eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مِنَت ویرانه‌اش را خِیلِ مُژگان می‌کِشند گنج‌ها را غالبا شاهان به ویران می‌کِشند زحمتِ زائرِ نوازی‌هایِ او را از قدیم جبرئیل و آدم و نوح و سلیمان می‌کِشند @hosenih او شبیهِ زینب و فرمان پذیرش عالم است بارِ او را آسمانی‌ها به قرآن می‌کِشند در خرابه ماند اما کاخ را ویرانه کرد اَمرِ او را آفتاب و باد و طوفان می‌کِشند گریه را از فاطمه آموخت تا زهرا شود از دو چشمانش خجالت اَبر و باران می‌کِشند آنکه دختر دارد این را زودتر حس می‌کند دختران نازِ پدر را با پدرجان می‌کِشند پایِ او عادت ندارد بر زمین باشد اگر عمه‌ها جایِ عمو او را به دامان می‌کِشند موقعِ خوابش فرشته‌های غمگینی فقط بالِشان را را رویِ تاولهای سوزان می‌کِشند عمه‌هایش نیمه‌شب وقتی که خوابش می‌بَرد یک به یک از پایِ او خارِ مغیلان می‌کِشند دیگر از بازی بدش می‌آید از وقتی که دید چادرش را هرطرف با دستِ طفلان می‌کِشند با طنابی که به دستش داشت مشکل می‌رود با طنابی که به گردن داشت آسان می‌کِشند سنگ بود و چنگ بود و شعله اما هیچ یک طفل را دنبالِ بابا نیزه‌داران می‌کِشند خواست با پایش بیاید زجر اما گفت نه طفلِ خواب آلوده را بِینِ بیابان می‌کِشند خیره خیره بر سرِ بابا نگاهی کرد و گفت از تنورِ گرم مردم بیشتر نان می‌کِشند @hosenih قسمتی از گیسویش با پیرزنها مانده است بسکه در این کوچه‌ها مویِ پریشان می‌کِشند گفت دیگر عمه دندانهای شیری‌ام نماند وای با سیلی چرا در شام دندان می‌کِشند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آمدم ویران کنم این کاخها را بر سرش شام را میکوبم این شامِ بلا را بر سرش من به زیرِ پای زینب می‌کشانم شام را مثل این خاکِ خرابه می تکانم شام را @hosenih شعله دیدم لیک از عشق تو تب کردم خودم مردمان نانجیبش را ادب کردم خودم سِیرِ معراجی جمالی را جلالی آمدم تا در آغوشت کشم با دست خالی آمدم تا شنیدم در تنوری زخمِ رویم خشک شد مثل خشکیِ گلویِ تو گلویم خشک شد "چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد" زجر زد روی لبم شیرین زبانم تلخ شد عمه‌ام می‌گفت با او راه می‌آید نزن ناله‌اش خاموش شد کوتاه می‌آید نزن بچه است از داد می‌ترسد نزن اما زدند دختر از فریاد می‌ترسد نزن اما زدند @hosenih فرش راهت می‌شود این موی درهَم ریخته بوسه می‌گیرم زِ تو ای روی درهَم ریخته عمه جان حس می کنم مژگان بابا کم شده خیزران ای داد یک دندان بابا کم شده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو با سر آمدی پس پیکرت کو؟ عزیز مادرم بال و پرت کو؟ عجب رویی، عجب چشمی، چه مویی پدر، عمامه ی پیغمبرت کو؟ @hosenih تو رفتی، رفت معجرها به غارت نپرس از من عزیزم معجرت کو؟ چرا تنهایی ای بابای زخمی علیِ اکبرت کو اصغرت کو؟ عمو من را به روی دوش می برد بگو پس شانه ی آب آورت کو؟ گمانم چون برایم مو نمانده حیا کردی نگفتی گلْ سرت کو نمی بینم شبیه قبل اصلا پدر جان خواهر غم پرورت کو؟ پدر جان موی من در خیمه ها سوخت تو بابا جان بگو موی سرت کو؟ شنیدم غارتت کردند بابا عزیز فاطمه انگشترت کو؟ @hosenih تو که از صورتت چیزی نمانده پدر جان زخم های حنجرت کو؟ شنیدم یک نفر خنجر کشیده به جای بوسه های مادرت... کو؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سحرها تازيانه ، خون دلْ شب خورده ام بابا تشر از زجر و خولى موقع تب خورده ام بابا @hosenih لب تو خيزران خوردو لب من درد ميگيرد كه من چوب وفادارى ازاين لب خورده ام بابا مرتب شانه گيسويم نخورده هيچ عيبى نيست ولى كعب نى و سيلى مرتب خورده ام بابا غذاى سير بعد ازتو نخورده عمه و من هم ... همين يك لقمهء نان را معذب خورده ام بابا تو سنگ بى شمار از كوفه خوردى بر روى مركب منم اندازه تو پشت مركب خورده ام بابا @hosenih تماشا كن كه پس ميگيرم امشب روسرى هارا قسم بر چادر خاكى زينب خورده ام بابا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟ ولی به حرف های بد به من جواب میدهند! @hosenih برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟ که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر... به مو بلند میکنند و به رباب میدهند! تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند! کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد.. اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند @hosenih دوباره خواب دیده ام که زجر میرسد به من چه زجرها که هی میان خواب میدهند کسی دلش بحال گریه های دخترت نسوخت و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دختری که بی پدر طی مسافت میکند پای تاول خورده اش را خار اذیت میکند رد این شلاق ها مثل ضریحم کرده است زائرم من را به کعب نی زیارت میکند @hosenih دونفر به یک نفر! ان یک نفر هم بی پناه زجر زجرم میدهد خولی حمایت میکند کار دنیارا ببین من ساکتم زیر کتک نیزه دار از این حیای من شکایت میکند عمه را خیلی خجالت میدهد این پیرزن بین ما با خنده نان خشک قسمت میکند کاش این سرباز رومی را خودت لالش کنی پیش ما با آبروها زشت صحبت میکند @hosenih از سر نیزه بگو بابا که بابای منی دختر شامی مرا خیلی شماتت میکند گرچه صدجایم شکسته اشک را دارم هنوز گریه ام در شام ویرانه قیامت میکند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
/ی دلم گرفته زخانه کجایی ای مادر که خانه بی تو ندارد صفایی ای مادر . چنان به دیدن روی تو آرزو مندم خدا کند که بخوابم بیایی ای مادر . هنوز چشم به راه توام که بازآیی گره ز کار دل من گشایی ای مادر . مرا که طفل نحیف توام بیاد آور که تو فرشته مهر و وفایی ای مادر . بیا بیا به تو گویم حدیث غم ها را به قصه دل من آشنایی ای مادر . بخوابم آمده ای من ز شوق می خواهم بپایت افتم و ترسم نپایی ای مادر . کنار پنجره هر روز چشم می دوزم از آن رهی که برفتی بیایی ای مادر . به جای خالی تو خیره می شود هر روز چه می کشد دل از این جابجایی ای مادر . تو زنده ای و نمیری که درسرای وجود تو آن بنای بلند بقایی ای مادر . پس از خدا که جهانی رهین منت اوست امید من تو به روز جزایی ای مادر . نیازمند دعای تو ام که بنمایی برای این دل زارم دعایی ای مادر . بزرگی تو در این مختصر نمی گنجد که جلوه ای زجلال خدایی ای مادر . به گریه بود دلم خوش که دیگر آنهم نیست نمانده نای دلم را نوایی ای مادر . بهشت زیر قدمهای تست می بخشی بدون آنکه ستانی بهایی ای مادر . خوشا که این قفس تنگ بشکندروزی که سردهم چوتوشعر رهایی ای مادر . شاعر: علی شهودی . چهارم برای روضه مادر اهای مردم همه ی شما شاهد بودید که توی تشییع جنازه مادرشون این فرزندان مادر از دست داده چطور با صدای بلند ناله و ضجه می زدند مادر مادر می گفتند، دوستان این فرزندان هر کدام از بچه های مادر از دست داده رو مراقبت می کردند، همه سرسلامتی می دادند، ولی مدینه توی تشییع جنازه مادر سادات امیر المؤمنین به فرزندان خودش می گفت: فرزندان من؛ مبادا بلند بلند گریه کنید که این مردم مدینه از خواب بیدار شوند و از تشییع جنازه مادرتون خبردار شوند. چقدر سخته کسی مادر از دست بده و نتونه بلند بلند گریه کنه، ای نانجیب مردم مدینه چکار کرده بودید که زهرا به علی وصیت کرد که یا علی: مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار... من نمی دونم دیگه فاطمه اذیتی برای مردم مدینه نداشت آی نانجیب مردم مدینه مگه چه هیزم تری فاطمه یا باباش رسول خدا به شما فروخته بودند که حتی نذاشتید توی عزای باباش هم گریه کنه؛ که رفتید به امیر المؤمنین گفتید : به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز، خدا لعنتتون کنه آی نانجیب مردم... فضه کنیز حضرت زهرا می گوید: پس از چند روزی که رسول خدا از دنیا رفته بود، حضرت زهرا شبانه روز گریه می کردند، بزرگان و پیرمردان مدینه نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا اباالحسن! فاطمه شب و روز گریه می کند، هیچ یک از ما نمی تواند شب ها راحت بخوابد و روزها نیز آسایش در کسب و کار و درآد نداریم، از تو می خواهیم از فاطمه درواست کنی که یا شب گریه کند یا روز. حضرت فرمودند: ‌بسیار خوب اقدام خواهم کرد، امیر المؤمنین نزد فاطمه آمدند ،حضرت با دیدن امیرالمؤمنین کمی آرام گرفتند، امیر المؤمنین فرمودند: مردم مدینه از من خواسته-اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز؛ حضرت فاطمه فرمودند: یا علی؛ من مدت زیادی در بین آن ها نخواهم ماند و به همین زودی از بین آن ها خواهم رفت به خدا سوگند که نه شب آرام می گیرم و نه روز تا به پدرم رسول الله ملحق شوم.    سپس امیر المؤمنین برای فاطمه به دور از شهر مدینه اتاقی به نام بیت الاحزان را بنا کردند و حضرت زهرا همراه با حسن و حسین روز به آن جا می رفتند و به گریه و عزاداری می-پرداختند.   آری این جا در مدینه امیر المؤمنین برای فاطمه سرپناهی بنا کرد تا بتواند برای پدرش رسول الله گریه کند اما کربلا بدن بی سر و قطعه قطعه و غرق به خون حسین سه روز و سه شب روی خاک گرم کربلاروی زمین بود بدون حتی یک سر پناه و هر کس که می خواست بالای سر او گریه و زاری کند با تازیانه از او دلجویی می شد... ترجمه فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد ، ص ۵۶۹ ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۲۴ @khatmkhanimajma
پرسيد از قبيله كه اين سرزمين كجاست؟ اين سرزمين غمزده در چشمم آشناست اين خاك بوي تشنگي و گريه مي‌دهد گفتند: «غاضريه» و گفتند: «نينوا»ست دستي كشيد بر سر و بر يال ذوالجناح آهسته زير لب به خودش گفت: كربلاست 😭😭😭😭
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟ ولی به حرف های بد به من جواب میدهند! برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟ که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر... به مو بلند میکنند و به رباب میدهند! تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند! کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد.. اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند دوباره خواب دیده ام که زجر میرسد به من چه زجرها که هی میان خواب میدهند کسی دلش بحال گریه های دخترت نسوخت و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت
تپش ثانیه ها را بنویسید حسین گرمی بزم عزا را بنویسید حسین با گل اشک به معراج عزایش بروید طعم شیرین فنا را بنویسید حسین اشک بر غربت مظلوم اجابت دارد پر پرواز دعا را بنویسید حسین لحظه ی سینه زدن با دم یا ثارالله سرخی خون خدا را بنویسید حسین خونِ دل،دیده ی تر،سوز جگر کافی نیست سر جان دادن ما را بنویسید حسین با گل لاله در آن معرکه ی عشق و جنون همه ی کرب و بلا را بنویسید حسین یالثارات اگر زمزمه ی آخر ماست شور پایانی ما را بنویسید حسین : عمریست بر این دهه ارادت داریم بر پرچم و بر کتیبه غیرت داریم باید همه ی شهر شود از شهر بدون نفرت داریم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام .
🔘 ⬛️ 🔘 🔳👌👌 سرِ منو نشون نده سرِ خودت چی اومده خوشی به ما نیومده به صورتت کی چنگ زده به پیشونیت کی سنگ زده خوشی به ما نیومده سر بُریده‌تم رسید ای وای بابا رگ گلوتو کی برید ای وای بابا اونی که تا اینجا سرت رو آورده کاش به موهات دست می‌کشید ای وای بابا دست کیا سپردنت تنور خولی بردنت شکر خدا که آخرش پیش خودم آوردنت 🔘بار سفر رو جمع کنم 🔘زحمت‌و باید کم کن حال‌و‌روزم خیلی بَده درد دل من بی‌حده خوشی به ما نیومده اشک چشام در اومده حوصله‌مم سر اومده خوشی به ما نیومده میای باهم بازی کنیم بابا جونم روی هم‌و نازی کنیم بابا جونم نمیتونه دل بکَنه عمه از من باید اونو راضی کنیم بابا جونم ای شمع من، چراغ من مرهم درد و داغ من بیا بریم تا این‌که زجر نیومده سراغ من 🔘بار سفر رو جمع کنم 🔘زحمت‌و باید کم کن کی به گلوت خنجر زده به سر و روت خنجر زده خوشی به ما نیومده هر کی منو زد بد زده پهلومو با لگد زده خوشی به ما نیومده هنوز داره از دهنم خون میریزه از صورتم رو دامنم خون میریزه شبیه مادرت شدم با این زخما از گوشه‌ی پیراهنم خون میریزه گفتم سرم شکست زدن با مشت و پشت دست زدن زیر چشام سیاه شده اینو مردای مست زدن 🔘بار سفر رو جمع کنم 🔘زحمت‌و باید کم کن 🔳هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳 @majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحيم به هنگام پیری مرانم ز پیش که صرف تو کردم جوانی خویش الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل را همه کی ام من؟ که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن – جوابم مکن به کوی وفا آشیانم بده سگ خانه ام، استخوانم بده ازین رو سپیدم بر داورم که منهم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت