eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
9f4a70e9d95f9502d0cc2185a0d2469a.mp3
9.68M
کربلایی نمیشم بدون امام رضا کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدای جوون امام رضا سر سفرش برکت زیاد داره هر گدایی که امام جواد داره وقتی این آقا کرامت می کنه برای نوکراش قیامت می کنه قسم های سر سجادمونه هم امامه هم امام زادمونه اگر مشهد برات حسین میده کربلا برات کاظمین میده کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدا جوون امام رضا کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدا جوون امام رضا سر سفرش برکت زیاد داره هر گدایی که امام جواد داره وقتی این آقا کرامت میکنه برا نوکراش قیامت میکنه کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدا جوون امام رضا قسمای سر سجادمونه هم امام هم امامزادمونه اگه مشهد برات حسین میده کربلا برات کاظمین میده کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدا جوون امام رضا این پدر پسر برا هم میمیرن برا غربت محرم میمیرن این لقب ورد زبون مردمه علی اکبر امام هشتمه کربلایی نمیشم بدون امام رضا جوونی ما فدا جوون امام رضا
‍🔹 روضه و توسل جانسوز _ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام :سیدمجید بنی فاطمه 🍃🍀🍃 فرمود:جیگرم داره میسوزه،لبا خشکِ..آقا حجة بن الحسن خودشون ظرف آبی رو آوردن مقابل دهان بابا گرفتن،همه ی بچه ها زودی میان بالا سرِ باباشون اگه کاری داشته باشه...همه ی باباها هم عشق می کنن،میگن:موقع جون دادن بچه مون بالا سرمون باشه...تشنه بودی میدونم اما مهدیت برات آب آوُرد... یه نفر هم گفت:من آب ببرم...سپرش رو آب کرد،تا رسید نزدیکِ گودال،دید شمر داره بیرون میاد،گفت: بگو هلال کجا میری؟ گفت:میخوام حسین رو سیرابش کنم...یه وقت نانجیب گفت: من حسین رو سیراب کردم...* زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود واقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد به رُخِ عمه ی نیکو سِیَرَم مهدی جان *آقای من!یا امام عسکری! شما رو آزار دادن،خونه زندگی تون رو بهم ریختن،ریختن تو خونه ی شما... اما فقط یه دَرِ خونه رو آتیش زدن... یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو،یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن،بارها حرمت باباتون رو نگه نداشتن...اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن،که ریختن تو خونه دَرِ خونه رو آتیش زدن،دستای باباشون رو بستن... علامه امینی گریه می کرد،گفتن:آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت:الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا،اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر،تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن...یکی علی رو می کشه یه عده حرومی یه خانومی رو می زنن... بعضی روضه ها گریه داره،اما بعضی روضه ها داد داره،بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت،می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟ الان یه بیت می خونم...* از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم *زنی که بخواد بچه به دنیا بیاره،قبلش برا بچه اش لباس آماده میکنه...بعد از ماجرایِ در و دیوار هر وقت بچه ها می خوابیدن،مادرمون لباس بچه اش رو بغل می گرفت...محسن جان خیلی دوست داشتم ببینمت...اما مغیره تو کوچه امون نداد....شبیه این مادر فقط رُبابِ، تو شام یه وقت زینب نگاه کرد دید داره دستش رو تکون میده،چی شده رباب؟گفت:خانوم جان ما بین این زن ها دیدم زنی بچه اش رو بغل گرفته...یادِ علی اصغرم افتادم....حسین... فایل صوتی 👇👇👇👇 @majmaozakerine
جامعه کبیره السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ بِمُوَالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا وَ أَصْلَحَ مَا کَانَ .. امشب بر خلاف شب های قبل اول روضه سلام بدین به کریم اهل بیت به غریب مدینه .. امشب و فردا مهمانِ سفرۀ امام حسنیم .. یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّهَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه .. بر کویرِ سفره های سائلان باران تویی رحمتِ بی انتهایِ حضرتِ منان تویی آنکه بوده خاندانش از ازل مسکین منم آنکه بوده خاندانش صاحبِ احسان تویی *همۀ این خانواده، خانوادۀ کرامتند .. تو زیارت جامعه میخونی عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ .. اما یه نفر میشه کریم اهل بیت ..تو پسرِ همون فاطمه ای که سه روز گرسنه غذای خودش رو به سائل داد ..وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ برا شما خانواده‌ست ..* جود و احسان تو را نازم که بین خانه‌ات سائلان هستند صاحب خانه و مهمان تویی هرکجا حرف از کریمانِ دو عالم میشود اولین نامی که هر کس میکند عنوان تویی ظاهرت هرگز زِمسکین بهتر و برتر نشد آنکه قبرش نیز شد با سائلان یکسان تویی چی میشد دستِ جمع الان مدینه بودیم اونجا عرض ادب میکردیم .. آی گریه کنایِ امام حسن .. اینجا با مدینه خیلی فرق داره، اول فرقش اینه دیگه زیرِ پاهاتون فرش نمیندارن .. دومین فرقش اینه اونجا دیگه چراغ و روشنایی نیست راحت عرض ادب کنی .. دردناک ترین فرقِ اینجا با مدینه اینه که دیگه نمیتونی مثه الان راحت داد بزنی و گریه کنی .. اما شب پنجم اینجا راحت برا امام حسن داد بزن .. آقاجان ما رو صدا بزن بیاییم مدینه .. دلمون یه ذره شده .. اگه امام حسن بخواد راهِ کربلا هم باز میشه ..* ظاهرت هرگز زِمسکین بهتر و برتر نشد آنکه قبرش نیز شد با سائلان یکسان تویی پاسخت بر ناسزایِ دشمنت لبخند بود خیر خواهِ مهربانِ خِیلِ بدخواهان تویی.اصلا نمیشه امام حسن بیاد اسم مادرش نیاد .. روضۀ امشبم خیلی روضۀ مدینه ای هست .. این بچۀ ده یازده ساله داغِ مادرُ برا حسین تازه کرد .. یه جوری تو بغل عمو گفت وا اُماه .. یا امام حسن اجازه بدید روضه بخوانم ..*یک نفر فهمیده باشد درد زهرا را اگر آن توهستی آن توهستی آن توهستی آن تویی ..بعد از ماجرای کوچه دیگه زیاد با کسی حرف نمیزد .. یه روز یکی از دوستانِ قدیمیش تو کوچه های مدینه امام حسن رو دید گفت آقا منو میشناسید! من از یمن اومدم فلانی ام برا فلان طائفه .. حضرت فرمود آره شناختم گفتم آقا من و شما هم سن و سالیم من یه مویِ سفید توی صورتم ندارم شما همه موهات سفید شده .. امام مجتبی دستشُ فشار داد یه دست به محاسنش کشید .. اول یه جواب داد به این مرد عرب گفت ما بنی هاشم زود پیر میشیم .. بعد وقتی مرد عرب رفت دیدن هی زیر لب میگفت وای مادرم .. ما پیرِ غصه های مادر شدیم .. مگه میشه آدم جلو چشمش مادرش زمین بخوره ..* بعد از آن کوچه فقط روی لبِ تو آه بود غصه میخوردی از این که قد تو کوتاه بود *تا اومد به خودش بیاد دید یه سایه از رو سرش رد شد .. اما خدا رو شکر بچه‌ت کربلا تلافی کرد .. خدا رو شکر همون کاری که میخواستی مدینه انجام بدی عبدالله تو گودال قتلگاه انجام داد .. دیگه نگفت سنم کمه، دیگه نگفت قدم کوتاهه ..* کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود هرچند که اجازۀ جنگ آوری نداشت آماده باش منتظرِ یک اشاره بود *ابی عبدالله سپرده بودش دستِ زینب، خواهرم غفلت کنی ازین بچه وسط میدانه .. یه سالش بود جنازۀ باباشُ تیر باران کردن .. یه سالش بود تو بغل عمو حسین بزرگ شد .. ده سال حسین این بچه رو بزرگ کرد، گفت زینب حواست به این بچه باشه ..*هرچند که اجازۀ جنگ آوری نداشت آماده باش منتظرِ یک اشاره بود از اینکه رفته اند همه داشت میشکست از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود خیلی صحنه ها رو دیده عبدالله .. میدونید عبدالله آخرین شهیدِ قبل از ابی عبدالله .. یعنی عبدالله جنارۀ قاسمُ دیده .. عبدالله بدنِ ارباً اربا رو دیده .. عبدالله تو سر زدن های عمه رو دیده .. عبدالله کمر خمیدۀ عمو رو دیده .. عبدالله دیده عمو بچه رو زیر عبا گذاشته .. بی جهت نبود این بچه دستشُ کند از عمه و رفت تو میدان .. دیگه طاقت نداشت .. الله اکبر این همه داغُ ببینی داداشت بره، پسر عمو هات برن ، عمو عباست بره، علی اصغر بره .. الله اکبر ..* دستش به دستِ عمه و چشمش پی عمودر جستجویِ یافتنِ راهِ چاره بود چون دید شاهِ کشور جانها شده غریب در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود خود را به آستانۀ جسم عمو رساند *یه صحنه ای دید از تو گرد و غبار عمه کنارِ خیمه ایستاده میدانُ داره میبینه .. عبدالله هی رو پنجۀ پا بلند میشه یه دستش تو
ادامه زیارت جامعه کبیره دست عمه ست اما چشمش دنبالِ عمو میگرده داره اسبِ عمو رو میبینه خیالش راحت بود عمو رو اسب هست .. میدونی کی دستشُ کند، وقتی دید عموش از بالای ذوالجناح با صورت رو زمین افتاد ..* خود را به آستانۀ جسم عمو رساند جسمی که زخم هاش فزون از ستاره بود نشون داد مردی به سن و سال نیست .. بی مقدمه رفت وسطِ میدان .. نه زره داشت نه شمشیر .. هر کسی میرفت میدان رجز میخواند این بچه رجزش با همه رجزها فرق داره .. داد میزد «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّی» .. رسید تو گرد و خاک بالاسرِ عمو .. دید ابن کعب موهای عمو رو گرفته .. شمشیرشُ بالا برده .. الانه که سرِ عمو رو جدا کنه .. تا شمشیر پایین اومد بازوش رو سپر کرد .. بازو قطع شد .. تو بغل عمو افتاد .. یه ناله زد وا اُماه .. (روضه م تمام از همه التماس دعا ..) من سه تا سوال دارم سوال اولم اینه یه بچۀ ده یازده ساله یه بچه ای که تشنه ست، گرسنه ست، زخمیه، یه بچه ای که دستش قطع شده، یه بچه ای که نفس های آخرشِ .. میدونی باهاش چه کردن؟! آیا این بچه با این توصیفات آیا سه شعبه میخواد ؟!! چرا میگم سه شعبه! تا دیدن افتاده تو بغل عمو حرمله نشست .. سه شعبه رو تو کمان گذاشت .. حسین ..سوال دومم رو با شعر میپرسم: نوشته اند که بر سینه‌ی عمو جان داد چگونه بر بدنِ قطعه قطعه جا شده بود؟! سوال سومم یا صاحب الزمان .. گفتم آخرین شهید گودال عبدالله بوده ، افتاد تو بغلِ ابی عبدالله و جون داد.. دیگه ابی عبدالله نتونست بدنُ برگردنه عقب .. دیگه جونی نداشت حسین .. دیگه نتونست جنازه‌ی ابی عبدالله رو به خیمه دارالحرب ببره .. (خب یعنی چی؟!) یعنی عمو و برادر زاده با هم تو گودال افتادن .. سوالم اینه وقتی اسب ها اومدن رو بدن حسین این بدن کجا بود ؟!.. با بدنِ این بچه چه کردن .. ای حسین ..
