تعقیب کردن پیامبر(ص)(34).pdf
504.8K
🔰داستان پیامبر، قسمت سی و چهارم، تعقیب پیامبر(ص)
✅قسمتی از داستان:
بچهها، به دستور خدا اون عنکبوت رفت و اون موقع دم غار تار زد🕸🕷
و کبوتر هم رفت و همون موقع اونجا یه لونه درست کرد و تخم گذاشت. 🕊
آره، بچهها وقتی خدا بخواد کسیو یاری کنه، اینطوری کمکش میکنه.🥺
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_وچهارم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
ورود پیامبر به یثرب(35).pdf
506.6K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و پنجم، ورود پیامبر به یثرب
✅قسمتی از داستان:
پیامبر خدا به مردم گفتند: این شتر مأمور از جانب خداست که منو یه جایی ببره که خدا دوست داره.😳
خلاصه افراد مختلف از قبیلههای مختلف، از فک و فامیلهای مختلف میومدند به پیامبر خدا میگفتند: تشریف بیارین خونه ما😇
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_وپنجم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
قوانین مدینه(36).pdf
506.1K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و ششم، قوانین مدینه
✅قسمتی از داستان:
پیامبر خدا گفتند: هیچ مسلمانی حق نداره در حق یه مسلمونِ دیگه ظلم کنه و اموال یک مسلمونه دیگه رو بدون اجازهاش برداره، هیچ مسلمونی هم حق نداره همسایهاش رو اذیت کنه🙄
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_وششم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
حمله به کاروان قریش(37).pdf
524.2K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و هفتم، حمله به کاروان قریش
✅قسمتی از داستان:
پیامبر و یارا شون که از شهر مکه رفته بودند به طرف شهر مدینه، قریش همهی اموالشون، خونه هاشون روگرفته بودند😐😒 پیامبر و بقیه مهاجرین چیزی نداشتند توی شهر مدینه، فقیر شده بودند.☹️
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_وهفتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
پیروزی در جنگ بدر(38).pdf
583.4K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و هشتم، پیروزی در جنگ بدر
✅قسمتی از داستان:
امام علی با یه ضربه ی شمشیر، اونو انداختند روی زمین.🗡 بعد امام علی(ع) رفتند به کمک حمزه، امام علی و حمزه اون نفر رو هم کشتند🙃
و دونفری رفتند به کمک یار دیگهشون و سه نفری، سومین نفر رو هم کشتند و انداختند روی زمین.😎
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_وهشتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
ازدواج دختر پیامبر(ص) (39).pdf
503.8K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سی و نهم ، ازدواج دختر پیامبر
✅قسمتی از داستان:
بچهها، پیامبر خدا داشتند نماز ظهر شون رو میخوندند، دو رکعت به طرف بیت المقدس خوندند که یکمرتبه
جبرئیل اومد پیش پیامبر و به ایشون اشاره کرد که باید بچرخیم و رو به کعبه نماز بخونیم.🕋
#پیامبر(ص)
#قسمت_سی_ونهم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان پیامبر، قسمت چهلم، جنگ با یهودیان.docx.pdf
563.4K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهلم، جنگ با یهودیان
✅قسمتی از داستان:
بچهها، یه روز یکی از خانمهای مسلمون رفت توی بازار یهودیها تا برای خودش طلا بخره؛ که یهودیها دور اون خانم جمع شدن و اذیتش کردن😤
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهلم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان پیامبر، قسمت چهل و یکم، جنگ احد.pdf
565.7K
🔰داستان پیامبر، قسمت چهل و یکم، جنگ احد
✅قسمتی از داستان:
پیامبر که رفتن مدینه، کسی دیگه به عبدالله نگاه هم نکرد😬
و عبدالله پادشاه این شهر نشد؛ به خاطر همین، عبدالله ابن عبیر از پیامبر کینه داشت.😏
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_ویکم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان پیامبر، قسمت چهل و دوم، اخلاق پیامبر.pdf
570.5K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و دوم، اخلاق پیامبر
✅قسمتی از داستان :
نوزاد داشت گریه میکرد و مامانش تو قسمت خانمها داشت نماز میخوند. من نمازم رو زود خوندم تا مامانش بره این نوزاد رو برداره🥰
و اگر شیر میخواد بهش شیر بده و اگر خوابش میاد بخوابونتش.🥺
#پیامبر(ص)
قسمت_چهل_ودوم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان پیامبر، قسمت چهل و سوم، توطئه علیه پیامبر.pdf
508.2K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و سوم، توطئه علیه پیامبر
✅قسمتی از داستان:
یهودیها تصمیم گرفتن برن بالای دیوارهای قلعهشون و یک سنگ بزرگ بندازن رویسر پیامبر😳
تا پیامبر ما رو به شهادت برسونن.😡
میبینین چقدر نامرد و بدجنس بودن؟😏
