🔰 داستان پیامبر، قسمت بیست و دوم، بهشت و جهنم ✅قسمتی از داستان: پیامبر رو کردن به جبرئیل گفتن: «فرشته‌ها برای چی دارن این قصرها رو میسازن؟»🤔 جبرئیل گفت: «وقتی بنده‌های خدا روی زمین کارهای خوب میکنن، فرشته ها مأمور میشن تا توی بهشت براشون کاخ و قصر و خونه‌های قشنگ بسازن.»🥰 #پیامبر(ص) #قسمت_بیست_ودوم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت بیست و سوم، بازگشت از سفر معراج ✅قسمتی از داستان: کفار و مشرکین و مسلمونهایی که ایمان زیادی نداشتن، فورا دوییدن و رفتن جلوی کاروان رو گرفتن و با عجله ازشون پرسیدن: «ای برادران! ای برادران! بایستید. سؤال مهمی از شما داریم. محمد بن عبدالله میگه دیشب شما در بیابان شتر خودتون رو گم کرده بودید. راست میگه؟»🤔🤨 #پیامبر(ص) #قسمت_بیست_وسوم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان زندگی پیامبر، قسمت بیست و چهارم، هجرت به حبشه ✅قسمتی از داستان: پیامبر خدا رحمة للعالمین هستن، پیامبر مهربانی ها؛🥺❤️ ایشون نمی تونست تحمل کنه و ببینه که مشرکان، کافران و آدم های بی رحم مسلمونها رو اذیت و شکنجه کنن و پیامبر نتونن هیچ کاری کنن😔 #پیامبر(ص) #قسمت_بیست_وچهارم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان زندگی پیامبر، قسمت بیست و پنجم، دربار نجاشی ✅قسمتی از داستان: بچه ها نجاشی مسیحی بود، به مسلمونها گفت: « خیالتون راحت باشه که من همیشه از شما دفاع میکنم و هیچوقت شما رو به مشرکان و کافرها تحویل نمیدم.»🥲 #پیامبر(ص) #قسمت_بیست_وپنجم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت بیست و ششم، شعب ابی طالب ✅قسمتی از داستان: گاهی اوقات در طول یک شبانه روز مسلمونها فقط میتونستن خرما بخورن.🤭 اون هم نه اینکه یک خرما رو تنهایی بخورن، نه. یک خرما رو به چهار قسمت تقسیم میکردن و هرکس یک قسمت کوچولو از یک خرما رو میخورد.😢 #پیامبر #قسمت_بیست_وششم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت بیست و هفتم، وفات حضرت ابوطالب ✅قسمتی از داستان: پیرمردی شده بود و سن و سالی ازشون گذشته بود، اما پا به پای پیامبر و بقیه‌ی مسلمونها توی شعب ابیطالب موند و لحظه‌ای تسلیم دشمنان نشد🥲 حضرت ابوطالب اون زمان مأمور حفظ جان پیامبر بودن.😎 #پیامبر #بیست_وهفتم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت بیست و هشتم، وفات حضرت خدیجه ✅قسمتی از داستان: بعد از اینکه حضرت ابوطالب از دنیا رفتن، هنوز یک هفته نگذشته بود که همسر پیامبر هم مریض شدن.😔 همسر مهربان و فداکار پیامبر، یعنی حضرت خدیجه‌ی کبری.💚 حضرت خدیجه توی اون سه سال برای اسلام و مسلمانان خیلی زحمت کشیده 🥺 #پیامبر #قسمت_بیست_وهشتم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر ، قسمت بیست و نهم، سفر به طائف ✅قسمتی ازداستان: صاحبِ غلام بهش گفت:«ای جوانک! این مرد کی بود؟ چرا دستش رو بوسیدی؟ چرا پایش رو بوسیدی؟ اون کی بود که تو این کار رو کردی؟»🤨😠 غلام گفت: «اون آقا، رسول و پیامبر خدا بودن.»😊 #پیامبر(ص) #قسمت_بیست_ونهم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت سی ام ، مسلمان شدن اجنه ✅قسمتی از داستان: گاهی اوقات کافرا ومشرکا یواشکی می‌رفتن تا آیات رو بشنود.😉 اما اون شب یک گروهی اومدند آیات پیامبر رو بشنوند که دیده نمیشدند.🤯 یک گروهی که انسان نبودند، حیوان هم نبودند،🤔 یک گروهی که معروفند به گروه اجنه. #پیامبر(ص) #قسمت_سی‌ام جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و یکم ، دیدار با مردم یثرب ✅قسمتی از داستان: این دوتا قبیله همیشه با هم دعوا و اختلاف داشتند🤕 هیچوقت آبشون تو یه جوب نمیرفت.🙄 از طرف دیگه، تو یثرب یک گروهی هم بودند که یهودی بودند. این یهودیا همیشه میخواستند بین اوس و خزرج دعوا باشه.😳 #پیامبر(ص) #قسمت_سی_و_یکم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و دوم، بیعت مردم یثرب ✅قسمتی از داستان: پیامبر خدا یکی از یاران خوبشون رو به‌نام مصعب فرستادند به طرف شهر یثرب. و بهش گفتند: اونجا برای مردم آیات قرآن رو بخون.🥺 بذار مردم خودشون تصمیم بگیرند که چه دینی میخوان داشته باشند.🥲 #پیامبر(ص) #قسمت_سی_و_دوم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha

داستان پیامبر، قسمت سی و سوم ، لیله المبیت ✅قسمتی از داستان: پیامبر یک پشتیبانی داشت که نمیذاشت نقشه‌ی کافران و مشرکان به نتیجه برسد.😉 این پشتیبان کسی نبود جز خداوند متعال.🥲 خداوند از طریق جبرئیل به پیامبر این خبر رو رسوند که مشرکا چه نقشه‌هایی کشیدند.🙃 #پیامبر(ص) #قسمت_سی_وسوم جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha