12_6_Mahdi_Mirdamad(Shabe_9_Moharam)_(www.rasekhoon.net).mp3
4.38M
﷽
مرادقلی :
🔳#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
🔳#واحد
◾️#آقای_سلحشور
تا مشکتو تو آب زدی
موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی
بغضی نشست توی گلوم
همون دم بودغربت دنیاشد نصیبم
رولب گل کرد ناله های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن
آخه می دونن بدون تو من غریبم
🔳ابالفضل..
وقتی داره به فرق تو
عمود آهن میخوره
قبل چشای با وفات
تیر به دل من میخوره
صدای زخمیت برای من دلنشینه
گرفتم دستای زیباتو روی سینه
پاشو ببین مادرمون اومدعیادت
گرفته کل شریعه بوی مدینه
🔳اباالفضل..
دشمن باداغ اکبرم
آتیش زده برجیگرم
حالا شکسته باغمت
مثل سر تو کمرم
روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه
کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه
میدونی چه فکری می سوزونه دلم رو
تواین فکرم خواهرم بی محرم میمونه
🔳ابا الفضل..
پاشوببین توی حرم
عزاخونه به پاشده
تا آرزوی کوفیا
باکشتنت روا شده
بدون توتوی هرخیمه پامیذارن
رد پاهاشونو توآتش جامیذارن
دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره
پیش چشماش داغمو رودلها میذارن
🔳اباالفضل..
(شاعر: مرحوم امیرحسین مؤمنی)
شاعر این نوحه جانسوز سال ۹۰ در سن ۳۲ سالگی براثر بیماری ازدنیا رفت… روحش شاد
هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
.
روضه جانسوزحضرت زهراس
_ گریز روضه حضرت رقیه(س)قسمت اول ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
*اگه دلت مدینه میخواد اینجا گریه هاتون رو بکنید،اونجا فقط باید نگاه کنی ..." اصلا قانون مدینه اینه،مدینه فقط باید نگاه کنی*
خودم دیدم که دشمن مادرم را
*اگه مدینه میخوای بری یه دل سیر گریه کن ..."مدینه هر کی گریه کنه میزننش ..." مدینه هر کی گریه کنه بهش اهانت میکنند" یا زهرا،دلمون برای گریه تنگ شده بود*
گریه های بلند ممنوع است
روضه كه هیچ ، سینه هم نزنید
كربلا رفته ها ، كنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش
*یاامام حسن مدینه میخوام*
زائری خسته ام نگهبانان
به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد كه نا مردان 3
تازیانه به مادرم نزنید
*مادرمو نزنید...؛ منو بزنید...؛ مادرمو نزنید...*
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
كاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینه ها به پا بشود
كاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
كاش با نغمه حسین حسین
این حرم مثل كربلا بشود
در كنار مزار ام بنین
طرحی ازعلقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود
*یا صاحب الزمان،اگه لایق دونستی رو ما حساب کن،لباس کارگری میپوشیم میایم بقیع رو میسازیم،قبل ازاینکه شروع کنیم اگر اجازه بدید با کارگرای حرم های ائمه اطهار همه دور هم جمع میشیم،یه ذره روضه میخونیم،آماده بشیم،دلامون جلا بگیره..." در وسط کوچه،امشب منو رد نکن...؛ با یه امیدی آمدم...*
این بقیعی كه این چنین خاكی است
رشك پروانه های افلاكی است
در هوایش ستاره می سوزد
سینه با هر نظاره می سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
كه در اینجا دوباره می سوزد
این حرم مثل خیمه ی زینب
كه در اوج شراره می سوزد
سالها بعد قدری آن سو تر
چند قرآن پاره می سوزد
*خب روضمو جمع کنم،مسیر رو ضه رو کجا بردن؟حرم بقیع خراب شد،خرابه شد،ویرانه شد،من یه خرابه ی دیگه هم سراغ دارم*
دلم از خرابه دیگه خونه امشب ...
مزاحم شدم من برا عمه زینب ...
