eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ هدیه به حضرت ام البنین صلوات شور یا زمینه روضه ای حضرت عباس شعرو سبک رضا نصابی دمام زنی شب تاسوعا به نفس برادر عزیزم کربلایی بهروز سوری ای وای. ای وای یه طرف افتاده دستت عباس ای وای. ای وای یه طرف افتاده مشکت عباس. ای وای. ای وای این و می گه ترکه رو لبهات ای وای. ای وای تشنه لب بودی نخوردی از اب تا که دیدن دست نداری اومدن دورو بره تو عباس هرکی اومد از راه و زد نیزه ای به پیکره تو عباس ای تمامه لشگره من از غمه تو کمره من خم شد ماهه زیبای قبیله چقدر صورت تو در هم شد یا ابالفضل. یا ابالفضل. یا ابالفضل یا ابا الفضل. عباس ای وای. ای وای افتاده فاصله بینه ابروت ای وای. ای وای افتاده به روی خاکا بازوت ای وای. ای وای چقدر خردی تو شمشیرعباس ای وای. ای وای بسته شد چشمه تو با تیر عباس پاشو عباس ببین از دور حرمله داره می خنده داداش تو نباشی مطمان باش دسته زینب و می بنده داداش ای کفیله خواهره من بگو من چی کار کنم با زینب بینه این لشگره نامرد می مونه بی کس و تنها زینب رضا نصابی
🕊﷽🕊 ✴️ 🛑 س 2 💐بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات 💐بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات 💐در گلشن سر سبز رسالت گویید 💐بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❤️هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا ❤️  یا شود زائر آن دشت پر بلا ❤️  از سه ساله حسین گیرد برات ❤️  گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات () 🦋(())🦋 ⚡️ای عمه بیا تا که غریبانه بگرئیم ⚡️دور از وطنُ خانه و کاشانه بگرئیم ⚡️پژمرده گل روی تو از تابش خورشید ⚡️در سایه نشینیم و به جانانه بگرئیم ⚡️لبریز شد ای عمه دگر کاسهٔ صبرم ⚡️بر حال تو و این دل دیوانه بگرئیم ⚡️نومید ز دیدار پدر گشته دل من ⚡️بنشین به کنارم که غریبانه بگرئیم ⚡️این عقده مرا میکُشد ای عمه که باید ⚡️پیش نظر مردم بیگانه بگرئیم امروز متوسلیم در خانه دُردانه ابی عبدالله، همه دست توسل به دامن سوخته خانم رقیه بگیریم، امروز همه با هم بریم یتیم نوازی، یتیم نوازی خیلی ثواب داره، چقدر خدا سفارش یتیمارو به پیغمبرش کرد.. یا رسول الله اگه کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه، به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه مینویسه امروز نمیدونم با چه نیتی تو این مجلس نشستی، اما میدونم خوب دری اومدی بزنی، خوب جایی اومدی آخه مبیگن جای خدا تو دلای شکسته است امروز در خونه یه دختر بی بابا اومدی یه دختری که بی برادر شد، یه دختری که عمو نداره، مَحرم و یاور نداره، امروز حاجتت رو به رقیه بگو خانم رقیه درد آشناست 🌾از برای درد بی درمان دوا دارد رقیه (دلتو ببرم خرابه شام ) ⏪امان از اون لحظه ای که اسرا رو وارد شهر شام کردن هر روز غروب که میشد خانم رقیه می اومد جلوی در خرابه می نشست، مردم کوچه و بازار و نظاره میکرد نمیدونم تا حالا تو شهر غریبی مهمون بودی یا نه.. وقتی هوا میخواد تاریک بشه، وقت غروب، هر کیو نگاه میکنی همه میرن خونه هاشون اما آدمی که غریب باشه دلش میگیره خدایا من کجا برم.. چی میخوام بگم.. ◀️میخوام بگم این حالُ سه ساله امام حسین هم درک کرد.. یه روز غروب نگاه کرد دید این دخترا دست باباها رو گرفتن دارن میرن .. صدا زد عمه..عمه..عمه عمه این دخترا دست باباهاشونو گرفتن کجا میرن عمه.. صدا زد عمه جان این دخترا به خونه هاشون میرن به کاشونه هاشون میرن... یه وقت صدا زد عمه..