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وسوم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
داستان پیامبر، قسمت چهل و چهارم، پیمان یهودیان و مشرکان.pdf
508.1K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و چهارم، پیمان یهودیان و کفار
✅قسمتی از داستان:
ابوسفیان بهشون گفت که اگر نیاید بریم محمد رو نابود کنیم به زودی اون میاد و ما رو میکشه😥
به زودی محمد میاد و بتهای ما رو از بین میبره.😰
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وچهارم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ خندق (45).pdf
594.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و پنجم، جنگ خندق
✅قسمتی از داستان:
بچه ها پیامبر خدا دلشوره داشتن، نگران بودن.😔
با خودشون میگفتن اگر یه موقع خدایی نکرده علی به شهادت برسه من چیکار کنم؟❤️🩹
بچه ها پیامبر هیچ یاری مثل امام علی(ع) نداشتن.🥺
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وپنجم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
پایان جنگ خندق (46).pdf
410K
🔰 داستان پیامر، قسمت چهل و ششم، پایان جنگ خندق
✅قسمتی از داستان:
اگه یه ترازو داشته باشیم نماز، روزه و عبادت های همهی انسانها رو بذاریم یه طرف ترازو، جنگ امام علی با عمربن عبدود رو بذاریم یه ور ترازو، جنگ امام علی ثوابش بیشتره.🥲😍
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وششم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ با خیانتکارها (47).pdf
562.6K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و هفتم، جنگ با خیانتکاران
✅قسمتی از داستان:
عدهای از مسلمانان بودند که از رفتن یهودیا ناراحت شدند و غصه خوردند.😐
آخه مگه میشه؟ این یهودیهای نامرد که همش بدی میکردند، چرا یه عدهای از رفتنشون ناراحت بشند؟🙁
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وهفتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
صلح حدیبیه(48).pdf
582.4K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و هشتم، صلح حدیبیه
✅قسمتی از داستان:
پیامبر خدا گفتند دستاتونو روی دست من بذارید و به هم قول بدیم که بریم با مشرکان نامرد بجنگیم🤝
با این نامرد هایی که یار ما و یک مسلمان رو بیگناه کشتند.😔
بچهها مسلمونها همگی مصمم بودند، اما یه عدهای بودند که همیشه میترسیدند،😰
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_وهشتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
نتیجه صلح پیامبر(49).pdf
532.7K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهل و نهم ، نتیجه صلح پیامبر
✅قسمتی از داستان:
چند باری یارای پیامبر با بعضی از یهودیان وارد جنگ شدند. ⚔
اما یهودیا دست بردار نبودند که نبودند. همینطوری خیانت و توطئه میکردند.😏
تا اینکه...
#پیامبر(ص)
#قسمت_چهل_ونهم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ خیبر (50).pdf
583.3K
🔰 داستان پیامبر ، قسمت پنجاه ، جنگ خیبر
✅قسمتی از داستان:
یهودیها شروع کردند تیراندازی کردن🏹سنگ پرتاب میکردند، آتیش میریختند از زمین و آسمون☄
اما امام علی و یارانشون با قدرت رفتند جلو...
رفتند نزدیکیهای قلعه که شدن در قلعه باز شد😱
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاهم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
زمین فدک (51).pdf
485.1K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و یکم ، زمین فدک
✅قسمتی از داستان:
پیامبر دختر دیگه ای هم داشتند، اونا رو هم دوست داشتن😊
ولی فاطمهی زهرا(س) یه چیز دیگه بود،🥰
پیامبر یه جور دیگه ای این دخترشونو دوست داشتند.🥲
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_ویکم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
فتح مکه(52).pdf
504K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و دوم ، فتح مکه
✅قسمتی از داستان:
کافرای نامرد زدند زیر قولشون.😠
مشرکین قریش به یکی از قبیله هایی که همپیمان با پیامبر بودند و مسلمان بودند حمله کردند و تعداد زیادی از مردان مسلمان اونها رو به شهادت رسوندند😔
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_ودوم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جهانی شدن اسلام(53).pdf
404.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و سوم ، جهانی شدن اسلام
✅قسمتی از داستان:
مردم از قبیلههای مختلف دسته دسته میرفتن و با پیامبر خدا بیعت میکردند.😍 میرفتن و به ایشون اعلام میکردند که ما هم مسلمان شدیم.🙂
پیامبر خدا هم تصمیم گرفتند تا این دین آسمانی رو به همه مردم دنیا معرفی کنند.😇
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وسوم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ با هوازن(54).pdf
507.5K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و چهارم ، جنگ با هوازن
✅قسمتی از داستان:
خیلی از یاران پیامبر که دیدند دشمنا یهویی حمله کردند، پا گذاشتند به فرار و دررفتن، ای وای، درست مثل جنگ احد در رفتند و رفتند.😒
حالا پیامبر خدا باقی موندند و چند تا از یارانشون. 😔
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وچهارم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ با موته(55).pdf
484K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و پنجم، جنگ با موته
✅قسمتی از داستان:
یاران پیامبر بعد چند روز که رسیدند به اون منطقه دیدند لشکریان دشمن آمادهی آمادهاند با کلی زره و کلاه خود و شمشیر و امکانات🗡🛡🏹 اومدند
تا با مسلمونا بجنگند.⚔
تعدادشون هم خیلی از مسلمونا بیشتر بود.😬
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وپنجم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
جنگ تبوک(56).pdf
504.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و ششم ، جنگ تبوک
✅قسمتی از داستان:
امام علی(ع) به پیامبر گفتند: آقا، منافقا یه حرفایی رو میزنند به من.😔
پیامبر خدا گفتند: علی تو برای من مثل هارون هستی برای موسی، یعنی تو برادر منی، تو همهکارهی منی.😍
اونا زخم زبون میزنند اما نمیدونند من چقدر تو رو دوست دارم.🥲
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وششم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
مسجد ضرار(57).pdf
409.4K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و هفتم ، مسجد ضرار
✅قسمتی از داستان:
ابوعامر وقتی دید پیامبر خدا پیروز شدند و کل حجاز را گرفتند، رفت به روم، بعد به طرفدارای خودش توی مدینه پیام داد که یه مسجدی درست کنید و اونجا آماده باشید که من قراره با پادشاه روم بیام به طرف پیامبر و کار اسلام رو یکسره کنم.😏
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وهفتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
عذرخواهی یاران(58).pdf
427.4K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و هشتم، عذرخواهی یاران
✅قسمتی از داستان:
ابولبابه که دید پیامبر خدا از دستش ناراحتند و باهاش صحبت نمیکنند، رفت کنار یکی از ستونهای مسجد پیامبر نشست و گفت من از کنار این ستون جایی نمیمیرم تا خدا و پیامبر منو ببخشند.🥺
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_وهشتم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
برائت مشرکین (59).pdf
504.5K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پنجاه و نهم، برائت مشرکین
✅قسمتی از داستان:
جبرئیل گفت: ای رسول خدا این آیات رو یا باید خود شما برید بخونید، یا یه کسی که از خودتونه و شبیه ترین کس به خودتونه باید بره این آیات رو بخونه.😊
پیامبر خدا که اینو شنیدند رو کردند به امام علی گفتند: علی جان...🥺😍
#پیامبر(ص)
#قسمت_پنجاه_ونهم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
مباهله با مسیحیها (60).pdf
507.6K
🔰 داستان پیامبر، قسمت شصت، مباهله با مسیحیان
✅قسمتی از داستان:
یکی از مسیحیا که آدم پختهتری بود رو کرد به یارانش گفت:
" اگر امروز محمد ابن عبدالله به همراه دوستانش بیاید یعنی دروغ گفته است🤨
اما اگر او خانوادهاش را با خود بیاورد یعنی او راست میگوید و ما دروغ میگوییم.😏
#پیامبر(ص)
#قسمت_شصت
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
آخرین حج (61).pdf
451.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت شصت و یکم، آخرین حج
✅قسمتی از داستان:
پیامبر به امام علی علیه السلام فرمودند: علی جان اگر نتیجهی سفر تو به یمن این باشه که فقط یه نفر مسلمان بشه، ثوابش از همه چی بیشتره.😍
#پیامبر(ص)
#قسمت_شصت_ویکم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
غدیرخم (62).pdf
426.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت شصت و دوم، غدیر خم
✅قسمتی از داستان:
البته یه عدهای حدس زده بودند پیامبر میخوان راجع به جانشین بعد از خودشون صحبت کنند. خیلی هم راحت میشد حدس
بزنی که جانشین بعدی کیه؟😉
#پیامبر(ص)
#قسمت_شصت_ودوم
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha
شهادت پیامبر خدا (63).pdf
582.8K
🔰 داستان پیامبر، قسمت شصت و سوم، شهادت پیامبر خدا
✅قسمتی از داستان:
پیامبر خدا چند دقیقهای از هوش
رفته بودند😔 تا اینکه ناگهان چشماشونو باز کردند، رو کردند به یاراشون گفتند یک قلم و کاغذ برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز بعد از من گمراه نشید😢
#پیامبر(ص)
#قسمت_پایانی
جهت مطالعه متن قصه ها📖:
❥@matn_ghese_ghahremanha