*چی میشه منم بیام از حرمت دفاع کنم؟چی میشه منم در این خرابه بایستم؟*
دلم از خرابه دیگه خونه امشب
مزاحم شدم من برا عمه زینب
میسوزم تو این تب
( صورت من کبوده و زرده
حرف دلم گلایه و درده
یه دختر شامی رو دیدم که
روسری منو سرش کرده ) 2
یه دنیا درد دل دارم بابا
ازاون شب سرد توی صحرا
*چی شد؟! نمیگم بهت بابا*
موی سرم سپیده و قدم
شده شبیه مادرت زهرا 2
دعا کن بمیرم برم از خرابه
برای همیشه سه سالت بخوابه
که موندنم عذابه
دوری تو طاقتمو برده
دیر برسی دختر تو مرده
تموم راه شام و بازارو
عمه به جای من زمین خورده
تو این خرابه نفسم تنگه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖▪▪▪▪▪▪▪▪▪
*بابا ، بابا ، کی به لب هات سنگ زده؟!*
(تو این خرابه نفسم تنگه
چرا رو لب هات اثر سنگه)2
راستی تو بازار حراجی ها
دیدم سر خاتم تو جنگه 2
*روضه ی بقیع میخوندیم چی شد؟دلامون کجا رفت؟اینم برای امام زمان میگم*
یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟
چی بوده که رنگم پریده،کبوده
تو آتیش و دوده
نگفتی که سه ساله جون میده
واسه تصدق یکی نون میده
خسته شدم بس که تو این بازار
یکی همش ما رو نشون میده
جای طناب مونده رو گردن ها
حتی حیا نکردن از زن ها
از روی ناقه افتادم ، گفتم
الهی هیچ زنی نشه تنها 2
*بابا یاد مادرت افتادم که تو کوچه ها تنها گیرش آوردن،بابا امام حسن نتونست کاری برای مادرش کنه*
از روی ناقه افتادم ، گفتم
الهی هیچ زنی نشه تنها
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#دفتری #فاطمیه
.
ستاره » 🕌 مذهبی » مداحی و روضه » متن روضه حضرت زهرا (س) به همراه فایل صوتی
متن روضه حضرت زهرا (س) به همراه فایل صوتی
متن روضه حضرت زهرا (س) از مراسم مداحان اهل بیت حاج منصور ارضی، حاج میثم مطیعی، حاج حسن خلج، سید مهدی میرداماد و حاج محمود کریمی به همراه فایل صوتی
آخرین به روز رسانی: مرداد 28, 1400

ستاره | سرویس مذهبی – شهادت بزرگ بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا (س) بر تمامی دوستداران آن حضرت تسلیت باد. به همین مناسبت مجله ستاره مجموعهای از متن مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و همچنین مجموعهای از متن روضه حضرت زهرا (س) را برای شما عزیزان گردآوری کرده است. در ادامه این بخش با متن روضه حضرت زهرا (س) همراه ستاره باشید.
متن روضه حضرت زهرا (س) – حاج منصور ارضی

وای مادرم…
خوب خودش رو شست، تمام زخم ها رو، گفت: شماها شاهد باشید من بدنم رو پاكیزه كردم، شب به هیچ وجه نمیگذارید علی لباس من رو در بیاره، برای اینكه علی میمیره
وای مادرم…
اسماء میگه بدنش رو شست، بعد فرمود: فضه دست به هیچ كاری نمیزنی، گفتم چشم خانم، خیلی خوشحال شدم، دیدم خیلی حالش خوب شده، خدا رو شكر كردم، دعای علی گرفته، حالش مساعد شده، فرمود: خودم خونه رو جارو میكنم، بچه هام رو یك یك بیار، زینبین رو آوردم، شروع كرد سر و بدن اینهارو شستن، حسنین رو آوردم، دیدم با همون دست لاغرش داره بدن رو میشوره”نمیدونم لرزش بدن دیدی یانه”فضه میگه گریه نمی كردن، یه ماه بود مادرمون كاری نمیتونست انجام بده، یك یك بدن بچه هاش رو شست، سر بچه هاش رو شانه زد، به فضه گفت: چون چند روز من نیستم، تا حالشون تغییر كنه، تنور رو روشن كن، دیدم آروم آروم اومد كنار تنور آتش گرفته، نان با همون دست شكسته اش طبخ نمود، نان هارو كنار گذاشت، كار خونه تموم شد، گفت: زینبینم رو ببرید خونه ی دختر عموم، دخترارو بردند، پسرهارو گفت برید سمت باباتون، مادر می خواد راحت جون بده، بچه ها بیرون رفتند، ام سلمه میگه: فرمود: بستر من رو وسط حجره ی اتاق بنداز، بسترش رو انداختند”امشب تو خونه رفتی، چند لحظه این دست راستت رو بذار زیر صورتت، یه مقدار كه خوابیدی، دیگه هرجور بلدی بخواب، اون لحظه رو نیت كن، آخه”ام سلمه میگه: دستش رو زیر صورتش گذاشت، معلومه این صورت درد میكنه، دیدن سرش رو گذاشت رو این دستش، دیگه صداش نمیآد، وای مادر وای مادر، ام سلمه یا اسماء میگه من هرچی صدا زدم حبیبه ی خدا، قرة عین الرسول، فاطمه جان، اومدم روپوش رو زدم كنار، دیدم كار تمومه، اسماء میگه من اومدم سمت مسجد، یه وقت دیدم حسنین دارن میان، هردوتاشون امامند، وجودشون از غیب خبر میده، دیدم هراسانند، تا سلام كردم جواب سریع دادند، فرموند: اَینَ اُمی؟