#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_23_رمضان
🔸بنال ای دل که کوفه در عزا شد
🔸ز داغ مرتضی ماتم سرا شد
شب بیست و سوم رسیده ...
شب یتیمی بچه های امیرالمومنین رسیده..
اگه بریم خانه ی امیرالمومنین...
میبینیم ....
هر کدوم از بچه ها یک گوشه ای نشستند...زانوی غم بغل گرفتند....هی زار زار گریه میکنند
اما این روزها زینب کبری یک طور ديگه ناله میزنه ... آخه باور نمیکرد یتیم ميشه ... با دستهای خودش زخم بابا رو می بست ... هی ميگفت خوب میشی بابا...
شاید دیده باشید دخترها علاقه خاصی به بابا دارند...
خدا نکنه دختری باباش از دنیا بره...
نميدونم بابا دارید یا نه ...
اگه بابا دارید مواظبش باشید... خیلی احترامش کنید ...
آخه بابا شمع و چراغ خونه است ...
بابا صفای خونه است...
قدر پدرهاتون رو بدونید ...
اما اگه تو مجلسمون کسی بابا از دست داده... امشب براش دعا کنید...
امشب به یادش باشید...
حالا که دلتون آماده شد ...
روضه من فقط همین باشه
🔸بنال ای دل که زینب خون جگر شد
🔸نصیبش ناله و آه سحر شد
خانم جان زینب ...
خوب پرستاری کردید از بابا ...
خیلی مواظب بابا بودید ...
علاقه خاصی به بابا داشتید...
خیلی بابا رو دوست داشتید...
خانم جان ...
نمیدونم وقتی خبر شهادت بابا رو شنیدید چه حالی داشتید ...
وقتی میخواستید با پدر وداع کنید چه حالی داشتید...
اما هر طوری بود ديگه شما تنها نبودید...
زنها وقتی خبردار شدند همه آمدند اینجا به شما تسلیت گفتند...باهاتون همدردی کردند...
تمام کوفه ماتم سرا شد...
اما لایوم کیومک یا اباعبدالله...
ای کاش یک نفر هم به دختر حسین تسلیت میگفت...
یاالله ...
یاصاحب الزمان منو ببخشید
اومد کنار جنازه بابای غریبش حسین نشست....
حالا دختر میخواد با پدر وداع کنه...
یکدفعه دیدند ...
(فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ)
چند نفر با تازیانه آمدند...
کشان کشان دختر رو از کنار جنازه بابا جدا کردند...
🔸نزنيدم كه در اين دشت مرا كاري هست
🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست
🔸ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل
🔸آخر اين قافله را قافله سالاري هست