اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت - فاطمیه و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
گریه کُن شاید سبکتر شد دلَت آقای من
گریه کن مانندِ جدِّ خود بگو زهرای من
گریه کن با روضهیِ دیوار و در مثلِ پدر
روضهیِ کوچه بخوان یابنَالحسن مولایِ من
بِشکند پایی که با ضربِ لگد در را شکست
بشکند دستی که آتش زد به مضمونهایِ من
خانه را آتش زد و پروانه را آواره کرد
طعنه زد وقتی زمین افتاد... واویلای من
مادرت را پیشِ چشمِ حیدرش بد میزدند
روضهیِ بازو که وا شد آمد عاشورای من
عقدههای خیبر و بدر و اُحد خالی شدند
مادرم فرمود آه از دردِ این اعضای من
میکِشیدندَش همه با هلهله کف میزدند
کوچه شد گودال دستوپا بزن لیلایِ من
آخرِ روضه حسین است و سری بر نیزهها
تازیانه میشود سهمیهیِ گلهای من
روضه شهادت حضرت زهرا سلام
روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش
*می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...*
روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش
شست با دست لباس کودکانِ دیگرش
تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او
در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش
کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد
دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش
جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت
تا بماند یادگار از او نماز آخرش
*جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد*
در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند
تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش
خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او
بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش
*داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...*
کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند
هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش
*جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...*
آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا
دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش
*اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...*
مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر
باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش
آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود
آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش
*آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...*
زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت
چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش
*همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد...
گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"...
مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..*
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیه👇👇👇
تو مدینه این روزا یه اتفاقی
دل عالم رو به دست غم سپرده
صدای شکستن یه در میاد و
بشکنه اون دستی که هیزم آورده
اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه
اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه
اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه
بارون ببار مادرم تو آتیش
بارون ببار یاس و کندن از ریشه
بارون ببار اگه میشه
اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه
اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه
اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه
تو مدینه این روزا توی یه خونه
مادری عجل وفاتی رو میخونه
همه آرزوی زینبش همینه مادرش خدا کنه زنده بمونه
اگه مادر نمونه خونمون میشه ویرونه
اگه مادر نمونه داداشم میگیره بونه
اگه مادر نمونه میره خوشبختی از خونه
وای مادرم باز مثل قدیما شو
وای مادرم دلخوشی بابا شو
وای مادرم دیگه پاشو
اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه
اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه
اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه
دیگه محسن پر زد و تو آسمون
ولی درد و غصه ها ادامه داره
گمونم که مادرم نمونه اما
روضه ها تا کربلا ادامه داره
اگه بارون بباره کسی بی سر نمیمره
اگه بارون بباره گل مادر نمیمیره
اگه بارون بباره علی اصغر نمیمیره
بارون ببار تشنه لب فراون
بارون ببار اصغرم چه بی جون
بارون ببار که بمونه
اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه
اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه
اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه
4_5767064171313105552.mp3
1.23M
زبانحال حضرت زینب (س) در شهادت حضرت زهرا (س)
حاج علی پور علی ( جاهد )
یاسلی عزالی جوان ننم لایلای
باشی بلالی جوان ننم لایلای
قبره گئدن گوزلرینده قان لکه سی
سینه یارالی جوان ننم لایلای
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
دار فنادن دویان ننم لایلای
زینبین آغلار قویان ننم لایلای
آچ گوزوی بیر حسینه ایله نظر
یاتما یارالی اویان ننم لایلای
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
غملری دریا جوان ئولن ننه وای
قامتی غمدن کمان ئولن ننه وای
ثانی بی شرم و دون جفاسیندن
لاله کیمین باغریقان ئولن ننه وای
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
گول کیمی رخساری تئز سولان ننه وای
باغری قیز قانیلن دولان ننه وای
آتش ظلمیله اودلان قاپوسی
سینه سی مسما ره توش اولان ننه وای
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
سیندی قولون قنفذین جفاسیندن
یاندی قاپون ظلم نارواسیندن
سیندی حریمون شهید اولوب محسن
اوچ یوز عُمَر سیرتین خطاسیندن
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
سینه و دیوار و در حدیثیندن
گلدی فغانه فلک لر آغلاشدی
فضه خذینی دیینده غملریوه
عرش خداده ملک لر آغلاشدی
شهیده ی قرآن
حبیبه ی سبحان
جوان ننم لایلای
جوان ننم لایلای
#سبک_تنهاترین_سردار
با صدای حاج مرتضی عزیزی
⬇️⬇️
#فاطمیه_شهادت
#یاسلی_عزالی_جوان_ننم_لایلای
#جاهد
#ترکی
عنوان : روضه شهادت حضرت فاطمه س-اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی-کریمی
-------------------------------------
اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی
با درد پیش پای همسرت پاشی
هی گفتم از دردات
هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی بیوفتی چیزی نیست
تو دست به دیواری گفتی یکم خستم
دیدم قنوتت را گفتی یکم دستم
این بچه ها سایه رو سر میخوان بانو
تا وقت دامادی مادر میخوان بانو
از رفتن رو از مرگ کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش
چشم پر آب تو نقش بر آبم کرد
تابوت تو اومد خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته
هم موی زینب هم خونم بهم ریخته
طفلی حسن هر شب تو خواب عزا داره
هی میگه دیواره هی میگه گوشواره
زینب با دلشوره هی روتو میبوسه
شونه که میوفته بازوتو میبوسه
تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی
خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی
یاد میاد اون روزارو که خواستگاری کردمو
تو عمر من اون روزی بود که بی قراری کردمو
یادت میاد اون روزی که قدم گذاشتی رو چشام
همون شبی که اولین نگاهت افتاد تو نگام
یادت میاد دست تورو بابات گذاشت تو دست من
میگفت علی جان فاطمه است تموم بود و هست من..
میگفت که باید کم کنی بار غم از شونه علی
فاطمه جان ازین به بعد جون تو وجون علی
فاطمه جان ممنونتم باتو دلم غمگین نبود
تموم نه سال زندگیم هیچی مثلش شیرین نبود
کار تو بی حکمت که نیست که رو گرفتی فاطمه
اگه حالت خوب نیس چرا به من نگفتی فاطمه
بمون بهار من بمون
بمون کنار من بمون
سپر نمیخواد شوهرت
ای ذوالفقار من بمون
بمون عزیزم حیدرو تو فتنه ها تنها نزار
ایشالا خوب میشی نرو
نرو رو قلبم پا نزار
ای خانم جان
#شهادت_حضرت_فاطمه_س #دانلود_مداحی_حضرت_فاطمه_س #کریمی #روضه #دانلود_روضه_شهادت_حضرت_فاطمه_س
-------------------------------------
▪️
🕯دیگر آن خندهی زیبا
🖤به لب مولا نیست
🕯همه هستند ولی
🖤هیچ کسی زهرا نیست
🕯قطرهی اشک علی
🖤تا به ته چاه رسید
🕯چاه فهمید که کسی
🖤همچو علی تنها نیست
▪️پیشاپیش شهادت حضرت
فاطمه(س) تسلیت باد 🏴
❣﷽❣
🔷#استودیویی_حضرت_زهرا س
🔷#آقای_قدمگاهی
🔷کوچه چقدر تاریکه
🔷فضا چقدر سنگینه
🔷مادر من رو خاکها
🔷پا میشه و میشینه
🔷صدای گوشواره اومد
🔷تا نانجیب سیلی زد
🔷شرمنده مادر شدم
🔷کاری ازم برنیومد
🔷رد شد
🔷دستش از روی سرم
🔷رد شد
🔷بد شد
🔷باسیلی راه مادر
🔷سد شد
🔷مادر
🔷واویلا واویلتا
🔷مادر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#بستر
#علی_انسانی
من شبنمم به ماندنِ مهمان مرا ببین
فرصت بسی کم ست، فراوان مرا ببین
این خشت وگِل سرای تو بوده بهشت من
راهی به سوی وادی هجران مرا ببین
طفلان من اگر چه به کنجی نشستهاند
صد طفل اشک، گوشۀ دامان مرا ببین
ای آینهیْ تمام قد قامت رسول
بر روی خود چو آینه حیران مرا ببین
#غزل
#مرثیه
بی علی، فاطمه جان پر زدنت، می کُشدم
اینکه گردیده أجل هم سخنت، می کشدم
چه زنی غیر تو از شوهر خود، رو گیرد؟
آخر این روی گرفتن ز منت، می کشدم
زینبم مانده کمک حال تو باشد یا من
یاس من، عاطفه ی یاسمنت، می کشدم
هر شب از خواب حسن می پرد و، فریادِ
مادرم را نزنید، حسنت، می کشیدم
پیش چشمت به چه حالیست حسینم که مرا
پیرهن بر تن او دوختنت می کشدم
رحم کن بر دل من، نام ز تابوت مبر
که همان حرف ز غسل و کفنت می کشدم
کمکم کن بتوانم بدنت غسل دهم
نیمه شب شستن زخم بدنت می کشدم
حیدر توکلی
خاکی شدست چادر زیبای فاطمه
افتاده بر شماره نفس های فاطمه
دستی بروی سر و دستی به صورتش
گویا که ضربه خورده به سیمای فاطمه
لج کرده بود میخ در و سینه اش شکافت
آنجا که سر نهاده بود ... بابای فاطمه
دیگر نشسته نمازش را اقامه کرد
شرمنده بود بعد از آن آقای فاطمه
غم ها زیاد و غصه اینهم اضافه شد
در گریه های هر شب احیای فاطمه
اَللهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرج🏴
🏴🏴 فاطمیه
.
#فاطمیه
#بخشی_از_وصیت_حضرت_زهرا
حضرت زهرا (س) :
پس از اینکه مرا دفن کردی بر سر مزارم زیاد قرآن بخوان و دعا کن زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند.
📚 بحارالأنوار ج ۷۹، ص۲۷
..........
3. همچنین حضرت زهرا(س) در کلمات ارزشمند دیگری، به امام علی(ع) وصیّت فرمود که: اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَی وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَی وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یحْتاجُ الْمیتُ فیها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیکَ فِی وَلَدی خَیراً؛
وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.
.
4_5895277118421468784.mp3
416K
نوحه رحلت حضرت ام البنین
بعد عباس وبنینم،گشته ام تنهای تنها
گرکه مرگم سویم آید،می شوم راحت زغمها
سر شود دوران هجران،می روم سوی شهیدان،می روم سوی شهیدان
واحسینا وا ابوالفضل،واحسینا وا ابوالفضل،وا حسینا وا ابوالفضل2
_______________
افتخارم اینکه بودم،خانه دار بیت حیدر
بر یتیمان بعد زهرا،بوده ام مانند مادر
من کنیز زینبینم،حسنین نور دوعینم،حسنین نور دوعینم
واحسینا....
__________________
درمدینه مانده بودم،کربلا را من ندیدم
شرح آن درد وبلا را، بعدا از زینب شنیدم
دست عباسم جدا شد،برامام خود فداشد،بر امام خود فدا شد
وا حسینا...
____________________
ظاهرا ام ببینم، لیک اینک بی بنینم
با دلی خون چشم گریان،بر سر راهی نشینم
دل غمین با شور واحساس،نوحه خوانم بهر عباس،نوحه خوانم بهر عباس
واحسینا...
_____________________
همدم من زینبم شد،مونس روز وشبم شد
رفتن زینب زدنیا،باعث تاب وتبم شد
ذاکر عجل وفاتم،خسته دل از این حیاتم،خسته دل از این حیاتم
واحسینا.....
شعر:اسماعیل تقوایی
#مسجدی