eitaa logo
مطلع عشق
272 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلع عشق
#قسمت بیست و یک : قدم نو رسیده اسمش رو گذاشت آرتا ... وقتی فهمیدم آرتا، یه اسم زرتشتیه خیلی ناراحت
بیست و دو : قتلگاهی به نام ایران دیگه هیچ چیز برام مهم نبود ... با صراحت تمام بهش گفتم... - اونها با حزب سبز آلمان ارتباط دارن ... واقعا می خوای به افرادی رای بدی که با دشمن کشورشون هم پیمان شدن؟... کسی که به خاکش خیانت می کنه ... قدمی برای مردمش برنمی داره ... مگه خون ایران توی رگ های تو نیست؟ ...  من با تمام وجود نگران بودم ... ایران، خاک من نبود که حس وطن پرستی داشته باشم ... اما ایران، و مرزهای ایران برای من حکم مرزها و آخرین دژهای اسلام رو داشت ...  حسی که با مشت محکم متین، توی دهن من، جواب گرفت ... دهنم پر از خون شده بود ... این مشت، نتیجه حرف حق من بود ... پاسخ صبر و سکوت من در این سه سال ... به تمام رفتارهای زشت و بی توجهی ها ...  پاسخ تلخی که با حوادث بعد از انتخابات، من رو به یه نتیجه رسوند ... باید هر چه سریع تر از ایران می رفتم ... وقتی آلمان ها به لهستان مسلط شدن، نزدیک به دو سوم از جمعیت لهستان رو قتل عام کردند ... یکی از بزرگ ترین فجایع بشر ... در کشور من رقم خورد ... فاجعه ای که مادربزرگم با اشک و درد ازش تعریف می کرد ...  و حالا مردم ایران، داشتند با دست های خودشون درها رو برای دشمن قسم خورده شون باز می کردن ... مطمئن بودم با عمق دشمنی و کینه اونها ... این روزها ... آغاز روزهای سیاه و سقوط ایرانه ... و این آخرین چیزی بود که منتظرش بودم ... باید به هر قیمتی جون خودم و پسرم رو از این قتلگاه نجات می دادم ... ❣ @Mattla_eshgh
بیست و سه : رویای طوفانی برای فرار زمان بندی کردم و در یه زمان عالی نقشه ام رو عملی کردم ... وسائل و پاسپورتم رو برداشتم و مستقیم رفتم سفارت ... تمام شرایط و اتفاقات اون چند سال رو شرح دادم ... من متاهل بودم و نمی تونستم بدون اجازه متین به همراه پسرم، ایران رو ترک کنم ... شرایط خیلی پیچیده شده بود ... مسائل دیپلماتیک، اغتشاش های ایران، عدم ثبات موقعیت دولت در ایران که منجر به تزلزل موقت جهانی اعتبار دولت شده بود و ... دست به دست هم داده بود ...  هر چند من دخالتی در این مسائل نداشتم اما احساس گناه می کردم ... که در چنین شرایطی دارم ایران رو ترک می کنم ... هر چند، چاره دیگه ای هم نداشتم ... هیچ چاره ای ... متین خبردار شده بود ... اومد سفارت اما اجازه ملاقات بهش ندادن ...  دولت و وزارت خارجه هم درگیرتر از این بود که بخواد به خروج بی اجازه یه تبعه عادی رسیدگی کنه ... و من با کمک سفارت، با آرتا به لهستان برگشتم ...  پام که به خاک لهستان رسید از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود ...  برام هتل گرفته بودن و اعلام کردن تا هر زمان که بخوام می تونم اونجا بمونم ... باورم نمی شد ...  همه چیز مثل یه رویا بود ... اما حقیقت اینجا بود ... یه رویا فقط تا پایان خواب ادامه داشت ... جایی که بالاخره یه نفر صدات کنه و تو از خواب بیدار بشی ... مثل رویای کوتاه من، رویایی که کمتر از یک ماه، طوفانی شد ...  کم کم سر و کله افراد عجیبی پیدا شد ... افرادی که ازم می خواستن علیه اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر و ... در ایران صحبت کنم ... هنوز ایران درگیر امواج شدیدی بود اما اونها می خواستن با استفاده از من ... طوفان دیگه ای راه بندازن ... افرادی که می خواستن من رو به اسطوره آزادی خواهی در تقابل و مبارزه با جامعه ایرانی تبدیل کنن ... ❣ @Mattla_eshgh
