eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊﷽🕊 🌹 🍁 🥀 1 🌾مانده ام با غم هجر نگارم چه کنم 🌾 عمر بگذشت و ندیدم رُخ یارم چه کنم 🌾 چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا 🌾 چشم دیدار رخ دوست ندارم چه کنم ♻️یا صاحب الزمان ♻️الغوث الامان ✅ یا صاحب الزمان آقاجان، قربون اون شال عزا برم که تو مصیبت جد غریبت حسین ع به گردن انداختی قربون دل داغدارت برم آقا جان ⬅️امام زمان به عمه جانش زینب خیلی علاقه داره... اگه دلت شکست ...فرجش رو از خدا بخواه، خود آقا فرمود خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید تا فرجمو نزدیک کنه... امروز بگو آقا جان تو رو بجان عمه جانتون زینب یه نظری به مجلس ما کن .. لیک_یا_عقیلة_بنی_هاشم_یازینب3 💔هر در ز در های جنت یک درش بابُ الحسین 💔فاش میگویم کلید قفل آن در زینب است 💔اگر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود 💔خون پیشانی مدال افتخار زینب است ⬅️قربون غصه‌های دلت برم بی جان.... وقتی خانم زینب کبری به دنیا اومد.... جبرئیل به رسول خدا فرمود اسمش را رو زینب بگذار.....یه وقت پیغمبر دید جبرئیل داره گریه میکنه... چرا گریه می کنی.. فرمود یا رسول الله برا مصیبتهای دل زینب گریه می کنم .. از آغاز زندگی تا پایان عمرش مصیبت های زیادی رو میبینه .. از بچه گی غم دید... بعد از رحلت پیغمبر کنار بستر مادر زینبه ناله میکرد... گریه میکرد... 🍁آخ الهی بشکنه دست مغیره 🍁میان کوچه ها بی مادرم کرد کنار بستر بابا زینبه... کنار بستر برادرش حسن زینبه ... ⬆️(اوج ) اونی که پاره های جگر برادر دیده زینبه... اما داغ حسین کمر زینبو خم کرد... تو گودی قتلگاه زینبه... علقمه زینبه... اسیری زینبه.... خرابه شام زینبه... آخ ▪️میون همه دلها ▪️امون از دل زینب ⬅️ بمیرم برای خانمی که چهار سال بیشتر نداشت مادر از دست داد... ⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا زینبُ صدا کرد... زینبم مادر وصیتی دارم مادر.... کجای عالم دیدید مادری به دختر4 ساله وصیت کنه.... زینب جان یه بقچه ای هست برام مادر.... (میگن خانم زینب کبری بقچه رو گذاشت جلو مادر...) نمیدونم خانم چطور بقچه رو باز کرد یه وقت نگاه کرد دید مادر کفنی در آورد..... صدا زد زینب جان این کفن منه مادر اونو بده دست بابات علی بدن منو با این کفن کنه... زینب داره نگاه میکنه ... زینب جان ... این کفن بابات علیه... وقتی فرق شکافته بابا دیدی ....کفنو بده دست داداش حسنت ... بدن بابا رو با این کفن کنه... (زینب داره نگاه میکنه دید مادر کفن دیگه ای در آورد.... زینب جان.... این کفن داداش حسنته... ⬆️وقتی پاره های جگر برادر حسنتو دیدی... کفن رو بده دست پاداش حسینت بدن برادرو با این کفن کنه... امان امان3 زینب داره نگاه میکنه... ⬆️(اوج/سوز) یه وقت دید مادر بقچه بست.... ای مادر ای مادر.... مادر مگه حسینم کفن نداره مادر ..... امان از دل زینب... 🔘مگر به کربلا کفن 🔘به غیر بوریا نبود 🔘مگر حسین تشنه لب 🔘عزیز مصطفی نبود 🔘مگر کسی که کشته شد 🔘تنش برهنه میکنند 🔘مگر که پاره پیروهن 🔘به پیکرش روا نبود 💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ . در کودکی شد قسمت من خانه داری هم خانه داری می کنم هم سوگواری گـــریـــم بـــرای نـــــور دو عـیـنـت هــر شب دهـــــم آب دســت حسینت مظلومه زهرا دیشب دعــا کردی اجل جانت بگیرد امشب دعــا کن دخترت زینب بمیرد دیشب تــــــو بــــودی انـــــدر کنارم امشب بــــه دیــــوار ســر می گذارم مظلومه مادر دیشب نشستی گیسویم را شانه کردی امشب در آغوش لَحَد کـــاشانه کردی دیشب گــــرفـتـی اشــکــم ز دیـــــده امشب ز داغـــت پـــشــتـم خــمـــیـده مظلومه زهرا دادی بـــه دست زینبت با آه و زاری پـــیـــراهــن خونین خود را یادگاری آن پـیـرهـن را هـــرگـــز نــــشــویم تـــــــا عــــطر مـــادر، از آن بـــبویم مظلومه زهرا مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریـده مـــادر چرا خون از گریبانت چکیده گــــــــــاه دعــــا و ، راز و نیاز است ســجـــاده بـــگـــشــا ، وقت نماز است مظلومه زهرا نوحه سنتی حضرت زهرا سلام الله علیها .
. 💚 🍁 💚 بین دیوار و در واویلا ۲ فدای ولایت شد زهرا ۲ 🍁واویلا ، واویلا ، یازهرا بین دیوار و در افتاده به راه ولایت جان داده 🍁واویلا ، واویلا ، یازهرا مدینه فتنه‌ای برپا شد مصیبت نصیب زهرا شد 🍁واویلا ، واویلا ، یازهرا لالۀ مدینه پرپر شد غنچه‌اش ز کینه پرپر شد 🍁واویلا ، واویلا ، یازهرا دست شیر خدا شد بسته پهلوی یار او بشکسته 🍁واویلا ، واویلا ، یازهرا ......................... ⚫️(کوچه بنی هاشم) به کوچه جفایی رخ داده فاطمه بر زمین افتاده ⚫️واویلا ، واویلا ، یازهرا   روشنای بزم افلاکی به کوچه چادرش شد خاکی ⚫️واویلا ، واویلا ، یازهرا یاس رخسار او شد نیلی عدو زد به روی او سیلی ⚫️واویلا ، واویلا ، یازهرا دلش پرسوز و پر مِحَن بود شاهد مصائب حَسَن بود ⚫️واویلا ، واویلا ، یازهرا گواهی دهد چشم ترش شده پیر از غم مادرش ⚫️واویلا ، واویلا ، یازهرا ************* 💔(بیت الاحزان و زیارت شهدای احد) ای که چشمان تو گریان شد بیت الاحزان تو ویران شد 💔واویلا ، واویلا ، یازهرا چون که شد بیت الاحزان ویران تا اُحُد رفته‌ای پریشان 💔واویلا ، واویلا ، یازهرا گریه‌کن‌های روضه‌هایت کودکان نکو سیمایت 💔واویلا ، واویلا ، یازهرا ای عموجان شدم دلخسته پهلویم پشت در شکسته 💔واویلا ، واویلا ، یازهرا عموجان ببین بی‌قراریم ما دگر کسی را نداریم 💔واویلا ، واویلا ، یازهرا ************* 🦋(اذان بلال) ولایت شد غریب تنها أذان گو ای مؤذّن ما 🦋واویلا ، واویلا ، یازهرا موسم غربت قرآن شد مأذنه جای ناپاکان شد 🦋واویلا ، واویلا ، یازهرا تو خود طعم مصیبت دیدی طعنه از دشمنان بشنیدی 🦋واویلا ، واویلا ، یازهرا بگو در مأذنه بر عالم قامت دخت طاها شد خم 🦋واویلا ، واویلا ، یازهرا   بگو دست علی را بستند پهلوی یار او بشکستند 🦋واویلا ، واویلا ، یازهرا ************** 🔘(بستر شهادت) غمزده آل طه همه به بستر فتاده فاطمه 🔘واویلا ، واویلا ، یازهرا مادر امامت غمدار است حامی ولایت بیمار است 🔘واویلا ، واویلا ، یازهرا ماه رخسار او شد نیلی خورده در راه قرآن سیلی 🔘واویلا ، واویلا ، یازهرا رنج و غم ز رویش پیدا بود ناله‌اش شبیه نجوا بود 🔘واویلا ، واویلا ، یازهرا دستش از درد بی‌کرانه موی زینب نکرده شانه 🔘واویلا ، واویلا ، یازهرا *********** 🌟(شب شهادت) مدینه محشر کبری شد شب شهادت زهرا شد 🌟واویلا ، واویلا ، یازهرا آمده جانِ حیدر بر لب شب بی‌مادری زینب 🌟واویلا ، واویلا ، یازهرا با همان حالِ زارش زهرا کارِ خانه کند با أسما 🌟واویلا ، واویلا ، یازهرا ای ز حقّ خلافت محروم حلالم کن علیّ مظلوم 🌟واویلا ، واویلا ، یازهرا ازین پس فروغ عینِ من جانِ تو جانِ حسینِ من 🌟واویلا ، واویلا ، یازهرا *********** 🌿(روز شهادت) عزای حضرت زهرا شد غریب مدینه تنها شد 🌿واویلا ، واویلا ، یازهرا روان شد اشک غم از دیده یار مرتضی شد شهیده 🌿واویلا ، واویلا ، یازهرا فضای مدینه غم دارد به چشمش اشک نم‌نم دارد 🌿واویلا ، واویلا ، یازهرا حیدر و داغ بی‌یاوری زینب و غم بی‌مادری 🌿واویلا ، واویلا ، یازهرا دشمنانِ زهرا خوشحالند همه بر مغیره می‌بالند 🌿واویلا ، واویلا ، یازهرا ********* 🕊(شام غریبان) بر لب مرتضی جان آمد شب شام غریبان آمد 🕊واویلا ، واویلا ، یازهرا علی با ناله و زمزمه دهد غسلِ تن فاطمه 🕊واویلا ، واویلا ، یازهرا بریز آبِ روان ای أسما به جسم پاک دختِ طاها 🕊واویلا ، واویلا ، یازهرا ببین بر پیکرش نشانه جای ضربۀ تازیانه 🕊واویلا ، واویلا ، یازهرا ‌ رعایت کن که قلبش خسته پهلوی یار من شکسته 🕊واویلا ، واویلا ، یازهرا *********** 🍂(بعد از شهادت) ز داغِ فراقت شکستم کنار قبر تو نشستم 🍂یازهرا ، یازهرا ، یازهرا کجایی ای گل خوش‌بویم ای نگاهِ تو آرزویم 🍂یازهرا ، یازهرا ، یازهرا ای تو جان نثار ولایت کِشَم از روی تو خجالت 🍂یازهرا ، یازهرا ، یازهران به راه دین به پیش أعدا زِجان خود گذشتی زهرا 🍂یازهرا ، یازهرا ، یازهرا یتیمان تو غصّه دارند ز هجرانِ تو بی‌قرارند 🍂یازهرا ، یازهرا ، یازهرا سبک: @majmaozakerine
. 🎤 چشمای کم سوتُ نبند، الهی دردت به سرم تو خسته‌ای آره ولی ، من از تو هم خسته‌ترم الهی دردت به سرم ، خون‌جگری خون‌جگرم دیدم تو خواب تابوتت‌ُ ، رو شونه دارم میبرم میخوای ، پاشی نمی‌تونی برای کی داری ، لالایی میخونی؟ یه روسری بستی دورِ سرت درد داره کمرت، سوخته بال و پرت، زهرا سه ماهه که، افتادی نیمه‌جون با یه قدّ کمون؛ پیرهنت پرِخون، زهرا « گریه نکن دنیامُ غم میگیره الهی که علی برات بمیره » کاش می‌تونستی سرتو، بذاری رو شونه‌ی من وخیمه حالت فاطمه، که تر شده گونه‌ی من علیِ مظلومُ ببخش ، نگار دردونۀ من که خونۀ امنی نبود ، برایِ تو خونۀ من اشک‌هات ، دلم رو خون کرده دلم پُر از غصّه ، دلت پر از درده تو رو خدا با غما خو نگیر از علی رو نگیر؛ دست به پهلو نگیر، زهرا به جز تو دردم رو به کی بگم؟ حالا داری تو هم، رو میگیری ازم، زهرا « گریه نکن دنیامُ غم میگیره الهی که علی برات بمیره » علیکَ بِالغریب میگی، داری وصیت میکنی خوب میدونم دربارۀ ٫ چی داری صحبت میکنی باشه تا زنده‌ام عزیز ٫ هوای زینب‌ُ دارم هر شب بالاسر حسین ٫ یه کاسۀ آب میذارم واسه‌م، روضه نخون جونم منم شبیه تو، روضه‌شُ میدونم میخوای بگم کربلا سرشو از کجا سرشو، از قفا سرشو، زهرا رو نیزه‌ها میبَرَن سرشو میبُرن سرشو؛ میشکنن سرشو، زهرا « گریه نکن دنیامُ غم میگیره الهی که علی برات بمیره »
بسم الله الرحمن الرحیم زمینه حضرت زهرا بسبک(مدینه شهرپیغمبر) خداحافظ علی جانم(۶) اجل آید به دیدارم ، ولی سوزم ز غمهایت شده جان کندن دائم همیشه کار زهرایت به هنگام خرامیدن ببین لرزد قدمهایم که دستی روی دیوارو بود دستی به پاهایم نباشد از غم فردا هراسی در دل زارم بیا کن یاریم ای مرگ ببین از عمر خود زارم میان حمله دشمن، طرفدار علی بودم میان شعله ي آتش ، خریدار علی بودم میان کوچه گه خانه، گهی دیوار و در بودم گهی در فکر حیدرگاه به فکر آن پسر بودم نگاه غربت شویم بزد بر سینه نیشی تر همان لحظه که قنفد زد مرا به یاری حیدر خدا داند که من هرگز نگفتم راز خود با کس زدرد پهلویم نالم کنم از شکوه دیگر بس بگویم نقد جان بر کف ، به بازار محبت ها خریدار غمت هستم در این غوغای وانفسا خداحافظ علی جانم(۶) ✅
. بند1⃣ دو سه ماهه تو بستری مادر همش میگی که بهتری مادر اما تنِ نحیف تو میگه رسید روزای آخری مادر ..... ای یار بابا ؛ چه قد کمونی تو رو جوون من ؛ بگو میمونی خواستی موهامو ؛ بزنی شونه دیدم پیرهنت ؛ باز شده خونی 😔ای مادر جوونم😔 بند2⃣ پاشو به مویِ ما شونه بزن که داره زِ غم جون میده حسن زینب بجایَت میزنه جارو حتی از رفتن هم مگو سخن ..... ماتم نگیر ای؛ مادر خوبم حالِ زارِ تو؛ کرده آشوبم اگه بری تو؛ از آشیونه جوابِ حیدر؛ هست تازیونه 😔ای مادر جوونم😔 👇
|⇦•نزن که مادرم جوانِ.. و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نزن که مادرم جوانِ نزن که بی گناهِ خالی نکن دقّ و دلیتُ نزن که غرق اشک و آهِ رفت آبروم ببین چشای ترمُ بگو چطور بلند کنم من سرمُ بسه دیگه کشتی آخه مادرمُ «وای مادرم .. وای مادرم ..» به کی بگم که چی کشیدم از همه ناسزا شنیدم به کی بگم که توی مسجد زیر عبا زره پوشیدم میخوام که جام زهرمُ سر بکشم از سرزمین مادری پر بکشم آخه چقدر از داغ مادری بکشم «ای وایِ من .. ای وایِ من ..» از من به جز کرم ندیدن ولی همه ازم بریدن این نانجیبا جانمازُ از زیر پایِ من کشیدن موندم تو این شهر بی کس و بی هم نشین به کی بگم که کار دنیا رُ ببین به من میگن سلام مضلَّ المومنین *نه فقط دشمنا .. دوستان .. حتی حجربن عدی که بعدها در راه امیرالمومنین شهید شد .. حضرت کشیدش کنار تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؟! * یه عمر غریب بودم تو این شهر خیلی به من سخت گذشته خونِ دلایی رو که خوردم حالا دیگه میون طشتِ رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم *یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ نانجیب اول منبرشون لعن می کردند مولا امیرالمومنین علیه السلام رو .. میگن یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله علیه السلام رفت تا این نانجیب شروع کرد سب کردن ، ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب میکشمت! بابای من رو داری سب می کنی؟! خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا.. نیای ، داداشت جون اینو می گیره... امام حسن داره میاد دوان دوان .. تا اومد میدونست چطور باید ابی عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که چیگفت .. گفت یه روز آمدی عزیز دلم.. من یه عمر پا منبرا نشستم .. این امام حسن هم فقط یه جا از کوره در رفت.. بلند شد فرمود نانجیب بشین اونم جایی بود که مغیره بالامنبر بود.. تا اومد سب کنه.. فرمود نانجیب بشین من هنوز یادم نرفته تو کوچه چطور با غلاف شمشیر ..* رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم از این کوچه رد میشدم،می لرزیدم یادم نرفته.... *فرمود عبدالزهرا ! روضۀ منِ حسن اینه .. همۀ اینا که خوندی خدا ازت قبول کنه ، اما روضه منُ این طور بخون : دستم تو دست مادرم بود داشتیم از مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم .. گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه غوغایی کرد تو مسجد.. اما اون نانجیب جلو اومد‌‌ .‌. اجازه نداد حرف مادرم تموم شه .. چنان سیلی تو صورت مادر.. مادر یه طرفِ کوچه افتاد.. اما امام حسن منتظرِ تو روضه ش اینطور اشاره کنند: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه: یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک..‌"* دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - فاطمیه و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گریه کُن شاید سبک‌تر شد دلَت آقای من گریه کن مانندِ جدِّ خود بگو زهرای من گریه کن با روضه‌یِ دیوار و در مثلِ پدر روضه‌یِ کوچه بخوان یابنَ‌الحسن مولایِ من بِشکند پایی که با ضربِ لگد در را شکست بشکند دستی که آتش زد به مضمون‌هایِ من خانه را آتش زد و پروانه را آواره کرد طعنه زد وقتی زمین افتاد... واویلای من مادرت را پیشِ چشمِ حیدرش بد می‌زدند روضه‌یِ بازو که وا شد آمد عاشورای من عقده‌های خیبر و بدر و اُحد خالی شدند مادرم فرمود آه از دردِ این اعضای من می‌کِشیدندَش همه با هلهله کف می‌زدند کوچه شد گودال دست‌وپا بزن لیلایِ من آخرِ روضه حسین است و سری بر نیزه‌ها تازیانه می‌شود سهمیه‌یِ گلهای من
‍ روضه شهادت حضرت زهرا سلام روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش *می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...* روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش شست با دست لباس کودکانِ دیگرش تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت تا بماند یادگار از او نماز آخرش *جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد* در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش *داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...* کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش *جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...* آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش *اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...* مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش *آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...* زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش *همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد... گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"... مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..* 👇👇👇
تو مدینه این روزا یه اتفاقی دل عالم رو به دست غم سپرده صدای شکستن یه در میاد و بشکنه اون دستی که هیزم آورده اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه  اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه    بارون ببار مادرم تو آتیش بارون ببار یاس و کندن از ریشه   بارون ببار اگه میشه   اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه  اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه   اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه    تو مدینه این روزا توی یه خونه مادری عجل وفاتی رو میخونه همه آرزوی زینبش همینه مادرش خدا کنه زنده بمونه اگه مادر نمونه خونمون میشه ویرونه اگه مادر نمونه داداشم میگیره بونه اگه مادر نمونه میره خوشبختی از خونه وای مادرم باز مثل قدیما شو وای مادرم دلخوشی بابا شو وای مادرم دیگه پاشو اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه    اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه   اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه دیگه محسن پر زد و تو آسمون ولی درد و غصه ها ادامه داره گمونم که مادرم نمونه اما روضه ها تا کربلا  ادامه داره اگه بارون بباره کسی بی سر نمیمره اگه بارون بباره گل مادر نمیمیره اگه بارون بباره علی اصغر نمیمیره   بارون ببار تشنه لب فراون بارون ببار اصغرم چه بی جون بارون ببار که بمونه اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه    اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه   اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه
4_5767064171313105552.mp3
1.23M
‍ زبانحال حضرت زینب (س) در شهادت حضرت زهرا (س) حاج علی پور علی ( جاهد ) یاسلی عزالی جوان ننم لایلای باشی بلالی جوان ننم لایلای قبره گئدن گوزلرینده قان لکه سی سینه یارالی جوان ننم لایلای شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای دار فنادن دویان ننم لایلای زینبین آغلار قویان ننم لایلای آچ گوزوی بیر حسینه ایله نظر یاتما یارالی اویان ننم لایلای شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای غملری دریا جوان ئولن ننه وای قامتی غمدن کمان ئولن ننه وای ثانی بی شرم و دون جفاسیندن لاله کیمین باغریقان ئولن ننه وای شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای گول کیمی رخساری تئز سولان ننه وای باغری قیز قانیلن دولان ننه وای آتش ظلمیله اودلان قاپوسی سینه سی مسما ره توش اولان ننه وای شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای سیندی قولون قنفذین جفاسیندن یاندی قاپون ظلم نارواسیندن سیندی حریمون شهید اولوب محسن اوچ یوز عُمَر سیرتین خطاسیندن شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای سینه و دیوار و در حدیثیندن گلدی فغانه فلک لر آغلاشدی فضه خذینی دیینده غملریوه عرش خداده ملک لر آغلاشدی شهیده ی قرآن حبیبه ی سبحان جوان ننم لایلای جوان ننم لایلای با صدای حاج مرتضی عزیزی ⬇️⬇️
عنوان : روضه شهادت حضرت فاطمه س-اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی-کریمی ------------------------------------- اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت پاشی هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی بیوفتی چیزی نیست تو دست به دیواری گفتی یکم خستم دیدم قنوتت را گفتی یکم دستم این بچه ها سایه رو سر میخوان بانو تا وقت دامادی مادر میخوان بانو از رفتن رو از مرگ کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشم پر آب تو نقش بر آبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونم بهم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزا داره هی میگه دیواره هی میگه گوشواره زینب با دلشوره هی روتو میبوسه شونه که میوفته بازوتو میبوسه تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی یاد میاد اون روزارو که خواستگاری کردمو تو عمر من اون روزی بود که بی قراری کردمو یادت میاد اون روزی که قدم گذاشتی رو چشام همون شبی که اولین نگاهت افتاد تو نگام یادت میاد دست تورو بابات گذاشت تو دست من میگفت علی جان فاطمه است تموم بود و هست من.. میگفت که باید کم کنی بار غم از شونه علی فاطمه جان ازین به بعد جون تو وجون علی فاطمه جان ممنونتم باتو دلم غمگین نبود تموم نه سال زندگیم هیچی مثلش شیرین نبود کار تو بی حکمت که نیست که رو گرفتی فاطمه اگه حالت خوب نیس چرا به من نگفتی فاطمه بمون بهار من بمون بمون کنار من بمون سپر نمیخواد شوهرت ای ذوالفقار من بمون بمون عزیزم حیدرو تو فتنه ها تنها نزار ایشالا خوب میشی نرو نرو رو قلبم پا نزار ای خانم جان -------------------------------------