مادرم كجاست؟ گفتم مادرتون؟استراحت میكنه، گفت: نه اسماء بخدا تا حالا ندیدم مادرمون این موقع شب بخوابه، گفتنم: براتون غذا تهیه كرده، حسن جان، امام مجتبی فرمود: اسماءتو این مدت كه تو این خونه هستی، تا حالا كی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم، عرض كردم آقازاده ها یه خواهشی ازتون دارم، برید باباتون رو تو مسجد خبر كنید، تو یه مقتل دیگه میگه: فضه اومد در مسجد، امیر المؤمنین، سلمان، دیگران، نشسته اند، سلمان میگه دم در مسجد شلوغ شد، دیدم صدای گریه میآد، بلند شدم ایستادم ببینم چه خبره، دیدم فضه داره داد میزنه، حسنین اومدند، آقا متوجه شد بلند شد، اومد جلو، پرسید چه خبره؟عرض كردند: آقاجان اگه میخواهید فاطمه رو زنده ببینید، نگفتند: از دنیا رفته كه، زود بیا، تا این جمله رو شنید، یه نگاهی به حسنین كرد، روایت داره، از پشت افتاد، دیدن هی داره صدا میزنه وَمَن العزا، كیه من و آروم كنه تو این غصه، از مسجد تا خانه راهی نبوده، چندین بار عبا پیچیده شد دور پاهاش،
ردایش دور پا پیچیده میشد
جهانش پیش دیده تیره میشد
رسید و دید شهبار خسته
زجا برخیر ای پهلو شكسته
فرمود: من علی ام، پاشو، پاشو من علی ام، بدن رجعت كرد، صدای فاطمه با علی خوشه، صدای علی ام با زهرا خوشه، جون داده، دوباره برگشت، سه مرتبه تو عالم جون داد زهرا، اینجا یه بار بود، یه بارم بچه ها اومدند دیدند دست های مادر از تو كفن بیرون اومد، لیة القدر سه شبه، سوره كوثر چند آیه است؟ امشب اُمدید، امام باقر می فرمایند: مادرما صد جا میاد كمكتون میكنه، الله اكبر، چشماشو باز كرد، شروع كرد گریه كردن، فرمود از بابام شنیدم، بالا سر محتضر هركی قرآن بخونه، جون دادن برا محتضر آسون میشه، علی جان برام قرآن بخون، همچین كه شروع كرد قرآن خوندن، یه وقت دید آروم آروم این پلك های چشم، رو هم افتاد، آی زهرا………
#زمینه
#شهادت_حضرت_زهراس
#حاج_محمودکریمی
امشب دیگه وا میشه پیش همه مشت من
شونم داره می لرزه ،خالی شده پشت من
دیدی كه رفتی آخر تنها، واویلا واویلا
غریبه ام توی این دنیا، واویلا واویلا
رمق نموده تو این دستام، واویلا واویلا
دیگه دارم می اُفتم از پا، واویلا واویلا
هیچكی توی این عالم دردم رو نمی دونه
امشب می بره تابوت عطر تو رو از خونه
حسن كنار تو بیهوشه، واویلا واویلا
چراغ خونمون خاموشه، واویلا واویلا
حسین داره سیاه می پوشه، واوبلا واوبلا
می میره زینبم تا فردا، واویلا واویلا
رمق نموده تو این دستام، واویلا واویلا
دیگه دارم می اُفتم از پا، واویلا واویلا
غسلت می دادم اما دستام و نگاه كردی
با گریه به تو گفتم كاشكی بشه برگردی
رو پیكر تو گل می باره، واویلا واویلا
وداع تو چقدر دشواره، واویلا واویلا
دلم هوای رفتن داره، واویلا واویلا
دیگه دارم می اُفتم از پا، واویلا واویلا
حسن كنار تو بیهوشه، واویلا واویلا
چراغ خونمون خاموشه، واویلا واویلا
حسین داره سیاه می پوشه، واویلا واویلا
می میره زینبم تا فردا، واویلا واویلا
رمق نموده تو این دستام، واویلا واویلا
دیگه دارم می اُفتم از پا، واویلا واویلا
غریبونه می خوای سفر كنی از خونه
حال منو خدا می دونه شب غمم چه بی سامونه
@majmaozakerine
روضه و توسل جانسوز، حضرت زهرا سلام الله علیها
⚫️ فاطمیه
****
خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است
مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است
(بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان)
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!)