دلم امشب گدای سامراست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علی النقی الهادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست «مهبط الوحی و معدن الرحمه» دل دریایی و زلال شماست ذره با یک اشاره ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست «من عصاکم فقد عصی الله» است که مطیع شما مطیع خداست قصه ی دوستی تان مولا شرح و تفسیر وال من والاست «قد نشرتم شرایع الاحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قولکم صدقُ ، فعلکم حقٌ» «امرکم متبع» که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نفس جاری تو عین دعاست «من اتاکم نجی» ، برای همه آن ضریح شکسته قبله نماست مشعل جامعه کبیره ی تو به یقین رهگشای اهل ولاست هر فرازش کتاب معرفت است سطر سطرش شعور و شور افزاست و خدا در طلیعه ی خلقت عرش خود را به نورتان آراست برج و باروی اقتدار شما تا قیامت بلند و پا بر جاست بزم می ، برکه السباع ای وای روضه هایت گریز عاشوراست خاکبوس در تو سلطان است هر که بیچاره ی تو شد آقاست کمیل کاشانی........ 🇮🇷کانون مـداحان وشاعران اصفهان
به هم آنقدر می آمد نمازم با اذان تو گره عمری بهم خورده توانم با توان تو تمام تو از آن من تمام من از آن تو بمان پیشم که میمیرد بهارم با خزان تو همیشه با تو میگفتم کنارم اکبرم که هست چه غم از پیری ام وقتی نگاه آخرم که هست کنارش گرچه لیلا نیست اما خواهرم که هست دلت در گیسوان من دلم در گیسوان توست به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه افتاد نگاهم بر نگاه تو لبم اما به آه افتاد صدای شیون عمه میان خیمه گاه افتاد کمان ابروی ما رفتی حرم شد قد کمان تو از این بدتر نمی گردد که اسبت اشتباهی رفت از این بدتر نمی گردد که چشمانت سیاهی رفت میان حلقه ی جمع سپاهی بی پناهی رفت انار فاطمه دیدم اناری شد لبان تو سبک تر گشته ای اما شبیه پَر نمی مانی چرا بر روی دستانم علی اکبر نمی مانی چرا حرفی نمی گویی مگر دیگر نمی مانی کدامین خشک تر بوده زبان من زبان تو علی جان زندگانی از جوان مرده نمی آید توان راه رفتن از زمین خورده نمی آید نفس های مرا داغ پسر برده نمی آید لبت بوسیدم و خون شد دهان من دهان تو زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم بهم خوردی بهم خوردم جگر گفتی چگر گفتم مفصل نیزه ها خوردی ولی من مختصر گفتم چرا با فصله مانده تمام استخوان تو نگاهم تار میبیند کجا چیدم کجا چیدم کشیدم دست بر خاک و تو را روی عبا چیدم هزار و نهصد و اندی کنار هم تو را چیدم ولی خیره به من مانده نگاه مهربان تو شب هشتم محرم سید مهدی حسینی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
جوون بابا رفته توون بابا بعیده بی تو زنده بمونه بابا عصای پیریمو ازم گرفتن بابا جلوی چشمای من بابا تو رو زدن یعنی باباتو کشتن بابا لیلای حرم رعنای حرم پسرم بی تو چه کند بابای حرم پسرم **** نفس بابا رفته نفس بابا یکی به دادم باید برسه بابا تو یه عبا نمیشه جا علی اکبر هام داری میریزی از رو دستام واسه جمع آوریِ تو یه لشکر میخوام تو صد نفرو من یک نفرم پسرم جسمت رو چجور خیمه ببرم پسرم **** عمه رسیده با قامت خمیده اونی که سایش رو هیچکسی ندیده پاشو ببین که عمه مو پریشون کرده چجوری باز به سمت خیمه ها برگرده تا شد کمرم خون شد جگرم پسرم پاشو ببرش زینب رو حرم پسرم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اکبریم پیشوازه چیخ تز کان ایماندور گلور گـور حبیب‌ابن‌مظاهر مرد میداندور گلور گیـت یتورمنـدن سلامـی پیردردانه بالا قویما قلبین بو بیاباندا اونـون محنت آلا چون گلوبدور کربلاده دایمی مهمان قالا خالق یکتاسینه بو یرده مهماندور گلور تک‌به‌تک اعوان و انصاریم گیده یوخدور سوزوم ویرمـوشم امّـا حبیبـه دعـوت پیـکار اوزوم عاشق صادقـدی بـو کان وفـاده وار گوزوم اُولماقا دشت بلاده دینه قرباندور گلور ظاهــراً پیــر جهانــدور باطینــاً عـالی‌جوان عمرونی قرآن یولوندا صرف ایدوب صبح و اذان حکم قرآندور گلوبدور دینه ویرسون تازه قان آستانیمـده اولان پیـر نگهبانــدور گلور تـا یاخینـلاشدی حَبیبَـه اکبــر شاه شهید بولدی اکبردور گلوردلدن اولوب دردی مزید گوردی سویلور یوسف لیلا سنه واردور نوید پیشـوازه غـم سربـاز قرآنــدور گلــور گلماقوندان شاد اولوبدور حجّت یزدان حسین گل سنی دعوت ایدوبدور خیمه‌یه مهمان حسین یولیـوب اوّل سـلامی شـاه مظلومان حسین سویلدی دینی اوجالدان پیردوراندور گلور یولیوب بیرده سـلامی ای حبیـب عمّم سنه زینب کبری دیـور خوش‌گلموسن بو مَأمَنه مقدمون قربانی گتدون شور و وحشت دشمنه قوی دیوم بیر نوگل گلزار رضواندور گلور سـوز بـورا یتجاق حبیب‌ابن‌مظاهر آغلادی گُوتدی باشیندن عمامه قلب زارین داغلادی باشینه تپراق سپوپ اشگین عذاره باغلادی سویلـدی بیر نوکر شاه شهیداندور گلور من هارا دُخت علی ویرسون سلامی گور هارا قلبیمـی ای شبـه طاهـا ایتدی بوسوزلر یارا خـاک پایونـدا قبول ایتسـون اؤپَر بـو بینوا فرقتونده دیده گریان سینه سوزاندور گلور گلموشم دینین یولوندا منده قربان اولماقا گـر لیاقت منـده اولسا قانه غلطان اولماقا لطف قیلسا فاطمـه دلبنـدی دربان اولماقا خـادم آل عبـا اولماقـه عنواندور گلور گلموشم عصیانیمـی بو چولده من پاک ایلیم دین یولوندا سینمه اوخلار دگوب چاک ایلیم یاز بهشتی گلمـدیم چوخ قلبی غمناک ایلیم گلماقیم اعلان اولا پابند پیماندور گلور
حضرت علی‌اکبر عليه السلام یاتما ای چهره قمر نور بصر یارالی قربانیم اخیامه حمل ائلیوم پیکريوی یوخومدی امکانیم قدّیم غمدن بوکولوب ایله منه نظاره اکبر جان آچ زیبا گوزلرووی باخ آتووا دوباره اکبر جان ای فقیه آل عبا ، قهرمان کرب و بلا پیکرون قانه بویانوب ، اولدی اِحیا دین خدا شبیه طاها سن ، عزیز زهرا سن گوزوم سنه قربان ، امید لیلا سن **** سینونده اوخ یاراسی گل بزیوب حضور جانانه اصغر گورسه دولانار گُول باشیوا مثال پروانه منده بیر شمع کیمی اودلانارام سنون کنارونده حقّیم وار نوحه دئیوب باشه وورام یانام شرارونده ای نگاریم یاتما بئله ، یاندی قلبیم چاره ائله باشووین اوستونده ویرور ،گوز یاشیم دنیانی سئله شهید اول سن ، وحید افضل سن یارالیسان اوغلوم، سینمده دینجل سن **** تلّین اوستونده بی بون باشدا قرا سنی دعا ایلر گلسون اخیامه سنه غملی باجیم جانین فدا ایلر سنسیز وای قیزلاریمون گونلرینه جهانی داغلاللار اولسا سالم قالانی سینه ووروب وطنده آغلاللار گوزلریم قرباندی سنه ، ایله اوغلوم تکیه منه منتظر دور عمه‌لرون ، یوسف گل پیرهنه گوزل نگاریمسن ، صولان بهاریمسن سپاه قرآندا ، طلایه داریمسن * ای نخل پر ثمریم اشک تریم آخور فراقوندن فکریم وار اینجمه سون لیلی کیمی ئوپم دوداقوندن ئوپسم گُول لبلرووی روحیم آلار وصالیدن توشه امکانون اولسا اگر آچ قولووی منی آل آغوشه ای گُل خوشبوی جنان،گوزیاشیمدان یوخدی امان چارم اولسا جان وئررم، باشووین اوستونده اینان دیزیمده یوخ طاقت،گوزوم باخورحسرت قوی ال چالان چالسون،سینمده یات راحت **** باشوندن قان توکولور گل یوزووه الیمده یوخ چاره قاتللر گوز گوزه‌دی غملی بابون قالوبدی آواره بو قانلی بسترووه لبلرووه ئوزوم فدا اوغلوم صد پاره پیکرووه گوزلرووه گوزوم فدا اوغلوم یاره‌لردن قان داغیلوب ، قان دئمه مرجان داغیلوب دوغرانوب آیات خدا ، مقتله قرآن داغیلوب وفالی سان اوغلوم، یارالی سان اوغلوم بلالی لیلانون ، مارالی سان اوغلوم ** حاج حسین غفاری اردبیلی
🥀🥀🥀🥀🥀 گلی گم کرده ام مانند مادر که همتایش در عالم نیست دیگر گلم را بود ای مردم نشانی به سینه داشت قلب مهربانی گل من بی نظیرو ساده دل بود پیِ خوشبختی ام یکدم نیاسود گل خوش عطر وبویم بود مادر که با تیر اجل گردیده پرپر میان این خلایق آنچه دیدم ز مادر مهربان ترمن ندیدم مرا آرام جانم بود مادر رفیق مهربانم بود مادر میان خانه مادرها چو شمعند بدور او همه پروانه جمعند ازآن روزی که شمعم آب گردید دل پروانه ها بیتاب گردید نگو مادر بگو حور و فرشته که خانه باحضور او بهشته الهی خانه بی مادر نگردد الهی نخل آن بی سر نگردد مرا یاد آید آن دوران دیرین به زانویش نمودم خواب شیرین چه غمهایی که در دل کرد مادر به زیر خاک منزل کرد مادر چو مادر رفت دردم بی عددشد بمیرم خانه اش زیر لحد شد دریغا با دل زار و حزینم کنار قبر مادر می نشینم بخوانم با نوای بی نوایی الهی بشکند دست جدایی مرا باور نبود اینگونه مادر سر قبرت زنم برسینه و سر تودستت زین جهان کوتاه گردید برایم داغ تو جانکاه گردید فــدای مهــربانی و دل تو بمیرم زیر گِل شد منزل تو بخواب آرام مادرجان که فردا شفاعت از تو خواهد کرد زهرا تو که از عاشقان اهل بیتی تو کز دلدادگان اهل بیتی تو که مولا علی را دوست داری نمودی بهر زهرا سوگواری شنیدی قصۀ تیر و کفن را تو نالیدی غریبی حسن را برای نور عینش گریه کردی تو بر داغ حسینش گریه کردی بــرای زینبیــنش غـصه خــوردی چو زینب یاحسین گفتی ومُردی الهی که زحق گردد عنایت کند زهرا زتو مادر شفاعت بگو «مداح» زمادر مهربان تر خداوند است واهل بیت ومادر : «مداح»
🌼: ترحیم مادر ختم، هفتم، چهلم... سبڪ : یامولا دلوم تنگ اومده... مهربونیات، یادم نمیره مادرم کاش یه بار دیگه،دست بکشے روے سرم بے تو زندگی، براے من درد آوره درد و غمتو، با جون و با دل میخرم مادر تویے آروم جون اے مهربون بازم کنار من بمون دنیاے منه، گرمے اون دستاے تو بارون میباره، همیشه از چشماے تو بدون تو که خوشے دنیا نمیخوام بهشتِ منه، مادر به زیر پاے تو مادر ، فداے روے تو مادر فداے تار هر گیسوے تو تنگه دل من یه بار منو صدا بکن درد منو با ،اشڪ چشات دوا بکن اے مهربونم، خواهشے دارم ازت از زیر خاکا، بازم برام دعا بکن مادر دلم تنگه برات مادر دلم تنگه براے خنده هات *◾دشتی جانسوز ختم مادر◾* *بنالید ای عزیزان بهرِ مادر* *که رفته از برِ من گنج و گوهر* *نشستم مرگ او کردم تماشا* *دوچشمم از غمش گردیده دریا* *سرو سامان ندارم وای بر من* *زِ دوریش گرفتم سر به دامن* *بیا مادر گره افتاده در کار* *ندارم در کنارم یار غمخوار* *الا ای روزگار با من نساختی* *نهال غم به جان من تو کاشتی* *فلک سامان من دادی تو بر باد* *بگو از غم دلم کی گردد آزاد* *شده ماتم سرا کاشانۂ من* *ببین غم سایه زد بر خانۂ من* *تمام حاصلِ من رفته در خاک* *زِ داغش قلب من گردیده صد چاک 🖤🖤🖤 *◾نوحۂ مراسم ختم مادر◾* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *مرو ای گرمیِ کاشانۂ من* *تو بوده ای چراغِ خانۂ من* *زِ بعدِ تو اسیرِ درد و داغم* *گُلی بودی که تو رفتی زِباغم* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *تو بودی تک ستارهِ آسمونم* *برایت روضۂ مادر بخونم* *ندارم من بدون تو بهایی* *به دردِ این دلم بودی دوایی* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *همه آمال من رفته چو برباد* *عجب داغی فلک بر قلبِ من داد* *غم مادر برایم بس گران است* *غمت سنگین ترین دردِجهان است* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *شبِ جمعه بیایم بر مزارت* *بیا یک بارِ دیگر بر دیارت* *بریزم اشک حسرت برسرِ سنگ* *فلک بختِ سیاهم را زده رنگ* مرو مادر مرو مادر چه خاکی من کنم برسر 🖤🖤🖤🖤🖤
🏴🏴🏴 🥀 روضه فاطمه زهرا (س)🥀 روضه ختم مادر🥀 سوم _هفتم_چهلم_سالگرد مداح استاد احمد بهزادی بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ ایام فاطمیه عزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است انشالاروح این مادر بافاطمه زهرا محشوربشه روح شان رابر سرسفره اهل بین مهمان کنه برات روضه بخوانم التماس دعا 🔸خداوندا دگر مادر ندارم 🔸دریقا سایه اش برسرندارم 🔸همه گویندکه مادر رفته ازما 🔸فراق مرگ او باورم ندارم مادرجان دلم را مادر شکستی تمام رشته عمرم گسستی ⬅️اخ قربان دردهای دلت بشم مادر امیداست فاطمه دستت بگیرد اخه مادر یک عمری برای زهرا مرضیه اشک ریختی مادر😭😭 برای حسین فاطمه عزاداری کردید 🔸امید فاطمه دست بگیرد😭 🔸که تودر روضه زهرا نشستی 🔸دوچشمی ای فلک پر آب دارم 🔸دلی پر غصه وبی تاب دارم 🔸چرا چون مرغ شب از دل ننالم 🔸که این جا مادری درخواب دارم ⬅️ای عزیزان دلم خدا به شما صبر بده همسری مهربان مادری دلسوز خواهری غم خوار ازدست دادید مجلس امروز به مناسبت درگذشت مادری دلسوز خواهری غم خوار برگزار شده بچه های مرحومه شما مدت (سه روز_هفت روز.....جای خالی مادر واحساس می کنید شما هروقت دل تنگ مادر می شدید هرکجا بودید می آمدید از نزدیک مادر وملاقات می کردی اما حالا باید به عکس مادر نگاه کنید یا باید برید سر مزار مادر بنشیند عقده دل لو خالی کنیداما عزیزان امروز همه فامیل ، همسایگان،اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند به به شما تسلیت گفتند شما رادلداری دادند اما دخترهای مرحومه کجا نشته ای نمی دانم به یاد کدام خاطره مادر اشک می ریزید تنها یادگار مادر چادر نمازاست که یاد دختر نمی ره اما من یک مادری را سراغ دارم گفتند یادگاری ان راجمع کند اما مولا علی گفت یادگاریها را جمع کنم خون روی در را چکارکنم یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این مادر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد ا هنوز زود بود که ما را تنها بگذاری مادر ،بی مادری سخته مادر، اما دلها امده شد بریم مدینه دلها بسوزه برای ان مادری که نیمه شب غسل دادند بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭 میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭 صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭 صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭 دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭 اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی که زینب آمد گودی قتلگاه 😭 اما برادران مرحومه این جا شما کنار بدن خواهر بودی اما کربلا برعکس شد😭😭 خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها را کنار زد صدا زد زینب 😭😭 گلی گم کرده ام می جویم اورا به هر گل می رسم می بویم اورا گل من یک نشانی دربدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت اما جمله اخر و زبان حال فرزندان این مادر روبگم 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸اخ یتیمی خاری دوران یتیمی بدون مادر خیلی سخته مادر جدایی ما خیلی زود بود مادر 🔸الهی طفلی بی مادر نباشد 🔸اگرباشد دراین سامان نباشد لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات تایپ وارسال مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی✍ صلوات شادی روح پدرومادرم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