شعار «jin-jiyan-azadi» یا #زن_زندگی_آزادی شعارگروهک تجزیهطلب پ.ک.ک است
پن:احمدی رهبر پژاک(شاخه ایرانی پکک)بدخترش #تجاوز وباعث خودکشی اوشد
نمونههای تاسفبار #روابط_جنسی رهبران این گروهک بادختران عضو را در کتابThe Kurds and the Future of Turkey اثر مایکل گونتر امریکایی بخوانید
✍️ سید محمدحسین راجی
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
سعید؛ دانشجوی بورسیھ الکترونیکھ. بچھ خوبیھ. البتھ الان فرستادمش پی نخود سیاه کھ راحت باشی اینجاوا م
#شاخه_زیتون
#قسمت بیست و یک
🍃ارمیا دوست ندارد چند بار طعم عشقهای هوس آلود را بچشد و بعد ھم خستھ شود و تنھا بماند. دوست دارد اگر قرار است عاشق شود، از عاشق شدنش
لذت ببرد
میپرسم
خب چرا ازدواج نمیکنی؟
سرش را تکان میدھد و بھ زیر میاندازد. حدسی در دلم جان میگیرد و میگوید
ای شیطون! کی ھست حالا؟
یک لبخند خواھرکُش روی لبھایش مینشیند و از دستم فرار میکند بھ طرف در ورودی
آپارتمان و میگوید
ولش کن، فعلا کھ شرایطشو ندارم. بیا بریم آپارتمانتو نشونت بدم
آپارتمانی کھ اجاره کرده، دقیقا در طبقھ خودش است. میپرسم
حالا چرا انقد نزدیک بھ خودت؟
کلید را در قفل در میاندازد و در را باز میکند و میگوید
اولا قیمتش خوب بود؛ دوما میخوام اگھ کاری داشتی سریع بتونم کمکت کنم؛ سوما من آبجیمو توی شھر غریب ول نمیکنم
وارد کھ میشوم، قلبم در ھم فشرده تر میشود. مثل آپارتمان ارمیاست، شاید کمی کوچکتر
چمدانھایم را تا اتاق میبرد و میگوید
خودم دیروز تمیزش کردم. فقط، اون جانمازم گذاشتم کھ خواستی نماز بخونی خیالت راحت
باشھ پاکھ. قبلھش ھم از این طرفھ. دیگھ فکر کن خونھ خودتھ، راحت باش. کاری ھم داشتی بھ
خودم بگو
و میرود کھ بتوانم استراحت کنم. روی تخت یکی از اتاقھا مینشینم. چقدر با تخت خودم فرق
دارد. از تصور اینکھ قرار است اینجا تنھا زندگی کنم، قلبم در ھم فشرده میشود. تمام چراغھا
را روشن میکنم اما حوصلھ ندارم ھمھجا سرک بکشم. ارمیا گفت خانھ خودم است اما نیست.
خانھ من، خانھ عزیز است کھ حیاطش با دیوارھای سنگی و درخت انگور و خرمالو و توت
احاطھ شده و خیال اھل خانھ را بابت نگاه نامحرم راحت میکند. خانھای با معماری ایرانی،
شیشھھای رنگی و مفروش بھ فرشھای دستبافت. خانھای کھ حتی تکولوژی ھم تسلیم
معماریاش شده و وسایل نو و بازسازیھای اخیر ھم نتوانستند از اصالتش کم کند. در آن خانھ، اتاقی دارم برای خودم ، در بالاترین طبقه
این اتاق را وقتی سھ_چھار سالم بود آقاجون ساخت و
با عمو صادق رنگش کردیم و عمھ محبوبھ آن را برایم چید و تزئین کرد. این خانھ با دکور
کرم_قھوه ای اش، خیلی با خانھ ای کھ در آن قد کشیده ام فرق دارد. با مادر تماس میگیرم. سریع
جواب میدھد و درباره محل اسکان و کیفیت پرواز میپرسد. جواب دادن بھ سوالاتش کھ تمام
میشود، مینالم
مامان... دلم برای ایران خیلی تنگ شده از الان
سعی کن دلت برای ھیچی تنگ نشھ. اینجوری آدم قویتری میشی
بالاخره آدم عاطفھ داره... یعنی شما دلتون برای ھیچی تنگ نمیشھ؟
نھ
حتی برای من؟
صدای خنده کوتاھش را میشنوم. شاید ھم نیشخند بود؛ دوباره میپرسم
حتی برای ارمیا؟
ساکت میشود. نمیدانم چرا دوست ندارد احساساتش را بروز دھد. ھیچوقت نفھمیدم ِکی
خوشحال است، ِکی غمگین است، چھ کسی را دوست دارد و چھ کسی را نھ. شاید در مؤسسھ، با
کارمندھایش با نشاط و صمیمیت برخورد میکرد اما فقط من میدانستم ھمھ اش ساختگی ست.