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده"
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ...
گفت فاطمه،یادته ...
میان کوچه تو را پیش من کتک میزد
یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است
یازهرا ...
*بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده*
فاطمه جان...
سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار)
عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟
اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ...
صدا زد فاطمه جان ...
ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده
هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه)
دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم
بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است
یا زهرا ...
به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ...
بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه"
میخوام گریز بزنم ...
اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف
کربلا ...
کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟!
مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ...
اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ...
نزن ظالم،حسین مادر نداره
حسین ...
قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد:
دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو
پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو
دخترم ...
خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من
خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو
تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر"
دخترم...
خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟)
صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو
میخوای بازش کنم ؟!
خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟)
عمه را از بین نامحرم ببر
گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ...
حسین ...
گفت دخترم ...
بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من
بوسه های دم گودال و برادر،مال تو
زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله)
زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من
هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو
قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید)
قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله)
غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو
قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو
حسیــــــن
#_روضه حضرت فاطمه زهرا س
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
ر احمد وخلق مهربانش صلوات
برحیدرو صبر بیکرانش صلوات
ازفاطمه ,مجتبی ومظلوم حسین
تا حضرت صاحب الزمانش صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر شاه کرم رضا(ع)ی عالم صلوات
بر او که مراست درد و مرهم صلوات
هم بر حسن (ع) و علی (ع) و زهرا (س) و حسین (ع)
هم بر شه دین رسول اکرم (ص) صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر احمد و جمال حیدر صلوات
بر فاطمه ی پاک و مطهر صلوات
بر مِهر وجود یازده نور جلی
بر جمله شافعین محشر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
اکمال برای صلوات آوردی
دو بال برای صلوات آوردی
وقتی که نبودی، صلوات ابتر بود
تو ” آل ” برای صلوات آوردی
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
از اول دهر تا قیام برکات گویند همه خلق جهان و ذرات
از اهل بهشت و قدسیان و ملکوت بر احمد و آل او همیشه صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر خاتم انبیاء محمد مصطفی صلوات بر علی حیدر کرار داماد پیامبر صلوات
بر فاطمه بنت پیامبر همسر حیدر صلوات بر حسن وحسین آل مطهر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر خاتم انبیا مکرّر صلوات بر آل نبی ،فاتح خیبر صلوات
بر فاطمه دخت مصطفی زوج علی بر آل نبی و آل حیدر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات
سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بی حبّ علی و آل او در عرصات هرگز نخرند از کسی صوم و صلاة
در حشر نتیجه می دهد عشق حسین دیگر همه هیچ ، برمحمد صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
هر که دارد به دلش آرزوی کربلا صلوات یا شود زائر آن دشت پر بلا صلوات
از سه ساله حسین گیرد برات صلوات گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
یارب از غیب به ما برگ و براتی بفرست تلخی ذائقه را شهد و نباتی بفرست
تو هم ای بنده اگر شکر گذاری به خدای بر خود و آل محمد صلواتی بفرست
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
به آیِه آیه قران احمدی صلولت به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات
به اهل بیت رسول گرامی اسلام به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) صلوات بر علی حیدر کرار داماد پیامبر صلوات
بر فاطمه بنت پیامبر همسر حیدر صلوات بر حسن و حسین آل مطهر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر سجده و سجاده عشق محمد (ص)صلوات بر غار حرا و نماز و مقام محمد(ص) صلوات
بر آخرین دین رحمت و پیامبر آن صلوات بر داماد و بنت محمد و آل مطهر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی در روز و شب خواهی ثمراتی
باید به کوری دو چشمان حسودان بر احمد و آلش بفرستی صلواتی
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
ای دوست برای دل براتی بفرست در ظلمت غم آب حیاتی بفرست
خواهی که خدا بر تو فرستد صلوات بر احمد و آلش صلواتی بفرست
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
یارب از غیب به ما برگ و براتی بفرست تلخی ذائقه را شهد و نباتی بفرست
تو هم ای بنده اگر شکر گذاری به خدای بر خود و آل محمد صلواتی بفرست
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
ای شیعه بگو بلند و ممتد صلوات
تا که بشود را بلا سد ، صلوات
بر احمد و زهرا و علی و حسنین
بر پنج تن و آل محمد صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
در اوج عطش، آب حیاتی دارد
زین ذکر ، مدامش ، حسناتی دارد
هنگام خطر برای دفعش ، شیعه
بر احمد و آلش صلواتی دارد
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم
محمد کاظم خادمی:
🍂🍁روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیها تقدیم به همه ی مادران شهداء _ حاج میثم مطیعی 🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
__
*امشب روضه مو اینجوری شروع می کنم،روز مادرانو و همسران شهداست،مجلس به پاست به یاد بی بی اُم البنین مادرشهید،همسر شهید...امشب با یاد شهدا بریم درِ خونه ی اُم البنین...
شهید علی اکبر رضایی منش،سال شصت و دو مفقود شده در کردستان،تا الان مادرش دَرِ خونه رو نمی بنده،میگه:عزیزم از سفر میاد،پسرم بر میگرده..میگن:وقتی بارون میاد،از خونه میاد بیرون..بهش میگن: مادر!بیا سردِ...میگه:نه الان پیکر بچه ام زیر بارونِ...وقتی برف میاد،ازخونه میاد بیرون..مادر! مریض میشی،حالت بد میشه...میگه:شماها نمی فهمید،من مادرم،بدن بچه ام الان زیر برف و بورانه....
یه مادری هم مدینه منتظربود مسافرش برگرده،ولی نه مسافر خودش،از بچگی براش مادری کرده،حسینم! من خدمت گذار شمام....
گفت:اون مادر شهید،احمدش رفت،والفجر مقدماتی شهید شد،همسایه ها فامیل اومدن گریه می کردن،چیزی نمی گفت،عملیات بعد ابوالقاسمش رفت شهید شد،دو تا پسر داد،به شوهر گفت:چرا نشسته ای؟پاشو اسلحه ی بچه هام رو بردار،همه دارن آماده میشن، رفت،والفجر هشت شد،همه اومدن،زن ها اومدن،فامیل اومدن توی خونه،خیلی بی تابی می کردن،جوانات رو از دست دادی،شوهرت رو از دست دادی..میگن:یه وقت بلند شد به سینه میزد،می گفت:*
تموم زندگیم مال حسینِ
دلم همواره دنبال حسینِ
*خودش رفت،توی اون حج خونین سال شصت و شش،گفته بود: حالا نوبت منِ،رفت،صف اول برائت از مشرکین شهید شد، "شهیده کبری تلخابی"...
عرض روضه من باشه،منم یه مادری رو میشناسم،همش صدا می زد:تموم زندگیم مال حسینِ.....
امشب مدینه ات رو بگیر،از بی بی اُم البنین مدینه بگیر،بری بین الحرمین،سر به دیوار بذاری براش روضه ی اباالفضل بخونی...*
این گدا سوی مدینه سفری میخواهد...
تا بیاید حرمت راهبری میخواهد
سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش
سلام من به بقیع و چهارقبر رفیعش
*مرحوم مامقانی نوشته در کتاب تنقیح المقال...: وقتی بشیر آمد وارد مدینه شد،مردم رو جمع کرد،بی بی ام البنین آمد،بی بی جان! بچه هات رو کشتن....از حسینم چه خبر؟ دستای علمدار کربلا رو جدا کردن..از حسینم چه خبر؟ بی بی جان! نبودی عمود آهن به سر پسرت زدن... از حسینم چه خبر؟ بی بی جان با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن... یه وقت صدا زد ای بشیر! " قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی " بندهای دلم رو پاره کردی..." أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین " همه ی زندگیم فدای حسین...همه ی بچه هام فدای حسین...*
تموم زندگیم مال حسینِ
دلم همواره دنبال حسینِ
#روضه
#مادر_شهید
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
بسماللهالرحمنالرحیم
#ولادت_حضرت_زینب_سلامالله
بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید حسین است بقرآن زینب
بنویسید که ای جان سَنَ قربان زینب
نام تو میبرم و کرببلا برخیزد
شیرزن میرسی و شیر خدا برخیزد
چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد
حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد
گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد
سلطنت کُن به همه دخترِ سلطان زینب
نعره تو هیمنه تو خطبهیِ بنیان کَن تو
رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو
برق تو تیغ تو و فاتحهی دشمن تو
مَرد تو کوه تو و حیدرِ بی جوشن تو
شمع تو آینه تو گریهی بی شیون تو
بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب
تو قدم میزنی انگار عَلَم میکوبند
پشتِ تو اکبر و عباس قدم میکوبند
کاخها را به سرِ آلِ ستم میکوبند
کوفه تا شام همه بر سرِ هم میکوبند
بیرقِ کیست که بر اوجِ حرم میکوبند
کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب
کاش میشد که فقط از تو فقط بنویسم
با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم
زورَقی باشم و از جذبهیِ شط بنویسم
من که باشم بنویسم که غلط بنویسم
باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم
مینویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب
غرق در دود زمین بود که بارانی شد
باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد
سپرِ تو ، نه فقط سینهی ایرانی شد
مرد این جاده رزمندهی افغانی شد
هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد
تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حُسینت برسانی ما را
دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را
چادرت را بتکانی بتکانی ما را
چو غباریم به صحنت بنشانی مارا
گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب
آه گفتی که نیایید تنش را نبرید
مادرم مینگرد پیرهنش را نبرید
نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید
لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید
به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید
ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب
(حسن لطفی)
#مدح
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
محمد کاظم خادمی:
🌾 #روضه_ختم_خوانی
🌾#پدر
🌾#گلی خوشبو تر از بابا ندیدم.
🌾 *مجلس پدر*
🌾
گلی خوشبو تر از بابا ندیدم.
رخی نیکوتر از بابا ندیدم.
بگردیدم به دنیا را شب و روز.
کسی را بهتر از بابا ندیدم.
هنوز باور ندارم رفته باشی.
میان گور تنگی خفته باشی.
کجا رفتی کجا رفتی عزیزم.
هنوز باور ندارم مرده باشی.
عزیزم رفتنت را باورم نیست.
جدائی گفتنت را باورم نیست.
دیار آخرت سامان گرفتی.
کفن پوشیدنت را باورم نیست.
نه از دل میروی نه میکنی یاد.
*روضه در عزای پدر*
امروز به یاد دخترای...
این بابا بسوز برای رقیه سه ساله حسین
برا یتیم باید خیلی گریه کنی خیلی زار بزنی
عزیزان داغ دیده شما خیلی دلخوشی ها دارین
اگر چه بابا از دست دادین اما کسی به شما بی احترامی نکرد
همه ی مردم اومدن به شما تسلیت گفتن
لحظه ای که پشت سر تابوت بابا میرفتی
پاهات رمق نداشت این خواهرا این مادرا
زیر بغلاتونو گرفتن شما رو تسلیت دادن
کسی شما رو تازیانه نزد اما بمیرم
برا سه ساله ی امام حسین ع
یه دختر بگه بابا اما سر بریده ی بابا شو ببینه
آی مردم مگه قرآن سفازش بچه یتیم ونکرده
شما بگین مگه بجه یتیم سنگش میزنن
پس چرا رقیه ی سه ساله رو سنگش میزدن
دیدین یه دختر که باباش سفر میره یا فرزند شهید این عزیزان که بابا ندارن بعضی صبحها که پامیشن میگن مادر دیشب خواب بابا رو دیدم
آخ بمیرم رقیه هم سر رو خاک خرابه گذاشت
وقتی از خواب بیدار شد ظاهرا خواب باباشو دیده بود
دلش بهونه ی بابا گرفته اما سر بریده ی بابا رو براش خوردن
صدا زد عمه جان کمک کن تا که بردارم
سر بابام از روی زمبن
عمه جون دیگه دست وپام رمق نداره
آخ بمیرم سروگرفت رو سینه گذاشت باهاش درد دل میکنه
بابا ی خوبم بابای مهربونم آخ کی رگ
ای گردنت رو بریده بابا بابا
خیی بابا بابا کی پیشونیتو شکسته بابا بابا
بابا چرا چند شب(وقته) خبر از بچه هات نگرفتی بابا..
عجب رسمیه. .....
مرگ بابا کمتر از آه دل یعقوب نیست
او پسر گم کرده بود وما پدر گم کرده ایم
ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر
ای بهار جاودانی ای پدر یادت بخیر
روح پاکت ای پدر با امیر الموءمنبن محشور باد
خانه ی قبرت زالطاف خدا پر نوز باد
عزیزان سوقندی شما هم داغ بابا دیدین اما بگین ببینم برا آخرین بار کجا بابارو دیدین
آخرین بار کجا با بابا وداع کردین
قربون بچه های حسین برم وقتی آقا برا آخرین بار اومد تو خیمه ها خداحافظیشو کرد
اومد سوار بر ذوالجناح شد هر چه کرد دید اسب حرکت نمی کنه چته ذوالجناح چرا حرکت
نمی کنی یه وخ اسب آقا با سر اشاره ای به پایین کرد یعنی آقا یکی دست وپای منو گرفته
تا آقا نگاه کرد دید سکینه دختر نازدانه اش است
آخه مردم دختر خیلی باباییه
همه عالم میدونن که دخترا بابا ییند
بابا نیاد نمی خوابند منتظر لالاءیند
گفت بابا جون نمیزارم بری بابا
بابابیا برا آخرین بار منو روزانوت بنشون بابا
دست نوازش به سرم بکش بابا
آخه امروز یه جور دیگه خداحافظی میکنی بابا
گذشت ماجرا
رقیه خواهرا عمه ها هم نشسته بودن
یه وخ صدای ذوالجناح بابا رو شنیدن
همه به خیال این که باباشون اومده
از خیمه بیرون اومدن آخ بمیرم
خدا امید هیچ کسی رو ناامید نکنه
همچین که اومد دید اسب بابا اومده اما بابا نیومده یال اسب بابا خونیه
ای وای ای وای...
بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است
هنگام وداع تو ز بس که گریه کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده
#پدر
رفتی از این دنیا _ بابا دلم خون است
می گریم از بهرت _ حالم چو مجنون است
میسوزم و میگریم از فقدان بابا
خواهم شوم یک شب به خواب مهمان بابا
رفتی ز دنیا گشتم عزادار
بابای مظلوم خدا نگهدار
بابا پس از مرگت _ماندم به آه و غم
رفتی سفر عمرم _بی تو نگر شد کم
در مرگ بابا اشک من گشته روانه
بی تو صفائی نیست پدر جان بین خانه
رفتی ز دنیا گشتم عزادار
بابای مظلوم خدا نگهدار
غمخوار من بودی _بابا در این دوران
پشتم دگر بشکست _ بنگر مرا نالان
کجا دگر پیدا کنم مانند بابا
قربان پینه بستهٔ دستان بابا
رفتی ز دنیا گشتم عزادار
بابای مظلوم خدا نگهدار
ای کاش پدر جانم _ بودی کنار من
میکردمت خدمت _ای غمگسار من
بودی تو تا پیشم پدر من غم نداشتم
با بودنت هیچ چی به عالم کم نداشتم
رفتی ز دنیا گشتم عزادار
بابای مظلوم خدا نگهدار
هر جمعه می آیم _بابا مزار تو
اشک روان سازم _بابا نثار تو
دیگر نخواهم بعد تو این زندگانی
گوید( صفا) اف باد به تو ای دار فانی
*رفتی ز دنیا گشتم عزادار*
*بابای مظلوم خدا نگهدار*
شاعر شعر پائین حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
#ولادت
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#محمد_قاجار
مَلکی خلق شد از تربت اعلای بهشت
علوی زاده و نیکو نسب و پاک سرشت
خَلقش از جنس خدا، موی به مو، خشت به خشت
دستی از غیب در این معرکه این گونه نوشت
بفرستید در این جشن، نزول برکات
به صفای حرم آل محمد صلوات
ز شُکوه قدمش غصه ی دل رفته ز بین
قوّت بازوی آقای علمدار حُنین
ثانیِ حضرت زهراست عزیزِ حَسنین
ماه شبهای علی، عشق حسن، عشق حسین
شاه بانوی جهان، دخترِ عالی درجات
به صفای حرم آل محمد صلوات
عشقِ نابِ ازلی را به چه تشبیه کنم؟
این همه نورِ جلی را به چه تشبیه کنم؟
عصمت اللهِ ولی را به چه تشبیه کنم؟
دخترِ ماهِ علی را به چه تشبیه کنم؟
به کَفَش شهدِ بقا، شُرب جنون، آب حیات
به صفای حرم آل محمد صلوات
دخترِ شاه، به شبهای مدینه سحر است
در مقامات رفیع است؛ چه والا گهر است
نام زیباش بُود زینب و زِینِ پدر است
زاده ی فاطمه در پرده ی عفّت قمر است
صاحب الامرِ قیامت بُود و راه صراط
به صفای حرم آل محمد صلوات
داده بر اهل زمین دست خدا هر چه که بود
میرسد بوی گل و رایحه ی عنبر و عود
اهل لاهوت به شُکرانه فتاده به سجود
جبرئیل آمده از عرش به تعظیم، فرود
همه جویند ز خاک قدمش راه نجات
به صفای حرم آل محمد صلوات
اهلِ این خانه به اصحاب، عنایت دارند
به غلامان درِ خویش محبت دارند
چاکران آمده و عرض ارادت دارند
دست بر سینه همه قصد زیارت دارند
پای گهواره بگیرند همه برگ برات
به صفای حرم آل محمد صلوات
همه ی آل علی مادری و حیدری اند
صاحب ارض بهشتند؛ عجب محشری اند
لایق سلطنت و برتری و سروری اند
همه در محضر اینان به صفِ نوکری اند
دل گره خورده به ایشان همه در حیّ و ممات
به صفای حرم آل محمد صلوات
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
همه عمرم در فغانم ، زغم نهان صادق زند آتشی به جانم ، غم جاودان صادق
دو هزار ننگ و نفرین ، به تمام دشمنانت که نموده هتک حرمت ، به حریم جان صادق
به فدای خاک پایش ، شده ام غرق عزایش دل عاشقان شکست از ، غم بی امان صادق
چه خوشا اگر کنم رو ، به مدینه و بقیعش به زلال اشک شویم ، قبر بی نشان صادق
در مدینه اش بگردم ، پی قبر مادر او که بیابم آن مزار ، مام قد کمان صادق
