eitaa logo
🌷متن ناب شهداء🌷
103 دنبال‌کننده
25 عکس
0 ویدیو
0 فایل
کانالی برای ترویج متن وصایاوتاکیدات وسفارش های شهداء و همچنین خاطرات ناب شهداء تولیدوطراحی پوستر شهداء همراه بامتن مدنظر
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ سجاده‌اش را پهن می‌کرد وسط اتاق و نمازش را شروع می‌کرد! سورنا و شبنم چهار دست و پا و تاتی‌کنان می‌آمدند سراغش و یکی را می‌گرفت و یکی را! گاهی هم دعوایشان می‌شد و ‌شان درمی آمد! من از می‌دویدم و مهر را می‌گرفتم و می‌گذاشتم جلوی منصور که می‌خواست برود! بعضی وقت‌ها هم مهر را پرت کرده بودند اطراف و باید می‌گشتم دنبالش! یک بار با ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد گفتم: منصور جان! مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم! تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش گفت: این کار داره! من جلوی اینها به نماز می ایستم که از همین بچگی با خواندن آشنا بشن! مهر رو دست بگیرن و کنن! من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعدا بهشون بگم بیاین نماز بخونین؟ هم که می خواست بخواند، همین طور بود! ها بعد از کنار بچه‌ها می‌نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند! همه دورش جمع می‌شدیم من هم قرآن دستم می‌گرفتم و خط به خط با او می‌خواندم. اصلا اهل کردن نبود! می‌گفت به جای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با خودمان نشانش بدهیم! 📚 ابر و باد 🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿 ♻️ به کانال متن ناب شهداء بپیوندین : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🆔 @matnnabshohada