eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
. مدح و مرثیه مولا امیرالمومنین علیه السلام نام ما را بنویسید پریشان علی شیعه مملکت و خطه ی سلمان علی همه شب سفره ما پر شده با نان علی کار زهراست که هستیم مسلمان علی سالیانی است که مسکین و فقیر نجفیم پادشاهیم ,غلامان امیر نجفیم شاه ما صاحب لوح و قلم است ای مردم مهربان است خدای کرم است ای مردم مونس لحظه ی شادی و غم است ای مردم از علی هر چه بگوییم کم است ای مردم ما کجا مدح علی,هرچه بگوییم خطاست مدح او کار خداوند و نبی و زهراست اوهمان است که مانند خدایش یکتاست مثل او نیست نگردید علی بی همتاست ذکر خیرش همه دم بر لب اهل بالاست یک تنه صاحب هر معجز پیغمبر هاست   عالمی حسرت یک لقمه نانش دارد آسمان تکیه به دست پسرانش دارد   از همان روز ازل تا ابد آقاست علی شاه خاکی همه مردم دنیاست علی بین صاحب نفسان محشر کبراست علی همه ی زندگی حضرت زهراست علی ایها الناس ستون همه عالم اوست پدر فاطمیون همه عالم اوست حیف این شاه که هم درد دلش غم ها شد رفت پیغمبر و در شهر علی تنها شد یک مدینه به خدا دشمن این آقا شد فاطمه داد پسر تا که دو دستش وا شد ناگهان پشت در خانه او محشر شد دید با چشم خودش فاطمه اش مضطر شد بعد زهرا همه شب کار علی زاری بود دوره بی کسی و غربت و بی یاری بود زخم روی دل مولا چه قدر کاری بود تا نفس داشت فقط گرم عزاداری بود روزگار از غم تنهایی او می کشد آه همه شب گفت فقط درد دلش را با چاه   کوفه کردند فزون درد سر مولا را نگرفتند دمی دور و بر مولا را خون نمودند دمادم جگر مولا را بین محراب شکستند سر مولا را رفت و محراب شد از غصه او جان برلب نقشه ها در سر کوفه است برای زینب محمد حسین رحیمیان .
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گناه آورده ام بسیار یا غفار ارحم بپوشان هر چه را می‌بینی ای ستار ارحم کنار این همه گل آمدم چون خار ارحم تمنا میکنم همواره پُر تکرار ارحم نبخشی میروم سر به بیابان می‌گذارم طلب کن هر چه خواهی تو بگو جان می‌گذارم شب قدر آمد و من همچنان پشت درم وای شکسته از گناه و معصیت بال و پرم وای به دست غم چه خاکی پس بریزم بر سرم وای اگر با دست لطف خود نگیری در برم وای حسابم را نده دست کسی غیر از امیرم اگر چه از خجالت پیش مولایم بمیرم من از دست امام مهربانم مطمئنم که از همدردی صاحب زمانم مطمئنم خودش یک عمر داده آب و نانم مطمئنم نمیاندازد آتش را به جانم مطمئنم میان سینه طرح آه میاندازد امشب دعایش کار ما را راه میاندازد امشب ✍ آسمان و قمر پریشان است چقدر این سحر پریشان است صحن این خانه مثل هر شب نیست مثل دیوار و در پریشان است در نگاه پدر چنین دیدیم مژه چشم تر پریشان است منتظر بوده سالها انگار غصه دارد اگر پریشان است دست بر دامنش اگر زد میخ از همه بیشتر پریشان است محکم از خانه رفت تا مسجد مرد و مردانه رفت تا مسجد ماذنه خاک بوس مولا شد بعد از آن روز قامتش تا شد داشت محراب بر سرش میزد آتش از جان به منبرش میزد ناگهان اشقی الاشقیا برخواست قاتل نفس مصطفی برخواست آبرو از تمام دنیا برد تیغ را با دو دست بالا برد آنچنان ضربه زد که سر وا شد در جنان قد فاطمه تا شد قامت دین به خاک افتاده حیدر است این به خاک افتاده مثل دستار خونی بابا چشم های پسر پریشان است چشم های حسین کاسه خون چشمهای قمر پریشان است از دل کوچه بوی خون آمد زینب از این خبر پریشان است ام کلثوم می‌زند بر سر بر روی شانه سر پریشان است ✍ یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @majmaozakerine