قسمت_159
با تنهاییم راحتم اما خب...
ژانت وقتی از دفترم برای کاتالوگ عکس می انداخت خیلی توجهم رو
جلب کرد
همش فکر میکردم این چه قیافه آشنایی داره من اینو کجا دیدم!
آخرشم ازش پرسیدم
اونم گفت تا حالا منو ندیده
نمیدونم چرا ولی احساس کردم موجش شبیه خودمه
ازش خوشم اومد
بعد از اینکه کارش تموم شد گفتم بیا بشین عکسا رو نشونم بده
به همین بهانه یکم با هم حرف زدیم
بعد که فهمیدم نقاشی هم میکنه ازش خواستم چهره م رو بکشه
یه چند باری هم سر همین همو دیدیم
تابلو رو که برام آورد دیدم کارش خوبه
پیشنهاد دادم یه گالری برگزار کنه
از دست دست کردنش معلوم بود پول نداره
گفتم اسپانسرت میشم بجاش تبلیغات شرکت توی گالریت باشه عوایدشم
یه درصدی بر میدارم
قبول کرد و یه گالری با هم برگزار کردیم
اگر چه هنرمند مطرحی نبود که روش سرمایه گذاری کنم ولی خودم
اینکارو خیلی دوست داشتم اتفاقا مجموعا کار خوبی هم شد
هم برایند مالیش قابل قبول بود هم ما بیشتر با هم آشنا شدیم
به مرور صمیمی تر شدیم و کم کم راجع به زندگیش باهام حرف زد
فهمیدم مثل خودم خیلی تنهاست و سخت زندگی کرده. منتها از یه نوع دیگه ش
کم کم شد صمیمی ترین دوستم و تنهایی هامونو با هم پر کردیم
هرچند برای خودمم خیلی عجیبه!
لبخندی زدم: احساس میکنم خیلی دوستش داری!
لبخند اون هم در اومد: نمیدونم چرا ولی آره
بجای همه نداشته هام اونو دوست دارم...
میدونی چی باعث شد رفاقتمون ادامه پیدا کنه و انقدر ازش خوشم بیاد؟
اینکه با وجود مشکلات مالی خیلی مستقله و عزت نفسش براش اهمیت
داره
برای اینکه من فکر نکنم بخاطر پولم باهام دوست شده هیچوقت
درخواست مالی ازم نمیکنه حتی قرض!
مثلا سر همین قضیه گرون شدن اجاره اینجا اگر به من میگفت کمکش
میکردم و تو ام الان ابنجا نبودی!
لبخندم عمیقتر شد: جالبه!
قسمت_160
صبح زود بیدار شدم
زود که البته ده صبح!
هیچکدوم خونه نبودن
وارد آشپزخونه شدم و چای دم گذاشتم
چای دم کشید ولی خبری ازشون نشد
چون احتمال میدادم کتایون رفته باشه دنبال ژانت و خیلی هم گرسنه
بودم چند تا نیمرو انداختم و نشستم
حدسم درست بود و بالاخره باهم پیداشون شد
با کلی خرید! دستای هر دوشون پر از کیسه های خوراکی بود
کتایون با خنده کیسه ها رو جلوی درگاه آشپزخونه چید و گفت: تنها
تنها؟!
مثل قحطی زده ها لقمه رو فرو دادم و گفتم:
سلام
خب چه میدونستم کی میاید داشتم میمردم از گرسنگی!
با هم بودید؟
اینا چیه چه خبره قراره مهمونی بدید؟!
ژانت هم وسایل رو گذاشت کف آشپزخونه و جواب سلامم رو داد
بعد کتایون جواب داد:
_نه ژانت که رفته بود کلیسا منم رفتم همون اطراف خرید کردم
برگشتنی رفتم دنبالش
اشاره کردم به میز:
_بفرمایید بسم الله...
خرید واسه چی؟
پالتوش رو روی چوب رختی انداخت و نشست پشت میز:
اینهمه من مهمون شمام یکمم شما مهمون من باشید
نگاهی به انبوه کیسه ها کردم:
یکمت چقدر زیاده این آذوقه ی دو ماه ماست!
_خب گفتم این ملاقات ها به درازا کشیده هی دغدغه شام و اینا رو
نداشته باشید کلی کنسرو گرفتم بده مگه!
گفتم:
نه خیلی هم زحمت کشیدی ممنون
و دوباره مشغول خوردن شدم!...
*
بعد از خوردن صبحانه و جا به جا کردن خریدها برگشتیم سر
بحثمون...
قسمت_161
اول نگاهی به دفترم انداختم و بعد شروع کردم:
خب... به جزء سوم رسیده بودیم...
کتایون حرفم رو قطع کرد:
_آیه 2۵7 میگه خدا آنچه پیش رو و آنچه پشت سر انسانه رو میدونه
یعنی گذشته و آینده
خب اگر آینده ما معلومه و خدا میدونه دیگه اختیار چه معنایی داره؟
_ببین علم خدا به آینده رو اگر بخوایم خیلی ساده تعریف کنیم مثل کسی
که تمام حرکت ما رو از بالا میبینه
تصور کن الان یک نفر از یه روزنه ای توی سقف داره تمام رفتار ما
رو رصد میکنه
و کاملا به تصمیمات و شرایط محیطی ما هم احاطه داره
مثلا من الان برم لب اون سکوی ورودی آشپزخونه نگاهم به روبرو
باشه ندونم قدم بعدی زیر پام خالی میشه ولی اون میبینه و میدونه
این علم خداست به علاوه کلی چیز دیگه یکیش اینکه خدا از ضمیر
انسانها هم آگاهه
_پس اطلاعاتی از غیب و آینده و اینا نداره و فقط رفتار و افکار ما رو
رصد میکنه؟
_چرا از آینده هم مطلعه چون همش همین نیست
خدا ناظر صرف نیست برنامه نویس ماست
ما رو برنامه نویسی کرده و با تک تک اختیارات و امکانات ما داده ها
رو تنظیم کرده
فلذا تو این سیستم تو هر تصمیمی بگیری برای خدا انتهاش روشنه
و تاثیرش بر شمای کلی زندگی خودت و جهان پیرامونت و تاریخ حتی!
براش روشنه
پس ما در چارچوب این سیستم اختیار داریم
با این تعریف مسئله جبر و اختیار هم حل میشه
جبر و اختیار بشر در زندگی مثل بازی شطرنجه
یه چارچوب و قوانینی برای بازی وجود داره که جبر ماجراست و تو
نمیتونی تغییرش بدی
تو نمیتونی با اسب اریب بری نمیتونی با فیل ال بری نمیتونی با یه
سرباز تو یه حرکت تا ته زمین حریف بری
این قانون و به اصطلاح جبر این بازیه اما آیا این جبر تعیین کننده برنده و بازنده بازیه؟
✍🏻 نویسنده: شین الف
🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده آزاد
قسمت_162
اون چیزی که سرنوشت بازی رو تعیین میکنه نوع استفاده از این
قوانین و به اصطلاح حرکات و تصمیمات بازیکنه
اینکه چه وقت از اسب و فیل و رخ با همون جبری که برای حرکت
دارن چه استفاده ای بکنه اختیار بازیکنه ولی قطعا درچارچوب قوانین
بازی
یا به تعبیر دیگه جبر خلقت در هر حوزه و عملی مثل یه عبارت جبریه
و اختیار ماها انتخاب اون عددیه که توی فرمول جاگذاری میکنی
درسته شکل این فرمول روی خروجی تاثیر داره ولی اونچیزی که
فاکتور تعیین کننده ست همون اعدادیه که ما میدیم به ماشین
علم خدا از جنس وقوف به این فرمول ها و ماشین ها و مکانیسم
عملکردشونه چون خودش طراحشه
پس هر عددی تو هر فرمولی گذاشتی خدا خروجیش رو میدونه
و البته انتخاب های ما رو هم که واقفه پس عملا چیزی نیست که تحت کنترل خدا نباشه
تازه کلی چیزای دیگه هم هست که احتمالا ما هنوز تعریفی براش نداریم و برای همین درکی ازش نداریم
به هر حال جزء هیچ وقت نمیتونه کل رو کامل درک کنه
لازمم نیست
سرت درد میگیره میری دکتر یه دارویی بهت میده میگه بخور تو هم
میخوری مگه حتما میدونی توش چیه؟
با چه فرایندی سردردت رو خوب میکنه؟
کاری نداری اثرش رو دیدی استفاده میکنی هیچ وقت هم احساس نادانی
نمیکنی میگی همه چیز رو که نمیشه دونست
مگه میدونی امواج دقیقا چه مختصات و کم و کیفی دارن؟ نه!...
ولی استفاده میکنی
خود دانشمندان این حوزه هم درباره ماهیتش نمیتونن توضیح کاملی بهت بدن
همین که تجربتا دیدی به کارت میاد و درمون دردته استفاده میکنی
خدا درمون درد ماست میتونیم باهاش ارتباط بگیریم مگه مجبوریم حتما
ذاتش رو کشف کنیم اصلا نشدنیه
همین که صفاتش رو بشناسیم و باهاش ارتباط برقرار کنیم کافیه دیگه
نفس عمیقی کشیدم:
آیه 263 ؛
این سنت و روش خداست
خدا برای رقم زدن فضای امتحان از نظرها پنهان میشه و واکنش سریع
به کارهای خوب یا بد ما نشون نمیده
برای اینکه خودت تمرین کنی رشد کنی
مثل پدر یا مادری که میخواد دوچرخه سواری یاد بچه ش بده
لازمه گاهی دستش رو از پشتش برداره وگرنه تا ابد باید با کمک رکاب
بزنه
ممکنه بچه چند باری هم بخوره زمین
طبیعیه هزینه رشدشه
اگر نخوره زمین هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیره
قسمت_163
تو وجودی هستی در عالم که بناست رشد کنی کسب فیض کنی پرورش
پیدا کنی
برای همین خلق شدی!
حالا ایستادن و تماشا کردن زمین خوردن بچه برای پدر و مادر سخته!
ولی خب مجبوره تحمل کنه
گناه همون لحظه ایه که بچه میخوره زمین و سر زانوش خون میفته
میزنه زیر گریه
درباطن یه همچین حالی داره روح انسان اون لحظه
چون تمام کائنات همسو با خواست خدا هستن گناه تو جهت گیری خلاف
جهت اونهاست مثل شنا کردن خلاف جریان
وقتی گناه میکنی تمام کائنات حتی سلول های بدنت باهات دشمن میشن
و دیگه باهات هماهنگ نیستن
پس خودتو به وضعیت بدی انداختی
توبه هم این نیست که بگی خدایا من رفتم خوش گذروندم تو رو ناراحت
کردم نه...
باید بگی خدایا من به خودم به پاکی و طهارت روحم صدمه زدم تو
غصه ی منو خوردی!
ببخشید...
مثل بچه ای که دستشو می برّه میره بغل مادرش! باید احساس درد کنی
یه عبارتی در قرآن هست در دعای کمیل هم هست میفرماید ظلمتُ
نفسی. من گناه کردم خودمو زدم! پس خودتو بیچاره کردی!
یا وقتایی که آدم توی چالشی که توش هست به بن بست میرسه و سختی
میکشه
این لحظه ها به خدا هم سخت میگذره
ولی اگر دخالت کنه تو دیگه هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیری
کتایون گرفته گفت:
پس چکار باید بکنیم؟!
_بچه چکار میکنه این مواقع؟
خودش میره بغل مادرش
یکم خودشو لوس میکنه
مامان ببین پام خونی شده ببین لباسم پاره شده...
مامانشم نازشو میکشه باز سوار دوچرخه میکنه دوباره تمرین میکنه
تلاش میکنه اینبار دیگه زمین نخوره
و بالاخره دوچرخه سواری یاد میگیره!
✍🏻 نویسنده: شین الف
🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده آزاد
مطلع عشق
#لبیک_یا_مهدی ۶
پستهای روز سه شنبه (امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز چهارشنبه( #خانواده_و_ازدواج )👇
#مهارتهای_مهرورزی 46
محبـ💗ـت کن؛
تا به خدا نزدیکتر بشی
نه بخاطر نیاز به دیگران.
اینجوری
اگه خطا وخیانتی هم دیدی؛
بهم نمیریزی❗️
چون طرف معامله ات خدایی بود،
✅که هرگز خیانت نمیکنه!
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
┄┄┅✧🌜•◦❈﷽❈•◦🌛✧┅┄┄ #هدف_و_فوائد_ازدواج۲ #استاد_محمد_شجاعی #جلسه_ششم 💥 علاوه بر اینکه خو
#هدف_و_فوائد_ازدواج۲
#استاد_محمد_شجاعی
#جلسه_هفتم
🤔 این رو عرض کردم برای چی؟
این رو عرض کردم که بخصوص خانمها به مسئلهی #ازدواج و #تشکیل خانواده به چشم خیلی معمولی نگاه نکنند،
💥 یعنی ازدواج، تشکیل یک کانون عظیم تربیتی هست و پر فایده و پر شور.
بعضی از خانمها من زیاد دیدم خب هم در مشاوره میان سوال میکنند،
هم به هر حال جاهای دیگه که آشنا هستیم.
مثلاً ترجیح میدن ازدواج نکنند یا اینکه دیر ازدواج کنند.🙁
اما مثلاً یه شغل اجتماعی پیدا کنند،
در اجتماع یک حضوری داشته باشند؛
💢 غالباً هم معلوم نیست که حضور اینها در اجتماع و یا به دست آوردن یک شغل
که به قیمت دیر #ازدواج کردن یا اصلاً ازدواج نکردن هست.😒
معلوم نیست این فایدهای که
تشکیل خانواده با این همه فوائدی که ما در مورد تشکیل خانواده عرض کردیم، داشته باشه.👨👩👧👦
🦋 یعنی شما این همه فوائدی که در مورد ازدواج گفته شد تو این چند جلسه در نظر بگیرید ببینید واقعا یه خانم با حضورش،
در اجتماع و با بریدن از #خانواده یا ترک ازدواج میتونه این همه فوائد رو به صورت دنیوی و اخروی به دست بیاره
یا نمیتونه به دست بیاره ،قطعا شما نمیتونید بگید که یک کاری توی اجتماع هست
که اگر زن به او بپردازه میارزه به این همه فوائد! این جور نیست.
♨️ ما حتی اگر حضور زن در اجتماع و حضور فعالش رو در صحنه میپذیریم
و تشویق و ترویج هم میکنیم،👌
اسلام حتی اگه این کار رو میکنه،
اما نه به قیمت پایمال شدن مسئلهی خانواده و مسئلهی تشکیل خانواده
و رسیدن به امور خانواده، نه به این قیمت.
👈👈 چون واقعا هیچ کانونی ارزش آفرینتر از مسئلهی خانواده وجود نداره.💯
به یه زنی بگی مثلاً من اگر معلم شدم
این همه ثواب میبرم یا اگر رفتم
مثلاً دکتر شدم این کار رو میکنم.
نه اینجور نیست.
🔮 به هر حال این مسئله هست،
ما الآن در خیلی جاها مثلاً در آموزش پرورش من زیاد دیدم.
سالهای سال که ارتباط داشتم،
مثلاً خانم معاونها و خانم مدیرهایی که مثلاً سنشون به سی، چهل رسیده
و انگار که این مسئله، خیلی مسئله طبیعی هم هست،
زیاد هم برخورد کردم که #ازدواج نکردن
و فکر میکنن حالا که مثلاً اگر ازدواج نکردند، عوضش مدیر مدرسه شدن، 👩💼
عوضش مثلاً معاون مدرسه شدن،👩🏫
عوضش تونستن توی یه ادارهای شغل پیدا کنن، 👩⚕️
عوضش مثلاً تونستن یه میز بگیرن تو اجتماع.🤵♀️
یه حضوری در اجتماع داشته باشن،
هنرپیشه بشند، نمیدونم معروف بشد،
مشهور بشند؛
☝ اما اینها نه از نظر خدا پسندیده است
و نه از نظر نیاز روانی خود زن و نیاز عاطفی وجودی خود زن پسندیده و معقول هست.
هرگز اینجور نیست.
👨🧔البته برای مردها هم همین طور هست،
هیچ فرقی نمیکنه، حالا چون جلسهی خانمهاست من این رو عرض کردم،
که ما گمان نکنیم وجود داره یک نظام ارزش آفرین و پر فایده مهمتر از تشکیل خانواده و ازدواج؛ همچین چیزی وجود نداره.
📌خب، یک نکتهی دیگه درمورد مسئلهی فوائد #تکثیر نسل هست.
این درمورد ازدواج و رابطهاش با حفظ و تکثیر نسل هست.
سه تا فایدهی دیگه که وجود داره درمورد تکثیر نسل .
البته یکیش رو خدمتتون عرض کردم قبلاً در فوائد فردی که کسب ثواب باشه.
دوتا فایده دیگهاش هست که حالا هر سه تاش رو هم عرض میکنم.
ادامه دارد.....
🔴 #گلایه_اطرافیان_از_همسر
💠 گاه اطرافیان و یا خانواده شما از همسرتان #بدگویی کرده و یا گلایهای را مطرح میکنند.
💠 در این مواقع باید با حفظ #ادب و احترام نسبت به فرد گلایه کننده، نیّت خیر همسرتان و یا توجیههایی که باعث کم شدن #بدبینی اطرافیان نسبت به همسرتان میشود ابراز کرده و حافظ #آبرو و اسرار او باشید!
💠 از طرفی تا میتوانید گلایه خانواده خود را به همسرتان نرسانید چرا که زمینهساز #کینه، فتنه، بدبینی و سردی روابط میگردد!
💠 به تدریج باید با رفتار و گفتار خود دلهای دو طرف را به هم #نزدیک کنید.
💠 در مواقعی که گلایهی آنها اساسی و بزرگ است حتما به #مشاور_دینی خانواده مراجعه نمایید!
❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حل بحران کاهش فرزندآوری، نیازمند فرهنگسازی
🔺 رهبرانقلاباسلامی: امروز یکی از مشکلات جامعهی ما مسالهی جوانهاست، مسئلهی اشتغال جوانها، ازدواج جوانها. دختران و پسران جوان فراوان، [امّا] ازدواج دشوار و گاهی ناممکن است. خب باید کمک کنند؛ باید افراد در این زمینهها کار کنند، تلاش کنند، باید فرهنگسازی بشود. وقتی با تبلیغات چندجانبه و همهجانبه روی فرزندآوریِ کمتر تبلیغ میشود، میرسیم به وضعیّت فعلی که آدمهای وارد، هشدار میدهند نسبت به بیست سال دیگر، سی سال دیگر، از لحاظ پیر شدن کشور، پیر شدن جامعه. جامعهی پیر نمیتواند به آن قلّهها برسد؛ همهی پیشرفتهای ما تا امروز به برکت حضور جوانها بوده. بنده گفتهام که پیرها بلاشک نقش ایفا میکنند، امّا موتور، جوانهایند. اگر این جامعه محروم بماند از یک جمعیّت قابلِ جوان، دشمن بر این جامعه مسلّط خواهد شد. خب این #فرهنگ_سازی لازم دارد؛ فرهنگسازی دست شما است.
🔸بیانات در دیدار با مداحان اهلبیت(علیهمالسلام)
🗓 ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
قسمت_163 تو وجودی هستی در عالم که بناست رشد کنی کسب فیض کنی پرورش پیدا کنی برای همین خلق شدی! حالا
┈┈•••♡🦋♡•••┈┈
💙 #ضحی 💙
#قسمت 164
هر بار که انسان یه کار خوبی میکنه چون با اختیاره تمام کائنات شاد
میشن
بیشتر از همه خود خدا...
همه می ایستن تماشاش میکنن طبیعت، ذرات، فرشتگان
میگن خدایا ببین
این دیگه چه موجودیه
خودش همینجوری بلند شد رفت اینکار خوب رو کرد بخاطر تو!
بذار کلی هدیه معنوی بهش بدیم بذار جایزشو بدیم وجودش رو پر از
نور کنیم!
خدا هم خیلی خوشحاله دوست داره اون بنده رو بغل کنه نوازش کنه
ولی میگه نه...
صبر کنید
انقدر زود جواب ندید
نمیخوام خودش رو تکرار کنه
بذارید جلو بره
رشد کنه
بیشتر خودش رو نشون بده
باز مثل مادری که بچه ش یه کار جدید یاد گرفته مثلا یه کلمه ی جدید
خیلی خوشحاله دوست داره کلی قربون صدقه ش بره ولی بابت اون یه
کلمه اگر خیلی تشویقش کنه اون بچه هی همون کلمه رو تکرار میکنه
که هی تشویق بشه
میخواد بیشتر یاد بگیره پس ذوقش رو پنهان میکنه باز باهاش تمرین
میکنه
برای همینه که ما گاهی توی صحنه های مختلف زندگیمون احساس
تنهایی میکنیم
فکر میکنیم خدایی نیست
ولی هست فقط سکوت کرده
منتظر حرکت بعدی توئه!
البته بعضی جاها هم خودشو نشون میده
اگر خواب نباشی حتما میبینی...
خب... آیه 270 میفرماید ببخش تا بخشیده شوی
رفتار عادلانه خدا با بشر یعنی همین
تو این صفات رو از خدا گرفتی که رشد بدی و در خودت تقویت کنی
هدف رشد توئه پس اگر بخشش خدا رو میخوای همون صفت رو
درخودت تقویت کن
ببینید چه معامله زیباییه!
✍🏻 نویسنده: شین الف
🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده آزاد