منصور چند بار امام صادق را درقصر حود احضار نمود ، اما هر مرتبه کرامات و معجزاتی می دید حضرت را با احترام بر می گردانید .اما از همه دلخراش تر زمانی بود که منصور دوانقی از حاجب خواست حضرت را احضار کند ، او جرئت نکرد ، لذا او پسرش (محمد ) که خیلی سخت دل بود فرستاد امام احضار کند ، این ملعون بدون اجازه وارد منزل امام شد حتی اجازه نداد تجدید وضو کند ، خود سواره بود ، امام پیاده می آمد1، آقا نفس نفس زنان آمد وارد قصرمنصور شد اول حرفی که زد این بود منصور اگر هر وقتی خواستی کسی را دنبال من بفرستی دیگر ابن ربیع را نفرست .
روز شهادت امام صادق (ع) است ، یک لحظه چشم دل باز کن قبرستان بقیع را مقابل چشمانت مجسّم کن ، قربان ائمه مظلوم بقیع ، قربان قبر بی شمع و چراغ امام صادق ، امروز غوغایی شد مدینه ، همه اشک می ریختند ، همه گریه می کردند، همه به سر و سینه می زدند ، کفن قیمتی بر بدن امام صادق پوشاندند .
اما بمیرم برای آن آقایی که امام سجاد فرمود : بنی اسد یک قطعه بوریا بیاورید می خواهم بدن بابایم را به خاک بسپارم .
مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
زهر طرف به کمام تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون نشانه گرفت
چو جدّ خویش علی سالها به خانه نشاند ز دیده ام همه اشک دانه دانه گرفت
هنوز خانه زهرا نرفته بود از یاد که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام هجوم آورد مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت
سر برهنه ، پای برهنه برد مرا پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز ز خستگی راه بود در بدنم که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
چه کردند با پسر فاطمه ، چه خون ها که به دل فرزندان فاطمه نکردند ، شبانه امام صادق را با سر و پای برهنه بردند قصر منصور ، این نانجیب چند مرتبه شمشیر کشید برای شهادت امام صادق ، آخر الامر دستور داد آقا را با احترام برگردانند ، اما مدینه بچه ها نبودند ببینند قاتل بالای سر بابایشان با شمشیر ایستاده است ، اما قربان جد مظلومش حسین ، کربلا بچه ها بودند ، دیدند هر کسی هر چه در دست داشت به بدن عزیز زهرا زد .یکی با شمشیر می زد ، یکی با نیزه می زد آنهایی که سلاح نداشتند با سنگ به بدن ابی عبدالله زدند . همه صدا بزنیم حسین ...
1_444299822.mp3
3.26M
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده
@majmaozakerine
کاش می شد با لالا آرومت کنم
یا که بی سر صدا آرومت کنم
تو همین جا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزه ها آرومت کنن
خیمه خیمه با شتاب رفتم علی
هر طرف خونه خراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید به آب رسید
صد دفعه دنبالِ آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مَردِ مِیدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِلْ کشیدن
آخْ رجز خون شدنت مبارکه
یه خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه ! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات می ره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیرُ یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگه که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو رها کنم
*زن تکیه اش به مردِ .. اول کسی که تو حوادث متزلزل میشه زنِ .. خدا نیاره برای مردی جلوی زنش گریه کنه ....
آی مردم ، دیدن حسین داره میاد داره گریه میکنه .. تا تیر خورد گلوی اصغر فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..
خون هارو با مشتش گرفت به آسمون پاشید ... یه نگاهی عقب سرش کرد دید رباب داره گریه میکنه.. یه مرتبه بچه رو زیر عبا پنهان کرد رباب نبینه ..*
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
یا حسین ....
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
@majmaozakerine