مکالمھ ام کھ با مادر تمام میشود، حس میکنم خستھ تر شدم. برای عزیز پیام صوتی میفرستم بھ
ھمراه چند عکس از آپارتمانم. دوست ندارم عزیز بفھمد ناراحتم
یاد دفترچھ طیبھ میافتم کھ آن را ھمراه قرآن و مفاتیح و چند کتاب و دفتر دیگر لای یک چفیھ
پیچیدم و در چمدان گذاشتم. از میان وسایلم پیدایش میکنم و دنبال صفحاتی میگردم کھ آرامم
کند
امروز خواھرم میخواست جانمازم را برایم بیاورد؛ شیشھ عطری کھ ھدیھ محمدحسین بود از
آن بیرون افتاد و شکست. بوی عطر محمدحسین ھمھ جارا گرفت؛ اما راستش خیلی دلم سوخت.
من عاشق آن عطر بودم، تازه فھمیدم اشکال کارم کجاست. آن عطر یک تعلق دنیوی بود. موقع
نماز ھم گاھی حواسم میرفت بھ بوی خوبش. داشت بین من و خدا فاصلھ میانداخت. دل کندن
از آن عطر سخت است، اما وقتی بھ این فکر میکنم کھ ھمھ در دنیا مسافریم و باید ھرچھ ھست
را بگذاریم و برویم، راحت میتوانم از ھمھ چیز دل بکنم. ما اینجا مسافریم. بار اضافی فقط جلو
رفتن را سخت میکند. ھمھ این دلبستگی ھا موقع مرگ جان کندن را دشوار میکند. ھمان بھتر
است کھ قبل از اینکھ با مرگ از دنیا جدا شویم، خودمان دل بکنیم. ما عندکم ینفدُ و ما عندالله باق
دوم شخص مفرد
الان فقط مونده کشف ھمھ ارتباطات ستاره جنابپور و اینکھ بفھمیم وابستھ بھ کدوم سرویسھ و
از کی دستور میگیره
اریحا منتظری رفت آلمان و اونجا زیر چتر اطلاعاتی اویسھ. البتھ بدون اینکھ کسی بفھمھ.
خانم صابری ھم یک گوشی و سیمکارت ماھوارهای بھش داده کھ اگھ لازم شد باھامون مرتبط
بشھ. احتمال اینکھ آپارتمانش از طرف دشمن تجھیز شده باشھ کم نیست. باید احتیاط کنیم
الان یک نگرانی بھ نگرانیھای ما اضافھ شده؛ اینکھ برای خانم منتظری تور پھن کرده باشن و
بخوان سُرش بدن و تبدیلش کنن بھ نیروی خودشون. باتوجھ بھ شخصیت کاریزماتیکش و
تواناییھای ارتباطی و علمیش، خیلی احتمالش زیاده کھ بخوان ازش استفاده کنن. برای ھمین از
اویس و بچھھای برونمرزی خواستم حواسشون بھ رفت و آمدھای خانم منتظری باشھ و حتی
اگھ لازم شد، مستقیم وارد عمل بشن
امروز متوجھ یک چیزی شدم کھ ھنوز توی شوکشم. دوباره رفتھ بودم سراغ پرونده یوسف
منتظری. پرونده خودش؛ نھ پرونده تصادف. اونجا بود کھ فتوکپی صفحات شناسنامھش رو
دیدم
باورم نمیشد یوسف بچھ داشتھ. یک دختر بھ اسم ریحانھ. ھیچ جا اسمی از ریحانھ نبود، جز
توی شناسنامھ زن یوسف. چھ اتفاقی میتونھ برای ریحانھ افتاده باشھ؟ توی اون تصادف کجا
بوده؟
تازه یادم افتاد چقدر گیجم. توی پرونده نوشتھ بود یک بچھ تقریبا یک سالھ زنده مونده؛ چون از
پنجره افتاده بیرون و نسوختھ
وقتی داشتم این پازل رو توی ذھنم میچیدم، نزدیک بود از تعجب داد بزنم. نمیدونم چرا انقدر
حواس پرت شده بودم کھ نکتھ بھ این مھمی بھ چشمم نیومده. طبق تاریخ تولدی کھ برای ریحانھ
زدن، ریحانھ توی اون تصادف تقریبا یک سالش بوده. و از اونطرف ھم، بین اسامی کشتھ ھا
اسمی از ریحانھ منتظری نیست. یعنی ریحانھ اون بچھ ای کھ زنده مونده، پس یعنی احتمالا
یوسف برای این از اتوبوس بیرون پریده کھ بچھش رو قبل انفجار نجات بده. اینا ھمھ ش احتمالھ؛
اما چرا توی پرونده ھیچ چیزی در این رابطھ نیست؟ چرا انقدر درباره اون بچھای کھ زنده
مونده مبھم حرف زدن؟ از ھمھ مھمتر، الان ریحانھ منتظری کجاست؟ اگھ زنده باشھ باید یا با
خانواده مادریش زندگی کنھ، یا خانواده پدری. اما انگار آب شده رفتھ توی زمین مثل تو
انگار آب شده بودی رفتھ بودی توی زمین. من تا حدودی خیالم راحت بود کھ توی
انفجار اول آسیب ندیدی؛ حتی انقدر حالت خوب بوده کھ بتونی بری بھ بقیھ مجروحا کمک
کنی. توی اون شلوغ بازار، با پرسیدن از این و اون فھمیدم مجروحا رو کدوم بیمارستان بردن.
دل توی دلم نبود کھ خودمو برسونم بھت و ببینم سالم جلوم ایستادی و یک نفس راحت بکشم
با خودم فکر میکردم کاش اصلا پزشکی قبول نمیشدی، کاش ھنوز مدرکت رو نگرفتھ بودی.
اینطوری شاید احساس مسئولیت نمیکردی کھ بخوای مجروحین رو ببری بیمارستان.
اینجوری شاید راحتتر پیدات میکردم! اما تو اراده کرده بودی دکتر بشی. یادتھ؟ از ھمون
سیزده_چھارده سالگی وقتی میدیدم شب و روز درس میخونی ازت میپرسیدم مگھ میخوای
چیکاره بشی؟ تو ھم با ناز میگفتی متخصص مغز و اعصاب. اوایل فکر میکردم بھ خاطر فوت
مامانھ؛ اما وقتی یک روز گفتی آرزو داری یک مطب داشتھ باشی کھ پنجرهش بھ مسجدالاقصی
باز بشھ، فھمیدم ھدفھای خیلی بزرگتر داری. راستی فکرشو بکن؛ مثلا برای زیارت و نماز
بیایم مسجدالاقصی، بعد با یک سردرد ساده پاشیم بیایم مطبت و بھ ھمھ بگیم اینجا مطب
خواھرمونھ، پارتی داریم! البتھ فکر کنم ھیچکس قبول نکنھ. آخھ بعد ظھور، دیگھ خبری از
پارتی بازی نیست
مثل ماھیای کھ از آب بیرون افتاده باشد و تازه قدر آب را بفھمد، من ھم تازه فھمیدهام تنفس در
ھوای وطن چھ غنیمتی ست. شب نیمھ شعبان است و من آنقدر درگیر کارھای سفرم بوده ام کھ
حتی آمدن شعبان را متوجھ نشدم. من کھ ھمیشھ عاشق اعیاد شعبانیھ بودم و محال بود شیرینی
نپزم، امسال حتی یادم رفتھ بود روز پاسدار و جانباز را بھ عمو صادق تبریک بگویم. خودش
ھم ماموریت بود و کلا ھمھ چیز یادم رفت
حالا، شب نیمھ شعبان دلم ھوای شیرینی و شربت و چراغانی کرده. اگر الان ایران بودیم،
میرفتیم دوری در شھر میزدیم و من مثل سالھای قبل، کتاب و شیرینی نذری میان مردم پخش
میکردم. اما اینجا ھیچ خبری نیست. مگر مردم اینجا نمیدانند ھمھ دار و ندارشان دست امام
است؟ مگر نمیدانند امام اگر نباشد، فیض خدا بھ ھیچکس نمیرسد؟ مگر نمیدانند زیر نگاه
مھربان امام نفس میکشند؟
از فکرم خنده ام میگیرد. حالا مثلا ما کھ میدانیم برای امام زمانمان چکار کرده ایم؟ ما فقط
اینھا را میدانیم، اما بازھم امام باید جور گناھانمان را بکشد و برایمان اشک بریزد. تاخیر
ظھور، تقصیر آدمھای بیخبر اروپا و آمریکا نیست. تقصیر ماست کھ یار نیستیم برای امام. کھ
اگر یار بودیم، الان این مردم ھم امام زمانشان را میشناختند
تازه نمازم را تمام کرده ام کھ ارمیا زنگ میزند
ارمیا: سلام؛ حال داری بریم بیرون؟
کجا مثلا؟
ادامه دارد ...
مطلع عشق
📌 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی 🔹 در فراقش باید گریست... 🔅 فرازی از #دعای_ندبه 🖼 #پروفایل ❣ @Mat
(امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز یکشنبه( #خانواده_و_ازدواج )👇
🔴 #رفتارهای_سوپاپی
💠 درب دیگ زودپز بهگونهای است که وقتی بسته میشود منفذی برای خارج شدن حرارت و بخار در اطراف آن وجود ندارد امّا روی درب آن #سوپاپی وجود دارد که برای جلوگیری از انفجار دیگ، در وقت لازم به کار میافتد و باعث خروج حرارت و بخار اضافهی دیگ میشود.
💠 در زندگی مشترک، رفتارهایی وجود دارد که نقش #سوپاپ دارند و اگر به موقع انجام نشوند باعث تشنّج شدید، فتنه، کینههای طولانی، #دعوا و مشاجرهی جدّی بین زن و شوهر میگردد.
💠 به ویژه در حال #عصبانیّت و خشم همسر استفاده از رفتارهای سوپاپی ضروری است. به طور مثال استفاده از جملات مهربانانه، عذرخواهی، بگو مگو نکردن، گفتن چشم به همسر، #سکوت به موقع، مقصّر دانستن خود ولو ظاهری، تشویق وی به بخشش و بزرگواری، ذکر این نکته که تو را #درک میکنم، زبان تشکّر، محبّت کردن، تغییر موضوع دعوا و ایجاد گفتگوی #جدید، توجّه به حسّاسیتهای همسر و دهها رفتار دیگر که میتواند عصبانیّت همسر را به شدّت #کاهش دهد تا از ایجاد سر و صدا، بددهنی و انفجار او جلوگیری گردد.
❣ @Mattla_eshgh
📷 http://yon.ir/MqvoM
حلالزادگی حق همهی کودکان در سطح جهان است
مبتنی بر اعلامیه الهی حق بشر، #حلال_زادگی حق هر کودک است و زنازادگی این حق مسلّم را در سطح جهان نقض میکند.
🌐 هشتم اکتبر، روز جهانی کودک
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📷 http://yon.ir/MqvoM حلالزادگی حق همهی کودکان در سطح جهان است مبتنی بر اعلامیه الهی حق بشر، #
🔰 سازمان ملل، بزرگترین ناقض حقوق کودکان!
⚠️ سازمان ملل در حالی هشتم اکتبر را #روز_جهانی_کودک مینامد که نهادهای زیرمجموعهی آن همچون یونسکو و یونیسف، از طریق بسط آموزش جنسی کودکان، به رسمیت شناختن ازدواجِ (بخوانید همباشیِ) همجنسبازان، طرحهای تنظیم خانواده، حمایت از سقط جنین، پخش و توزیع محصولات خوراکی عقیمکننده و بسیاری از طرحهای دیگر، مقوّم #زنازادگی در همه کشورهای جهان هستند!
❌ یونسکو، یونیسف، صندوق جمعیت ملل متحد و به طور کلی سازمان ملل، بزرگترین ناقض #حق_کودکان و #حق_حلال_زادگی در سراسر جهان هستند.
هدایت شده از پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب
⛔️ عرفان اوشو مروّج بی بندوباری جنسی
♦️ عرفان اوشو ازجمله مکاتب عرفانی لذتگرا و لذتجوست که انسان را به بهرهوری از دنیا و لذات جسمانی، مانند لذت جنسی، رقص و پایکوبی، سرور و شادی و… دعوت کرده، و لذتجویی را پُلی برای رسیدن به رشد و کمال میداند.[1]
🔷 بنابراین در نظر اوشو اگر انسان، هوسهایش را کنترل کند، کار او به منزله ایستادن در برابر کمال محسوب خواهد شد.
🔶 اوشو میگوید: «نسبت به لذات جسمانی، حساس باشید؛ هستی در دسترستان است و تمام اسرار، بسیار به شما نزدیکاند، زیرا این تنها راه شناخت پدیدههای اسرارآمیز است. پذیرای لذت جسمانی بودن، نشانگر آن است درهایتان به روی هستی، باز است و آمادهاید که با تپشهای آن، هماهنگ شوید.
🔷 اگر پرندهای آواز بخواند، انسانی که قابلیت پذیرش لذات جسمانی را داشته باشد، خود را احساس میکند که آواز، از عمیقترین مرکز هستیاش، به بیرون، انعکاس مییابد…
🔶 رشد واقعی، این است که باز، پذیرا و اینکه نسبت به هر چیز، تأثیرپذیر باشید؛ ولی درعین حال، تحت تأثیر چیزی قرار نگیرید. میتوانید در میان لذات جسمانی باشید، ولی بخشی از آنها نباشید.»[2]
♦️ ازنظر اشو انسان با ارضای نیازهای خود و لذت بردن از آنها است که به کمال، راه مییابد. او میگوید: «لذتجویی، پُلی برای رشد و کمال است.»[3]
هدایت شده از پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب
♦️ حرف اوشو این است که؛ بخور، بنوش، شادباش، ولی این، تمامکار نیست.
🔷 وقتیکه بهاندازه کافی، خوردی و نوشیدی و شادبودی، آنوقت، چیزی والاتر در انتظار توست و تنها در این زمان است که چیزی بیشتر و والاتر، ممکن خواهد بود.
🔶 «وقتیکه بخش زمینی، راضی و ارضا شد، آنگاه آسمان، تو را میخواند. ناشناختهها تو را میخوانند…». [4] «و خوش باش! لذایذ را دریاب! خداوند شیء نیست، موضِع است، موضع جشن و سرور، غُصه را دور بریز. او به تو خیلی نزدیک است؛ به پایکوبی برخیز، این چهره ماتمزده را کنار بگذار.» [5]
🔷 اوشو خود را لذت پرست و افکار و نظرات خود را لذتگرایی میداند: «من، لذت پرستم و تا آنجا که میدانم، همه آنهایی که شناخت پیداکردهاند، هر چه هم بگویند، همواره لذت پرست بودهاند. بودا، عیسی مسیح (علیهالسلام) کریشنا… هم لذت پرستاند. خداوند، غایت لذت پرستی است. او اوج شادمانگی است.»[6]
🔶 بنابراین میتوان گفت: «عرفان اوشو عرفانی کاملاً لذتگراست که انسان را به بهرهوری افراطی از لذتهای دنیوی سفارش میکند و بر اساس آن، رقص، پایکوبی، شادی، سرور، خندههای مستانه، تخلیه هیجانات، بدون رعایت هیچ قانونی، ماهیت و چیستی کمال انسان شمرده میشود .
🔷 اگر انسان با این امیال و خوشگذرانیها به مبارزه برخیزد، سدی بلند در برابر کمال خود، کشیده و به خود و انسانیت، خیانت کرده است و ارضای لذتهای آنی و لحظهای است که انسان را بالا میبرد و آنگاه، چیزی والاتر را انتظار میکشد.»[7]
🔶 در کلام اوشو یک ناسازگاری درونی و همچنین یک نوع ناسازگاری بیرونی مشاهده میشود. ناسازگاری درونی را میتوان اینگونه بیان کرد؛
🔷 اولاً: تعدیل غرایز و رعایت تعادل در رفتار، تنها راه رسیدن به کمال است. چون دنیا و تمام نعمتهای آن اگرچه برای آسایش انسان آفریده شده، ولی غرق شدن زیاد در آن مانع کمال است، و فرورفتن در لذتهای آنی و زودگذر مانند:
🔶 شادی، رقص، پایکوبی و خندههای مستانه، انسان را به لبه پرتگاه و سقوط نزدیک خواهد کرد درحالی که اوشو در تمامی سخنان خود همه را دعوت به لذت پرستی و دنیاگرایی افراطی میکند.
🔷 ثانیاً: غرق شدن در رفاه و سکس، مساوی است با احساس پوچی: اوشو در سخنان خود رفتار غربیها را نقد کرده، و میگوید: «علت خودکشیهای فراوان در غرب، غرق شدن غربیها در آسایش است؛ زیرا همهچیز دارند ولی بازهم در اعماق وجود خود احساس تُهی بودن و پوچی میکنند.
🔶 اوشو در حالی به نقد غربیها میپردازد که بیخبر از آنکه عرفان او انسان را سریعتر از همهچیز بهسوی پوچی پیش میبرد؛ زیرا هرچه انسان در سکس، افراطی عمل کند، غریزه حیوانی او زودتر، اشباعشده و از بُعد معنوی، غافلتر میشود و با ارضای این غریزه بازهم حیران و سرگردان، به دنبال معنویت خواهد گشت.»[8]
🔷 اما ناسازگاری بیرونی را میتوان چنین گفت که؛ کمالجویی و سعادت خواهی، یکی از گرایشهای فطری در هر انسانی است و همه تلاش انسان برای پاسخگویی به این گرایش و زدودن نقصها و دستیابی به کمالها و رسیدن به چنین سعادتی است؛ هرچند ممکن است که در بیشتر موارد، در تعیین مصادیق کمال، به خطا برود.
♦️ ولی از دیدگاه اوشو، کمالخواهی و سعادتطلبی، همان بهرهوری کامل از لذت جنسی و هواهای نفسانی زودگذر است که نتیجهای جز هلاکت بشریت را در پی نخواهد داشت.[9]
🔻 پینوشت:
[1]. اوشو، الماسهای اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص ۱۱۸.
[2]. اوشو، تائوئیسم و عرفان شرق دور، ج ۲، ترجمه فرشته جنیدی، تهران، نشر هدایت الهی، ص ۲۰۵.
[3]. اوشو، الماسهای اوشو، ص ۱۱۸
[4]. اوشو، راز، ج ۲، ترجمه محسن خاتمی، تهران، نشر فرا روان، ص ۱۰۴.
[5]. الماسهای اوشو، ص ۱۳۷.
[6]. همان، ص ۲۴۶
[7]. سایبان خودساخته عرفان مدرن، محمد اسماعیل عبداللهی، انتشارات باقرالعلوم ع، ص ۱۳۸.
[8]. سایت موسسه بهداشت معنوی، 7845.
[9]. سایبان خودساخته عرفان مدرن، محمد اسماعیل عبداللهی، انتشارات باقرالعلوم ع، ص ۱۳۸.
#عرفان_های_کاذب
#اوشو
https://eitaa.com/antihalghe
🖍#زن_عفت_افتخار
🌹افتخار بانوان ایرانی
این روزها که عده ای فریب خورده شعار #زن_زندگی_آزادی می دهند منتشر کنید تا شاید عقل های خوابیده بیدار شوند.
خانم دکتر بی بی فاطمه حقیرالسادات:
۱) دکترای تخصصی نانومدیسین از آمستردام هلند
۲) ۱۲ اختراع
۳) ۲ محصول دانش بنیان
۴) کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷
۵) مدیر ۶ شرکت
۶) همسر آزاده سرافراز
۷) مادر ۴ فرزند
۸) مقید و معتقد به حجاب فاطمی حتی در اروپا؟!🤔
۹) عضو شورای شهر یزد.
و....
🔴 جالب است که وی به برکت تحریم ها به تولید داروهای گیاهی درمان سرطان و... روی آورده است.
#بانو
#زن_تراز_انقلاب
#زن_عفت_افتخار
❣ @Mattla_eshgh