عمه مگر ما خانه نداریم..مگر ما کاشانه نداریم عمه... ⚡️مگر ما بلبلان خانه نداریم ⚡️آخ بجز ویرانسرا کاشانه نداریم ⚡️همه رفتن سوی خانهٔ خویش ⚡️مگر ای عمه ما خانه نداریم ⬅️یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا.. ⬅️صدا زد عمه دلم برا بابام پر میزنه...عمه دلم تنگ بابا شده عمه... آخه از کربلا تا شام هر وقت این نازدانه بهانه بابا می گرفت...میگفتن بابات سفر رفته... ای بابا.. ای بابا صدا زد عمه جان زینب... ✳️دوست دارم که شب هجر پدر سر گردد ✳️دیده از دیدن او باز منور گردد ✳️من دعا میکنم ای عمه تو آمین برگو ✳️کز سفر باب منه خسته جگر برگردد ⬅️وقتی خانم زینب از شام به مدینه حرکت کرد..یه وقت دیدن سر از محمل بیرون آورد.. صدا زد آی مردم شام،، اگه مارو خارجی صدا زدید رفتیم..اگه مارو تو خرابه جای دادید رفتیم.. گیریم ما کافر بودیم ولی این رسم مهمان نوازی نبود.. ما میریم..ولی یه یادگاری تو خرابه جا گذاشتیم..یه امانت از ما تو خرابه مونده...سر قبر رقیه برید..آبی سر قبرش بریزید... شمعی روشن کنید.. این یتیم تو این شهر غریبه.. نزارید تو این سهر غریب بمونه.. یا باب الحوائج رقیه جان به حق اون سری که تو خرابه بغل گرفتی..ناله کردی..گریه کردی..یه نظری به ما کن خانم جان..نزار دست خالی برگردیم.. 🕊رقیه جان بنت الحسین دخیلم 🕊ای خانم بی خانمان دخیلم 🕊ای کودک بی آشیان دخیلم 🕊به من بده مُرادم از غم بده نجاتم 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
شعر : تا چند زنى ظالم، چوب این لب عطشان را  بردار از این لب ها، این چوب خزیران را  آخر نه تو را این سر، مهمان بُوَد اى کافر  تا چند روا دارى، آزردن مهمان را  در نزد تو تقصیرش، جز خواندن قرآن نیست  با چوب نیازارد، کس قارى قرآن را  بهر چه زنى هى چوب، بر بوسه گه احمد  او بوسه مدام از مهر، زد این لب و دندان را  تا چند کنى ظالم، خون در دل اطفالش  منماى پریشان تر، این جمع پریشان را  گلزار پیمبر را، از کینه خزان کردی  الحال مکن خاموش، این بلبل خوش خوان را  👤صغیر اصفهانی 
🔸بنال ای دل که کوفه در عزا شد 🔸ز داغ مرتضی ماتم سرا شد شب بیست و سوم رسیده ... شب یتیمی بچه های امیرالمومنین رسیده.. اگه بریم خانه ی امیرالمومنین... میبینیم .... هر کدوم از بچه ها یک گوشه ای نشستند...زانوی غم بغل گرفتند....هی زار زار گریه میکنند اما این روزها زینب کبری یک طور ديگه ناله میزنه ... آخه باور نمیکرد یتیم ميشه ... با دستهای خودش زخم بابا رو می بست ... هی ميگفت خوب میشی بابا... شاید دیده باشید دخترها علاقه خاصی به بابا دارند... خدا نکنه دختری باباش از دنیا بره... نميدونم بابا دارید یا نه ... اگه بابا دارید مواظبش باشید... خیلی احترامش کنید ... آخه بابا شمع و چراغ خونه است ... بابا صفای خونه است... قدر پدرهاتون رو بدونید ... اما اگه تو مجلسمون کسی بابا از دست داده... امشب براش دعا کنید... امشب به یادش باشید... حالا که دلتون آماده شد ... روضه من فقط همین باشه 🔸بنال ای دل که زینب خون جگر شد 🔸نصیبش ناله و آه سحر شد خانم جان زینب ... خوب پرستاری کردید از بابا ... خیلی مواظب بابا بودید ... علاقه خاصی به بابا داشتید... خیلی بابا رو دوست داشتید... خانم جان ... نمیدونم وقتی خبر شهادت بابا رو شنیدید چه حالی داشتید ... وقتی میخواستید با پدر وداع کنید چه حالی داشتید... اما هر طوری بود ديگه شما تنها نبودید... زنها وقتی خبردار شدند همه آمدند اینجا به شما تسلیت گفتند...