تمام زندگی من بیست و چهار : دوربین های زنده روز اول یه زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفی کرد ... نشست و شروع کرد به صحبت کردن ... راست یا دروغ، از زندگی و سرگذشتش تعریف می کرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلی حرف هاش شروع شد ... - ما باید به عنوان زنان شجاع و مبارز ، حرف مون رو به گوش دنیا برسونیم ... ما باید به دنیا بگیم توی کشورهای مسلمان داره چه بلایی بر سر زن ها میاد ... چطور مردها، زن ها رو به بند می کشن و استثمار می کنن ... ما باید ... با هیجان تمام و پشت سر هم حرف می زد ... و ازم می خواست بیام جلوی دوربین های تلوزیون و ماهواره بشینم و حرف بزنم ... و از حق خودم و زن هایی مثل خودم دفاع کنم... نمی دونستم از این کار چه نیتی داره و چه افرادی پشت این حرکت هستن ... برای همین خودم رو زدم به اون راه ... - شما از کدوم کشور مسلمانی؟  - چه فرقی می کنه ... مهم سرنوشت های یکسان ماست ... سرنوشتی که گریبان گیر تمام دختران و زنان مسلمانه ... - ولی شوهر من، مسلمان نبود ... - مگه شوهر شما ایرانی نبود؟ ... - چرا ... ایرانی بود ... - مگه شوهر شما مسلمان نبود؟ ... - نه، پدرشوهرم مسلمان بود ...  گیج می خورد نمی فهمید چی دارم بهش میگم ...  - من اصلا متوجه منظور شما نمیشم ... میشه واضح حرف بزنید ... - فکر می کنم این شما هستی که باید واضح صحبت کنی... من به خاطر سرنوشت تلخ شما واقعا متاسفم ... اما واقعا ما تلخ ترین سرنوشت زنان دنیا رو داشتیم؟ ... چیزی که من متوجه نمیشم اینه ... چرا ازم می خوای برم جلوی دوربین تلوزیون و حرف بزنم؟ ... زنان زیادی توی دنیا، سرنوشتی مشابه یا بدتر از من دارن ... چرا با اونها حرف نمی زنید؟ ... ❣ @Mattla_eshgh
تمام زندگی من بیست و پنج : مرزهای آزادی کلافه شده بود ... از هر طرف که جلو می رفت، من دوباره برمی گشتم سر نقطه اول ... اون از من می خواست حقیقت رو بگم ... ولی مهم این بود که چه کسی و برای چه اهدافی قصد داشت از این حقیقت استفاده کنه ...  چیزی که اون روز، من موفق نشدم از توی حرف های اون به دست بیارم ... چند روز بعد، دوباره چند نفر خانم دیگه اومدن ... بین تمام حرف های اونها یه چیز مشخص بود ... اونها اسلام رو هدف گرفته بودن ... موضوع، خشونت و ظلم علیه جامعه زنان نبود... اونها می خواستن من بیام جلوی دوربین ها و تمام اتفاقاتی رو که برای من افتاده بود رو به اسلام نسبت بدم ... همین طور که داشتن حرف می زدن ... با آرامش به پشتی صندلی تکیه دادم ... - متاسفم ... من نمی تونم با شما همکاری کنم ... با تعجب بهم نگاه کردن ... - چرا خانم کوتیزنگه؟ ... - چون کسی که مسلمان بود ... من بودم، نه همسرم ... من، پدرشوهر و مادرشوهرم مسلمان بودیم ولی اون نبود ... - اما در ایران، زنان زیادی مثل شما هستن ... زنانی که از حق مسلم آزادی برخوردار نیستن ... خنده ام گرفت ...  - و اتفاقا زنانی هم هستن که اونقدر آزادن که به خودشون اجازه میدن ... خارج از چارچوب دین و اخلاق ، با یه مرد متاهل، ارتباط داشته باشن ... مهم آزادی نیست ... مهم مرزهای آزادیه ... مرزهای آزادی شما کجا تعریف میشه؟ ...  ❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از سنگرشهدا
