eitaa logo
متن| قصه قهرمان ها
1.9هزار دنبال‌کننده
70 عکس
2 ویدیو
522 فایل
سلام🙋‍♂️ ✔️این یک کانال مستقل نیست.✔️ بلکه اینجا قراره متن قصه های کانال اصلی مون @ghese_ghahremanha را بارگزاری کنیم. ☑️جهت ارتباط با ادمین @Mi_Akbari313
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان حضرت زینب، قسمت اول.pdf
حجم: 1.09M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت اول، از تولد تا کربلا ✅قسمتی از داستان: امام علی با یک چهره ی خوشحال و لب خندون، در حالی که حضرت زینب رو توی بغلشون گرفته بودن، رفتن به استقبال پیامبر. 🥰 پیامبر خدا که چشمشون به نوه‌ی سومشون، یعنی حضرت زینب افتاد، خیلی خوشحال شدن.☺️ پیامبر ما خیلی دخترها رو دوست داشتن. 😌 جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت دوم.pdf
حجم: 1.02M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت دوم، شب عاشورا ✅قسمتی از داستان: امام حسین (ع) خواهرشون رو تو بغلشون گرفتن و گفتن:«خواهرم، آروم باش. تو باید صبوری کنی. تو بزرگ این کاروانی، باید صبوری کنی بقیه از شما یاد بگیرن. مبادا فردا بعد از اینکه من شهید شدم، بیتابی کنی.💔 حضرت زینب اصلا نمیتونست دنیایی رو تصور کنه که امام حسین(ع) توش نباشه. 😢 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت سوم.pdf
حجم: 1.02M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت سوم، مادر شهیدان ✅قسمتی از داستان: آقا پسرهای حضرت زینب خیلی ناراحت شدن و رفتن پیش مادرشون گفتن:«مادر! دایی اجازه نمیده ما بریم به میدون، شما بیا و وساطت کن.»😞 حضرت زینب رفتن پیش امام حسین و گفتن: «ای برادر! تو رو به جان مادرمون زهرا قسمت میدم بگذار پسرای من هم به میدون برن.🥺 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت چهارم.pdf
حجم: 1.02M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت چهارم، وداع با امام حسین ✅قسمتی از داستان: برای اینکه دلِ زن و بچه‌ها گرم باشه که امام حسین(ع) هنوز زنده هستن؛ هر چند دقیقه یه بار، با اسب میرفتن روی یه جای بلندی می‌ایستادند و با صدای بلند فریاد میزدن میگفتن: «لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم.»🥺 یعنی چی؟ یعنی هیچ قدرتی از قدرت خدا بالاتر نیست.🍃🙂 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت پنجم.pdf
حجم: 1.26M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت پنجم، شام غریبان ✅قسمتی از داستان: امام سجاد وقتی دیدن بدن باباشون روی خاک افتاده، خیلی حالشون بد شد. 😔 انقدر حالشون بد شد که اصلا یک لحظه، نزدیک بود جون بدن و از شدت غصه از این دنیا برن.😥 اما باز هم حضرت زینب کبری به داد دل امام سجاد رسیدن.🥲💚 جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت ششم.pdf
حجم: 961.5K
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت ششم، خطبه در شهر کوفه ✅قسمتی از داستان: خانمها گریه میکردن، جیغ میزدن، به سر و صورت خودشون میزدن، ولی چه فایده؟😏 همین‌ها بودن که به شوهرهاشون اجازه ندادن از خونه بیان بیرون. 🙁 نداشتن بچه‌ها شون برای یاری امام حسین، برن به میدون جنگ.😔 آقایون هم گریه میکردن. همونایی که برای امام حسین نامه نوشته بودن؛ اما امام حسین رو تنها گذاشتن.🤐 جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت هفتم.pdf
حجم: 1.04M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت هفتم، کاخ عبیدالله بن زیاد ✅قسمتی از داستان: میخواست حضرت زینب به گریه بیفتن، بعدش هم ازش التماس کنن که آزادشون کنه.😒 اما حضرت زینب کبری، دختر امام علی(ع) و دختر حضرت فاطمه ی زهرا(س) و شجاعتر از این حرفا بود.🥲 حصرت زینب با لحن زیبا و قشنگشون فرمودند: جز زیبایی ندیدم.🥺 جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت هشتم.pdf
حجم: 1.05M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت هشتم، در راه شام ✅قسمتی از داستان: بچه ها، شمر نامرد برای اینکه حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت رباب و اهل بیت رو اذیت کنه،😠 دستور داد که کاروان رو از یک مسیری ببرن که بین راه، از شهرهای مختلف رد بشن. از هر شهری که رد میشدن، دستور میداد مردم اون شهر بیان و این کاروان رو نگاه کنن.😡 جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت نهم.pdf
حجم: 1.05M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت نهم، ورود به شام ✅قسمتی از داستان: وقتی رفتن داخل، دیدن یزید روی صندلی پادشاهی خودش نشسته و سر امام حسین(ع) رو داخل یه تشتی جلوش گذاشتن😭 و یزید داره به سر امام حسین(ع) نگاه میکنه و قهقهه میزنه.😡 آخ الهی من بمیرم برای قلب حضرت زینب کبری.🥺 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت دهم.pdf
حجم: 1.06M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت دهم، سخنرانی در کاخ یزید ✅قسمتی از داستان: حضرت زینب کبری فرمودند: «ای یزید! تو با چوب خیزران به لب و دندان اباعبدالله، سرور جوانان اهل بهشت میزنی و از این کارت خوشحالی و میگویی کاش اجدادت بودند و به تو آفرین میگفتند؟!😡 صبر کن، تو نیز به زودی راه اجدادت را خواهی رفت و در جهنم به آنها ملحق خواهی شد.»😏 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان حضرت زینب، قسمت دوازدهم.pdf
حجم: 1.12M
🔰 داستان حضرت زینب، قسمت دوازدهم، وفات حضرت زینب ✅قسمتی از داستان: هنوز یک سال و نیم از شهادت امام حسین(ع) نگذشته بود که حضرت زینب کبری بیمار شدن.😔 حضرت زینب، بعد از امام حسین خیلی گریه میکردن.🥺 غصه میخوردن و عزاداری میکردن،😢 برای همین دیگه جونی توی تنشون نمونده و قدشون خمیده شده بود💔 (س) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha