eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
1_22763602.mp3
1.54M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز عرفه 94_ حجت الاسلام میرزامحمدی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ حالا که من از حرم دورم درمونم صبر ، اخه مجبورم .... یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا آرزو دارم بمیرم عرفه کربلا .... غم کربلا ... منو میکشه ... دل من فقط .... تو حرم خوشه لبیک یا حسین .... هر کی یکبار کربلا رفته ... بطلب ما رو آقا هر هفته ... مگه ما نوکر نبودیم،رزقمونُ بده ... مگه ما گریه نکردیم،مادرت شاهده ... گریه می کنم ... بیا و ببین مادرت میگه به من آفرین ... لبیک یا حسین .... *امسال عرفه مهمون کی هستیم؟!!اینم بگمو دعا رو شروع کنیم ....* (ساقی دل رو بیقرارش کن به حسین ما رو یه سفارش کن ....) 2 سر و کار سینه زن ها با ابوفاضلِ حتی ذکر ارمنی ها یا ابوفاضلِ دستای قلم ... دستمو بگیر .... صاحب علم ... دستمو بگیر .... لبیک یا حسین @majmaozakerine
|⇦•روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• می شود روشنیِ خیمه بمانی تا صبح مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح می شود رحم کنی حرفِ جدایی نزنی تا پِیِ چاره مرا سر نَدوانی تا صبح منتت دارمُ میخواهم اگر راهی هست محضِ این خاطرِ آشفته بمانی تا صبح چه به روز تو بیارند خدا می داند زنده نگذاردم این دل نگرانی تا صبح روبرویِ تو اگر گریه امانم بدهد برندارم نگه از رویِ تو آنی تا صبح دهنِ خشک و لبِ پرترکت نگذارد دل رنجور مرا تاب و توانی تا صبح بغض پاپیچِ گلویم شده و می ترسم کار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح بنشین سیر نگاهت کنم ای یوسفِ عشق لحظه ها می رود و نیستم و نیست... می شود فاتحۀ پوشیه و روسریِ خواهر خون جگر از پیش بخوانی چشم بارانیتان می دهد امشب خبرم از بلایی که قرار است بیاید به سرم وای بر حالِ دلِ خواهر تو فردا عصر می خورد چنگ به بال و پر تو فردا عصر آسمان را زِعطش دود فقط خواهی دید رمقی نیست به چشم ترِ تو فردا عصر سر شش ماهۀ تو می شود آویز به پوست ارباً ارباست علی اکبر تو فردا عصر می برد لشکری از نیزه حوالیِ حرم تکه تکه تن آب آورِ تو فردا عصر تک و تنها وسط دشت و بیابان چه کنم دامنش سوخت اگر دختر تو فردا عصر چنگِ یک مشت سنان در طمعِ گیسویت می زند پرسه به دور و بر تو فردا عصر هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع کند بیشتر چشم شود پیکر تو فردا عصر چکمه ای سرخ میفتد به رویِ سینه تو خنجری کُند رویِ حنجر تو فردا عصر سخت دعواست سر جایزۀ بیشتری بین گودال برای سر تو فردا عصر آخرین خواهشم این است دعا کن برسد زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر *دعایِ زینب مستجاب شد .. زودتر رسید .. قبل ازینی که نانجیب بخواد رویِ سینۀ داداش بشینه .. اما از داخل گودال ابی عبدالله فرمود برو زینبم ..(روضه هارو جلوتر نیارم) امشب اومد یه سری به خیمه عباس بزنه ، جلو در خیمه ها قمر بنی هاشم ایستاده مانند شیر داره پاسبانی میده .. یه وقت دید از دور یه سیاهی داره نزدیک میشه ، عباس فرمود هر کجا هستی بایست؛ جلو تر نیا. به خیمه های حسینم نزدیک تر نشو ، یه وقت دید صدای آشناست ، فرمود داداش من زینبم .. چند لحظه اجازه میدی باهات کار دارم .. عباس مثل یه غلام مقابل این خواهر و برادربوده. محضرش رو خاک افتاد ، سیدتی و مولاتی امر کن" یه امشبُ میتونید راحت بخوابید ، چرا از خیمه ها بیرون اومدید؟ فرمود عباسم! اومدم یه خاطره ای رو برات زنده کنم ، شب بیست و یکم ماه رمضان یادته؟ عباس که می دونه زینب چی می خواد بگه. بله عزیزدلم یادمه . یادته بابام فرمود به جز بچه هایِ فاطمه کسی تو این اتاق نباشه تو این حجره همه برن بیرون .. توام سرتو انداختی پایین همچین که اومدی از حجره بری بیرون ، بابام صدا زد عباسم تو وایسا قربونت برم .. همه حرفام با توِ امشب. یادمه عزیزدلم. یادته اون شب دست حسین رو تو دست تو گذاشت؟ فرمود عباسم کربلا نیستم حسینم رو یاری کنم. عوضِ من همه جا باید حامیِ حسینم باشی. گفت همه رو یادمه بی بی جان. چرا داری این حرفارو می زنی؟ فرمود عباس شنیدم امروز برات امان نامه آوردن .. صدا زد خانم صبر کن فردا من به اینا جنگیدنُ مشق می کنم. اینا فقط می خواستن منو خجالت زدۀ تو کنن .. اگه هزار بار بمیرم دست از حسینم نمی کشم ..امشب بگو به آقا برای تو که کار نداره. زهیر عثمانی مذهب بود همه جا از تو فرار کرد. هر جا خیمۀ تو زده می شد می گفت خیمۀ منو یه جا دیگه بزنید من چشمم به چشم حسین نیفته. تو اونو آوردی تو آغوش خودت قرار دادی ، آقا ما بدیم می دونیم اما یه عمرِ گریه کنِ تواییم آقاجان .. اگه تو بخوای میشه این بدم خوبش کن .. همه جا فراری بود ، تو یه منزل خیمه هاشون نزدیک هم بود پیک ابی عبدالله اومد زهیر ، آقا منو دنبال تو فرستاده؛ میگن لقمه نزدیکِ دهانش بود همینجور موند ، همسرش گفت پاشو خجالت بکش پسر فاطمه دنبال توِ میگن رفت تو خیمۀ حسین .. حسین چی گفت هیشکی نمی دونه .. اما وقتی که برگشت گفت خانم منم کربلایی شدم .. منم دارم با این قافله میرم .. همین زهیر امشب رجزخوندنش از همه قشنگ تر بود وقتی ابی عبدالله فرمود من چراغارو خاموش می کنم هر کی می خواد بره ، دست زن و بچه تونو بگیرید اینا با من کار دارن ، فقط میخوان منو بکشن. اولین کسی که تو اصحاب بلند شد زهیر بود گفت آقا اگر هزار بار مارو بکشن در راهِ تو ، هزار بار بدنمونُ آتیش بزنن، خاکسترمونُ به باد بدن ، باز میام دور تو میگردم ..
. به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده ۹۸ حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لحظه لحظه عمرِ خود را خرج حضرت میکنم جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم حاجتِ خود را اگر یک شب بگیرم میروم لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل اشک میریزم برایِ او عبادت میکنم راه او یعنی همان إنا هدیناه السبیل بچه هایم را بدین گونه هدایت میکنم حوله ی احرام من شالِ عزایِ روضه هاست حاجی کربُبَلایم قصد قربت میکنم دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر میدهم من خدا را زیر آن قبه زیارت میکنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت میکنم حب مولایم برای من ملاک دوستی ست من فقط با دوستدارانش رفاقت میکنم هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت میکنم من به امید اجابت روز و شب با سوز دل در قنوتِ خود تمنای شهادت میکنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستمُ ذکر مصیبت میکنم با سلام گریه دار "یالثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسبِ رخصت میکنم زینبُ کربُبَلا مرثیه ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت میکنم روضه هایش میبرد دل را به سوی کربلا بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا ــــــــــــــــــ بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا .. کربلا یا کربلا ... تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغلِ قبر شهید کربلا کربلا یا کربلا ... 👇
|⇦• / و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اگه سرده اگه تاریکه دنیا نمی ترسیم آخه مهتاب داریم خدارو شکر بی صاحب نموندیم خدارو شکر که ارباب داریم درسته نوکر خوبی نبودیم ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل! صدامون می زده ارباب هرروز یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!! یه ساله از سر دلتنگی و درد شبامون توی بزم روضه سر شد خدارو شکر امسالم نمردیم محرم شد چشامون باز، تر شد بهار عاشقیمونه محرم بهار اشک و فصل روضه خونی با این سینه زدن دل پاک میشه بهاره، موقع خونه تکونی دوباره پرچم مشکی خریدیم دلامون روشنه با این سیاهی با این پیراهن و این شال مشکی سیاهی لشکرت باشیم الهی رفیقا قدر امشب رو بدونید شاید فردا شبو دیگه نبینیم شاید این آخرین ساله که داریم کنار هم توی روضه میشینیم رفیقامونو حتما یادتونه رفیقایی که باهم گریه کردیم کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا ما سال دیگه زیر خاک سردیم میون این همه غوغای دنیا قرار ما تو های و هوی روضه ست شهیدا اینو فهموندن به ما که تو عالم هرچی خیره توی روضه ست دلی که توی روضه سوخت، پاکه دلی که پاک شد جای حسینه چی میشه وقت جون دادن ببینیم سر ماهم روی پای حسینه سری که پر شد از عشق یه بی سر اگه رو پیکرش باشه عجیبه سر مسلم سر دارالاماره ست اینم دردسرِ عشق حبیبه دل مسلم پر از عشق حسینه که واسه کشتنش دعوای نیزه ست سر عاشق روی دروازه ی شهر سر معشوق هم بالای نیزه ست شاعر: ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود.
توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄ کشتی شکستۀ طوفان کربلا افتاده رو زمین؛ خدا ، سلطان کربلا پیشاپیش از همه چیز عذرخواهی میکنم ... شب عاشوراست دیگه ... همه باهم امشب روضه خون بشیم ... مادرش توی مجلسه ... کشتی شکستۀ طوفان کربلا افتاده رو زمین؛خدا ، سلطان کربلا از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا می‌جوشه خون تو ، با هر نفس نفس به امام صادق عرض کرد آقا جان ، شنیدم فرمودید هزار و نهصد و پنجاه و چند زخم به بابات زدن، مگه میشه ، مگه جا میشه ... آقا انگشترشون‌رو در آوردند فرمودند به اندازه نگین این انگشتری جای سالم به بدن بابام نذاشتن ... نیزه جای خنجر زدن ، خنجر جای شمشیز زدن ... یه جوری بشه امشب بمیریم دق کنیم خیلی خوبه ... از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا می‌جوشه خون تو ، با هر نفس نفس چرا شما برای این موضوع اینقدر گریه می‌کنید ؛ مگه تازه شنیدید ، مگه همچین چیزی تازه پیش اومده ، خب مدینه مادرش هم همینجور بود دیگه ... با هر نفسی که زهرا میکشید ، خون تازه از سینه جاری می‌شد ... از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا می‌جوشه خون تو ، با هر نفس نفس کشتن تورو به قتل صبر ، عین روایته (پرسید آقا قتل صبر چیه ...) هرکس یه ضربه میزنه ، به مرغ تو قفس فرمود بابامو به قتل صبر کشتند ، مثل مرغی که توی قفس بذارنش ، هرکس از یه طرف ، یه خنجری ، یه نیزه ای ... بندای قلب من داره ، از هم جدا میشه (خانوم بالای تل زینبیه داره نگاه می‌کنه ، اومد بالای گودال دید ...) بندای قلب من داره ، ازهم جدا میشه این لعنتی کی از رو سینه پامیشه ای صید و پا زده ، در خون برابرم حتی یه بوسه رو تنت ، به سختی جا میشه حسین .... عصر غریبیه ، سردار بی‌سپاه اسفند روی آتیشم ، بالای قتلگاه دشنه و دربِ خونه‌ی مدینه یادته (بیشرف توی مدینه اومد دشنه‌رو کشید ، از رای درز در ، فاطمه بین در و دیوار ... ) دشنه و دربِ خونه‌ی مدینه یادته که جا گرفته تو ، پهلوی مادرم حالا شده یه نیزه و اومده کربلا نشسته توی پهلوی ، عزیز برادرم این قوم خیره‌سر تورو ، چه بی‌امون زدن فقط نه سنگ و نیزه که ، زخم زبون زدن یه بی‌حیایی اومد توی گودال ، اول یه نگاه کرد یه صورت ابی عبدالله ، کثافت نجس قبل از اینکه بزنه دهنشو باز کرد ... همینقدر بگم خیلی آدم فحاشی بود ... بعد هم نیزه رو ... این قوم خیره‌سر تورو ، چه بی‌امون زدن فقط نه سنگ و نیزه که ، زخم زبون زدن جوونای بی‌رحمشون ، با هربه میزدن مقتل نوشته پیراشون ، عصازنون زدن پیرمردای کوفه و شام ، از خیمه‌ها اومدن بیرون ... بسم الله الرحمن الرحیم ، بریم قربة إلی الله حسین ر‌و بزنیم ... اومدن توی گودال ، یه عده از این پیرمردا ، بجای عصا «خَشَب» دستشون بود ، خَشَب چیه ! ... بپرسید از اعراب ... به چوبی که سر این چوب رو میخ کوبیدن ... با خشب اومدن توی گودال ... بسم الله الرحمن الرحیم ... حسین ... یه جوری بگو دل خانوم زینب آرام بگیره ... حسین لبیک یاحسین
‍ ⏺روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها_حاج محمود کریمی⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ جوری گریه کرد از خواب بیدار شد" تا اون لحظه گریه ی بلند قدقن بود" دیگه همه دلو زدن به دریا های گریه کردن ..." اون نانجیب از خواب بیدار شد ، چه خبره؟ بچه ش از خواب بیدار شده "بهونه ی باباشو گرفته" گفت خو سر باباشو براش ببرید .... ما بخوابیم "(حالا تو خرابه چه خبره؟) یه حسی داره میگه الان جونم به روی لبهام اومد .... عطر بابامه،بوی سیبه عمه کمک کن بابام اومد ... *سر و آوردن جلوش زدن رو زمین ..." "هذا راس من؟قالو:هذا راس ابیک" بیا اینم بابات ...."«يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! محاسنتو کی خونی کرده؟*مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! رگ گردنتو کی بریده؟*مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! منو چرا یتیم کردن؟ کی این کارو کرد؟*يا أبَتاهُ کی یتیمتو بزرگ کنه؟ کی برا این زن های بی کس موند؟ یه نگاه به اینا بکن ....*وضعت فمها على فمه الشّریف* لب رو لب هاش گذاشت ...." ┏━━━⏺⏺⏺⏺⏺━━┓ ┗━━━⏺⏺⏺⏺⏺━━┛ عمه کمک کن بابام اومد ... گم کردم عمه دست و پامو جونی نمونده توی دستام عمه مراقب باش نیفته بابامو بگذار روی پاهام ..... بابا سلام؛ویرونمونو امشب چراغون کردی بابا سنگین شده سایه ت عزیزم یاد غریبون کردی بابا .... *حالا میخواد گله کنه* بابا،نیاوردی عمومو شکوه به عباست کنم من چشمام نمی بینه که باید با دست احساست کنم من چشمام نمی بینه که با دست دارم پی چشمات میگردم تو حسرت یک بوسه موندم،دارم پی لبهات می گردم من چی شدم،تو چی شدی وای .... بر باد رفته آرزوهام ..... تو بوی خونه روی موهات .... من بوی دود روی ..... بابا دروغه هر کی گفته ما پیش دشمن کم آوردیم بابا خیالت جمع باشه بابا غذا دادن ، نخوردیم .... اما بابا از تو چه پنهون .... تو کوچه های شام تا مرگ با عمه ها صد بار رفتم از تو چه پنهون تا رسیدیم بابا بگم! بازار رفتم ......" بابا غروبی پیش دختر بچه ها رفتم گفتم من بازی؟ ولی آنها هولم دادن ... ┏━━━⏺⏺⏺⏺⏺━━┓ ┗━━━⏺⏺⏺⏺⏺━━┛
نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده .. و توسل ویژۀ شبِ اول محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری بسم الله .. نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده داره میگه بوی محرم رسیده بازم مادری با قد خم رسیده بسم الله .. سلام ای امیری که نعم الامیری ندارم من از گریه و روضه سیری یه وقت از ما این نوکری رو نگیری یه شالِ عزا و یه پیرهن سیاهِ که تنها پناهم تو شهر گناهِ یه آهه بلندُ یه اشک روونه که مارو یه روزی به تو میرسونه حسین جان ، حسین جان .. آقاجان .. چی داره کسی که حسینُ نداره اگر سر رویِ مهر تربت نزاره چی میخواد برای قیامت بیاره آقاجان .. یه سرمایه دارم که بغضِ گلومه نگیر اشک من رو همین آبرومه ایشالله میبینم حرم روبرومه توی چشمم اشکُ روی سینه دستم سلام میدم اقا با قلبِ شکسته سلام ای شهید به خون آرمیده کی رو پای مادر سرت رو شکسته حسین جان ، حسین جان .. یک سالِ .. درسته دل من سراپا گناهِ همه دل خوشیم این لباس سیاهِ دل من هنوزم توی قتلگاهِ یک سالِ .. دله من توی روضۀ سختی مونده کی قلب سه ساله ت رو اقا سوزونده کی بچه ت رو توی بیابون کشونده کی مثل سه ساله مصیبت کشیده کی خورده شبیه رقیه کشیده ... کی هم دامنش سوخت کی هم معجرش سوخت کی بین آتیش تویِ خیمه سرش سوخت .. حسین جان ، حسین جان ..
|⇦• خداروشکر به آرزوم رسیدم .. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خداروشکر به آرزوم رسیدم نمردم و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگه محرمت بود نمیدونی؛ این یه ساله چی کشیدم! شبایِ اول و دارم میبینم رو آسمونم یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه ام شبای عاشقی میلرزه شونه ها چه هق هقی! یک دهه با غمت میگذره زود عجب دقایقی! یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ توی لهوف که اشک شرمندگی رو حروفِ تمام عالم یه صدا با مسلم دارن میگن : حسین نیا به کوفه .. نیا که اینجا ردی از حیا نیست تویِ مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان! اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی روزگار ای آسمون با اشکِ من ببار کوفه نیا؛ کوفیا میکشن شیرخوارتُ با افتخار اگه میای حسین ؛ رقیه تُ نیار! خورشید عمرم دیگه بی غروبِ نامه کوفیا همش دروغِ خلوته دور مسلم تو اما بازار تیر و نیزه ها شلوغِ سفیر تو با لب تشنه کشتن اینا از اولم وفا نداشته ان نیا نیا پسر عمو ! شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نذار که دیر بشه تنت پر از نیزه و تیر بشه نذار که خواهرت اسیر بشه نذار که دخترت یه روزه پیر بشه از زیر دست و پا به خیمه برگرد چی سر تو آورده دست نامرد زیر گلویِ تو رو بوسیدم و تقصیر من شد تورو زیر و رو کرد یه جای سالم تو بدن نداری من بمیرم برات کفن نداری به غیرتم برمیخوره ببینم رو خاک صحرا پیرهن نداری بمیره خواهرت چی اومده به روزِ پیکرت تن تو روی خاک میچرخه دست به دست ولی سرت! انگشترت کجاست؟ آخ! بمیره خواهرت .. •┄┅══༻○༺══┅┄•
|⇦•ای لَبَت خشک‌تر از .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ای لَبَت خشک‌تر از ساحل دریا پسرم خجلم از تو نشد آب محیا پسرم دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم چه داغی نشوندی ، تو دل من نمون روی خاکا ، با این بدن پاشو بار دیگه ، قدم بزن برای بابا .. دل از دیدن تو ، نمیشه سیر بابات اومده ، ناتوان و پیر ببین خم شدم ، دستمو بگیر عصای بابا .. از خیمه رفتی و ، بردی دل منو دریای من گرفت ، غم ساحل منو میگردم از غمت ، دشت ستاره رو پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو پر از سوت و کف شد ، دور و برت زمین میخورم ، پیش پیکرت سرم خم شد از غم ، روی سرت نفرین به دنیا .. گل من چه پرپر ، آوردنت گلابم چقد بد ، فشردنت عبا کم اومد واسه ، بردنت ای اِرباً اِربا .. نامرد مردما ، بدجور کشتنت هی جمع میکنم ، منها میشه تنت پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی بابای پیرتو ، تنها نذار علی بهاری که دیده ، خزونشُ نفس‌هاش بریده ، اَمونشُ نشسته کنار ، جوونشُ روضه میخونه .. حسین مونده با ، سوز گریه‌هاش علی و ، پریشونی باباش کسی دل ، نمی‌سوزونه براش دلش چه خونه .. ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت از داغ دیدنت ، موهام سفید شده تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده شاعر: داود رحیمی میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شده‌ست باید برگرده سمت خیمه‌ها .. اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمه‌ها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد.. کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه... کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابی‌عبدالله دید این نیزه‌ها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره... یا اللّه حرفم تمام؛ اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد ... اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون... همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد.... •┄┅══༻○༺══┅┄•
|⇦• ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج حسین سیب سرخی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» یابن الحسن .. یا ایها الکریم ببین بی بضاعتم مهمانِ نامناسبِ ماهِ ضیافتم دیدم که بار رحمتِ عام است آمدم هرگز به رویِ من نزدی بی لیاقتم لطف تو بود این که مرا پرده در نمود با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد مثل همیشه می کند آقا شفاعتم حسین .. هر بار بر محاسن خود دست میکشی موی سپید مادرم آید به یاد من حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی امشب برس عزیز دل من به داد من مانند مویِ خویش دلم را به هم نزیر خون شستن از سرت چقدر کار میبرد آن شب بگو چرا وسطِ غسل مادرم دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد پا بر زمین مکوب دلم شور میزند ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است مرهم برای زخم تو درمان نمیشود شمشیر با شکافِ سر تو چه کرده است شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند هر دو برایِ زخم زدن ساخته شدند در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو اینها برای کشتن من ساخته شدند *آماده ای ناله ت رو رها کنی .. اما میان این همه ابزارهای جنگ بر خنجری که کند شده اکتفا کنند آداب ذبح را که رعایت نمیکنند آنقدر میزند که سر را جدا کنند امشب علی بوسید چشم مست عباس دست حسینش را سپرده دست عباس امشب سخن از هر دری می گفت مولا از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا امشب حکایت از یزید و ملک ری بود صحبت ز قرآن خواندن سر رویِ نی بود *شب جمعه ست بریم گودال ..* چکمه بردار از این سینه رها کن مویش حرمتِ کعبه ی من جز به پرستیدن نیست کمتر از بوسه به این حجم گلو کم لطفیست بوسه گاهِ عَلَوي جايِ خراشيدن نيست زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست خودش از داغ ِ جگرسوز ِ عطش سوخته است آي خورشيد برو موقع تابيدن نيست مادرش مويه كنان خاك به سر مي ريزد دست و پا مي زند او موقع خنديدن نيست همه دعوا سرِ يك پيرهنِ پاره شده است مبرش خاكِ زمين جامه ی پوشيدن نيست غارت او كه كفافِ همه لشگر ندهد چاره اش ريختن و بردن و پاشيدن نيست شاعر: لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش *نیره شکسته ها رو کنار زد ..شمشیر شکسته ها رو کنار زد .. رسید بالاسرِ یه بدنی .. دید بدن پاره پاره ست ..* مادرش آمده گودال نچرخان بدن استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم *شب جمعه ست همه رو دو کنده ی زانو دست روی سینه یه سلام به آقا و مولامون بدیم .. همه گذشتگان ، مدافعان حرم ، حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدا همه فیض ببرن ..* السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن •┄┅══༻○༺══┅┄•