗﺶ ﮐﻦ ﺣﺬﺭ
ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ
ﻋﻘﻞ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ
ﻋﻘﻞ ﮔﻔﺘﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﮐﯿﺴﺘﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺯﯾﺴﺘﻨﺪ
جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع
یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع
گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند
صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش به ظاهر یك نیستان ناله است
یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه مىتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع
می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع
بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
تا سروكارش بود با عترت پاك رسول
كى عنایت با كم و كیف جهان دارد بقیع
این مبارك بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع
اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع
در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبى و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع
كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول
منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصه گوى رنج بى پایان تست
غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع
راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟
شب كه تنها می شود با خلوت روحانىاش
اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
شب كه تاریك است و در بر روى مردم بستهاند
زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع
كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق»
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع
🌷🌷🌷
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد
هوای چشـمامون، هوای بارونه (2)
یکی کنار چاه نشـسته بی همراه (2)
دوباره این نوکر، گریونه، گریونه
میون اشـک و آه، میخونه، میخونه
یا زهرا س قَتَلوکِ یا زهرا س ضَرَبوکِ یا زهرا س طَرَدوکِ یازهرا س
بمیـرم نبیـنم کبودِ رویت را
زده بوسه آن میخِ در پهلویت را
نگفتی شکسته عدو بازویت را
چادر خاکی تو زهرا س
به سر دختر تو حالا
به دل من زده شررها
شده دلم ز غم لبـالب
وقتی با اشک و ناله زینب
به یاد تو میخونه هر شب
یا اُمّاه قَتَلوکِِ یا اُمّاه ضَرَبوکِ یا اُمّاه
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری الحمدلله
همین که در زدم دیدم دوباره
خودت پشت دری الحمدلله
*
شنیدم بسترت را جمع کردی
و با سختی پرت را جمع کردی
شنیدم آب دادی به حسینم
حواس دخترت را جمع کردی
*
تو دیگر با حجابت خو گرفتی
به چندین علت از من رو گرفتی
گمان کردی ندیدم زیر چادر
چطوری دست بر پهلو گرفتی
**
جواب حرف هایم شد همین! نه؟
غریبه بودم اما این چنین نه!
ببینم! قصد رفتن که نداری؟
نرو! جان امیرالمومنین، نه!
حسین رستمی