باهاتون همدردی کردند... تمام کوفه ماتم سرا شد... اما لایوم کیومک یا اباعبدالله... ای کاش یک نفر هم به دختر حسین تسلیت میگفت... یاالله ... یاصاحب الزمان منو ببخشید اومد کنار جنازه بابای غریبش حسین نشست.... حالا دختر میخواد با پدر وداع کنه... یکدفعه دیدند ... (فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ) چند نفر با تازیانه آمدند... کشان کشان دختر رو از کنار جنازه بابا جدا کردند... 🔸نزنيدم كه در اين دشت مرا كاري هست 🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست 🔸ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل 🔸آخر اين قافله را قافله سالاري هست
|⇦•میدونم تشنه‌ای مادر، ولی من.. و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اجازه بدید روضه بخوانم .. امام صادق نشسته بود ، اون روضه‌خونم اومد وارد شد، نشست کنار حضرت. آقا بهش فرمود: میشه برای ما یه‌کم از جَدمون بخونی؟! گفت: بله آقا .. شروع کرد شعری خوندن. روایت میگه به شدت امام صادق گریه میکرد؛ اون طرفِ پرده هم زنها به شدت شیوَن، ناله، گریه. یهو دیدن پرده کنار رفت، یه کنیزی اومد، یه بچه‌ی شیرخوار گذاشت تو دامن امام صادق. آقا تا این بچه رو دید گریه‌ش بلندتر شد. همه گریه می‌کردن، امام صادق هم گریه میکرد، این بچه هم گریه می‌کرد (همه رو به‌هم ریخت این بچه) فلذا می‌بینید اینایی که بچه‌هاشونو امشب آوردن، از زمان امام صادق همین جوری بوده.. امام سجاد بعد از واقعه‌ی کربلا توو بازار رد میشد دید یه خانومی بچه‌ش توو بغله داره رد میشه، دید این بچه داره بی‌تابی میکنه، هی گریه می‌کنه. صداش زد: _خانوم ببخشید! گفت: بله یابن رسول الله؟ فرمود: فکر کنم این بچه تشنه‌شه! گفت: بله آقا، یه مسیر طولانی امروز رفتم، نرسیدم بهش آب بدم. فرمود : برو سریع آبش بده..... امام سجاد شروع کرد گریه کردن . گفت: آقا بی‌ادبی کردم، ببخشید، حالا میرم بهش آب میدم، چرا گریه میکنین؟! فرمود: آخه داداش منو توو کربلا آب بود و بهش ندادن و کشتنش.... میدونم تشنه‌ای مادر، ولی من.. به جز اشک چشام آبی ندارم تو بازم تشنه خوابت برده اما من از داغ لبات خوابی ندارم بخواب آروم، بخواب آرومِ جونم بخواب ای حیدر شیرین زبونم برای اون کویر خشک لبهات تا صبح لالاییِ بارون میخونم دلم از مَردم این شهرْ خونه اینا گمراهی رسم و راهشونه نمیدونم چرا دلشوره دارم گمونم حرمله همراهشونه شنیدم حرمله رحمی نداره یه رَد خون همیشه تو چشاشه شنیدم بین تیرایی که داره یه چندتایی سه‌شعبه هم باهاشه میگن خیلی دقیقه توو هدف‌هاش نشونه‌گیری‌هاش رَدخور نداره نترس مادر، بهت قول میده مادر دیگه اسمِ کثیفش رو نیاره نترس مادر، عمو عباس هستش تا اون هستش که آزاری ندارن همیشه جنگ با آدم بزرگاست اینا با بچه‌ها کاری ندارن ایشالله فردا از این دشت میریم برات گهواره‌ی تازه میگیرم همین حالا دارم از شوقِ روزی که رو لبهات میگی مادر میمیرم تو هم مثل علی‌اکبر میمونی که از پشتِ نقابش نور پیداست بابات وقتی در آغوشت میگیره سفیدیِ گلوت از دور پیداست بخواب آروم و آهسته عزیزم که تنها نیست بابا، غم نداریم علی‌اکبر، عمو عباس، قاسم خدا رو شکر چیزی کم نداریم جوونای بنی هاشم زیادن نترس، باباجونت تنها نمیشه ایشالله فردا از این دشت میریم خدای من! چرا فردا نمیشه؟! عموجونت بهت قول داده فردا بره از خواهرت مشک‌و بگیره بهم قول داده دریا رو بیاره اگه دستاش بره قولش نمیره شاعر : ‌حسن لطفی رباب هی لالایی که میخوند، می‌گفت علی‌جان عمو رفته، عمو که قولش ردخور نداره .. اگه دستاش بره قولش نمیره .. اما همه‌جا شرم مال سقا شد، دیدن این بچه داره گریه می‌کنه؛ هی از این خیمه به اون خیمه، همه اومدن بغلش کردن دیدن فایده نداره. همچین که اباعبدالله اومد دَم خیمه، صدا زد: خواهرم، برو علی و بیار، اینا این بچه رو ببینن شرم میکنن.. سریع دویدن تو خیمه بچه رو بغل کردن تو دستای اباعبدالله که قرار گرفت آروم شد. همچین که اومد بچه توو بغلش، بچه رو گرفت رفت وسط میدان که صداش به همه برسه. بچه رو روو دست گرفت، آروم آروم بلندش کرد. همچین که این سر برگشت، سفیدی گلو که مشخص شد، اون نانجیب دید لشکر به‌هم ریخته، همه دارن به‌هم میگن چه خبره؟! قرار ما نبود با بچه بجنگیم.. دید لشکر داره به‌هم میریزه، گفت برید حرمله رو صدا کنید الان لشکرم میپاشه. حرمله نفس زنان اومد؛ _ چیه امیر؟! گفت: لشکر داره به‌هم میریزه، یه کاری بکن . گفت: چی کار کنم؟ کدوم‌ُ بزنم؟ بابا رو بزنم یا بچه رو؟! گفت: مگه نمی‌بینی بچه خیلی راحت‌تره زدنش؟! اباعبدالله بچه رو آورده بالا ؛ میبینی زیر گلوشو؟! میبینی سفیدی زیر گلو رو؟! تیر سه شعبه رو برداشت، تا این تیرُ زد به بچه، بعضیا میگن زیر عبا این بچه رو پنهان کرد، هی میرفت سمت خیمه‌ها، برمی‌گشت. علت داره میدونی علتش چیه؟! آخه دیدی یه مرغُ سَر میبُری، تا یه چند دقیقه هی دست و پا میزنه. تا این تیر خورد، اباعبدالله سریع بچه رو زیر عبا پنهان کرد. هی میرفت سمت خیمه، میدیدبچه دست وپامیزنه •┄┅══༻○༺══┅
🍃🌾توسل جانسوز شب 23رمضان 🍁🍂 شب قدر متن روضه شهادت امام علی (ع) و گریز به روضه حضرت زهرا (س)- ✅ - حاج سعید حدادیان   چی میشه گذشته ها رو نبینی هیچی رو به روی بنده ات نیاری چی میشه یه بار برای همیشه دستمو تو دست مهدی بذاری الهی العفو مردم کوفه به هم خبر میدن چشمای مولا دیگه وا نمیشه مرحمی برای مولا بهتر از دیدن فاطمه پیدا نمیشه زینب بالا سرشه، هر وقت زخم وا میکنه با اشک های چشمش زخم میشوره، وقتی به سر بابا نگاه کرد یه منظره یادش اومد.. یاد اون شب که تو شهر مدینه سرتو به روی دیوار کوبیدی کسی از حال دلت خبر نداشت به منم نگفتی بابا چی دیدی فقط وقتی اسما پرسید، آقا جان جلوی بچه ها اینجوری گریه نکن دق می کنن، آقاجان به ما گفتی گریه نکنیم، خودت چرا ناله میزنی؟ اسما حالا معلوم شد چرا گفت از زیر پیراهن غسلش بدم، اسما گریه ام از اینه، زهرا دردهای دلش رو به من علی هم نگفت، همین الان دستم به بازوی ورم کرده زهرا خورد. اگر کسی مادرش یا همسرش بیمارستانه مریضه، زیاد سوال نکنید ازش. انگار امام صادق (ع) نمیخواست مو شکافی بشه، گفتند: آقا چی شد مادرت هجده سالگی از دنیا رفت؟ فرمود:"دستش درد می کرد". آقا جان کسی از دست درد از دنیا نمیره، بگو نمیخوام بگم چی شد، بی بی با دست کمر علی رو گرفته باشه سر بالاست دست پایینه، اگه بخوان به دست بزنن... مگه میشه فقط به دست بخوره، سر، صورت، پهلو، هجده ساله همین جوری از دنیا نمیره، یه خبرایی بوده تو کوچه، سادات مادرتون رو تنها گیر آوردند، غریب گیر آوردند، دست علی رو بسته دیدند، زدند. دستش درد می کرد، برید بپرسید کسی از دست درد نمی میره. علی هم نگفت، سوال کرد ته کار رو گفت، گفت دستم به بازو رسیده و الا وقتی باز کرد این روسری رو، دو سه ماه بود این روسری رو جلو علی وا نمی کرد، وقتی وا کرد شاید تازه معلوم شد چقدر از موها سوخته بود شاید جای سیلی رو دید.
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آنانکه اهانت به نبوت کردند با آل بنی امیه بیعت کردند فریاد کن امروز، نگویی فردا... یکبارِ دگر غصبِ ولایت کردند @hosenih سرمایه ی ما که عترت و قرآن است آماجِ هجومِ لشگرِ عدوان است قرآن سرِ نیزه کردن این است دگر تا کِی به سکوت، اُردوی یاران است @hosenih یاران چه نشسته ایم، حرمت رفته بر عصمتِ اسلام جسارت رفته از راهِ شهیدان همه عبرت گیریم غفلت بکنی، ز دست فرصت رفته @hosenih با میرِ سپاهِ قدس، این نکته بگو: وقت است که انتقام گیری ز عدو کی گفته که قاسم سلیمانی نیست زنده است هزارها سلیمانی خو @hosenih تا حمله ی موشکی مهیا باشد در لانه ی موش جای اعدا باشد ای اُردوی جبهه های استکباری ایران همه جان نثارِ طاها باشد @hosenih ما عاشق عترتیم و قرآن، دشمن! ما مرد شهادتیم و ایمان، دشمن! فتح است به ملتِ حسینی نزدیک تا قدس رسد سپاهِ ایران، دشمن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم (مناسبت های ماه صفر) و آغاز ماه صفر ▶️ ماه صفر رسیده و وقت سفر شده با کاروان گریه دلم خونجگر شده @hosenih یک کاروان ستاره که خورشید شام بود با دختری که مرثیه خوان پدر شده از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست بغضی که داشت از غم دل ، پر ثمر شده از اربعین نگو که سراپا خجالتم از اربعین نگو که دلم در به در شده پای پیاده ، صحن نجف تا به کربلا در این مسیر فصل عزا تازه تر شده هر کس برای داغ نبی گریه می کند از التفات فاطمه س صاحب اثر شده هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده مشهد ، مدینه ونجف و شهر کربلا گریه برای اهل سفر بال و پر شده @hosenih ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت...رفت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بابای خوبم آمدی پیکر نداری که یک جای سالم هم به روی سر نداری که @hosenih گفتم به خود ، می آیی و پرواز خواهم کرد ای قوّت بال و پر من ، پر نداری که با اشک چشمان ترم سیراب خواهم شد ای کشته ی لب تشنه آب آور نداری که می خواستم از تو بگیرم یادگاری ، حیف امّا رسیدی ، دیدم انگشتر نداری که با ناخن زخمی سرت را شانه کردم ، آه ای مو پریشان حرم مادر نداری که من دوست دارم تا در آغوشم بگیری خُب دست نوازش نذر این دختر نداری که @hosenih اصلاً چرا درمان این غربت نمی آید از تو چه پنهان که به من لکنت نمی آید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من وای از شام که بغض پدرم را دارند @hosenih سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند سر بازار که رفتیم سرم داد زدند ای ابالفضل بیا نیت دعوا دارند دست بر دامن من داشت رقیه!میگفت عمه جان!باز هوای زدنم را دارند جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند @hosenih دخترانی که پس پرده عصمت بودند بعد تو در وسط مجلس می جا دارند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند! خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین @hosenih من گنهکارم! قبول!اما میایم روضه اش شک ندارم آخرِ سر رستگارم با حسین هرکجا که میروم مردم سلامم میکنند پیش مردم اینهمه بااعتبارم با حسین! کربلا یعنی هرآنجا که سلامش میکنند! السلام ارباب!حالا همجوارم با حسین روضه رفتن های ما تجدید بیعت کردن است روضه روضه دستِ بیعت میفشارم با حسین حاجت من را نداده!ناز شصتش که نداد بهر حاجت ها مگر من‌کار دارم با حسین؟! دوست دارم مرگ را،چون‌ وقت مرگم میرسد کیف دارد لحظه های احتضارم با حسین @hosenih اول ایمان حسین و اخر ایمان حسین من فقط سر را به سجده میگذارم با حسین دخترش هم سوخته هم زخمی و هم بی‌کس است آمدم در روضه اش حالا ببارم با حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم @hosenih چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم سخن هایم اگر محکم ولی در خویش می گریم که از غم ذولفقار آبداری بر گلو دارم سرت افتاد و افتادم روان گشتی روان گشتم که من با هم قدم بودن از اول با تو خو دارم هرآنچه بر سرت برنیزه آمد برسرم آمد چنین در آینه با خویش هر دم گفتگو دارم تمام کوچه ها سد شد اگر ،من سد شکن هستم به هر مژگان ز اشک خویش سیلابی به جو دارم @hosenih سرت را تا در آغوشم نگیرم که نمی میرم چهل منزل اگر جان کنده ام این آرزو دارم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e