رجب هنگامه راز و نیاز است  برای عاشقان فصل نماز است  رجب درگاه غفران الهی  برای بندگانش باز باز است 🍃🌸پیشاپیش ولادت امام محمد باقر (ع) و حلول ماه رجب مبارک باد 🌸🍃 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❣ 🌸این روزها همه جا حرف و نوشدن است 🌸میشود و روزگارمان را بهاری و نو کنی⁉️ ای ما @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📑طرح تعریض فلان خیابون مطرحه،ایشون شب میره خونشون پسر خاله اش اومده توی خونه، بنگاهی داره 〰〰 یک ک
🔸جلسه ی قبل گفتیم حکومت مردم بر مردم فقط یه شعاره👌 🔸اگر می بینید روی همین تکه موندیم و چیز جدیدی نمیگیم 🔸 بنا داریم با مثال های ساده و دلایل کافی اثبات کنیم که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمونه ✨خواهش میکنیم کمی حوصله به خرج بدین✅ 🔸لذا تا به مامیگن که مثلا رادیو اسراییل خیلی پیگیری میکنه، (نمیخوایم نتیجه تند بگیریم.) ✨میگه آقا باید تو این جامعه رای گیری آزاد باشه🙄 🔸ما بلافاصله میگیم چی❓ 🍃 میگیم خب حالا رای گیری آزاد باشه ، کی رییس باشه❓ ✨ اونو بگو کی پشت پرده داره کارها رو میکنه😒❓ 🔺کی ریاست مطلقه💯 داره اونو بگو 🔸به خاطر همین هم آدم خیلی راحت خندش میگیره،☺️ 🔺آیا اینکه جامعه چند میلیاردی بشر ، بخواد حاکمیت پیدا بکنه بر سرنوشت خودش 🔸 امکان داره به صورت مطلق؟💯 🌼خواهش میکنم شما مطالعه بکنید📚 شنبه سه شنبه در 👇 ❣ @Mattla_eshgh
👈 با تحلیل 💠 جلسه 1 ، بررسی افکار و مبانی و عملکرد (قسمت اول) 🎼 دریافت صوت مربوط 👇 ❣ @Mattla_eshgh
چهارشنبه های سیاسی 1.mp3
18.22M
👈 تحلیل 💠 جلسه 1 ، بررسی افکار و مبانی و عملکرد (قسمت اول) 🎤 استاد از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب 👈 جهت بالاتر بردن تحلیل سیاسی و بصیرت مردم ، نشر این فایلها ضروری است 👉 ❣ @Mattla_eshgh
... شماره 1 💯هیچ کس به من نگفت: که غیبت شما، به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم می‌گذاری، در بین مائی، ما را می‌بینی و می‌شناسی، ما هم تو را می‌بینیم، ولی نمی‌شناسیم. مگر نه این است که شما را تشبیه کرده‌اند به یوسف (علیه السلام) که برادران را دید و شناخت، ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند.😔😔 ✅مگر نه این است که در دعای ندبه می‌خوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی. ✅مگر نه این است که وقتی می‌آیی، خلایق انگشت به دهان می‌مانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم، پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناخته‌ای، نشناختن ❤️هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمی‌شناسمت.❤️ ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی است.😭 ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس می‌کردم.🌷 🍀بارها روی تو دیدم ولی نشناختم لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم 🌸کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم ❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا