eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ هشتم 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... ✍️نویسنده: ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✍️ سی و پنجم 💠 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت می‌سوخت که همچنان می‌گفت :«از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، وارد سوریه میشن و ارتش درگیره! همین مدت خیلی‌ها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!» سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد :«تو درگیری‌های حلب وقتی جنازه تروریست‌ها رو شناسایی می‌کردن، چندتا افسر و هم قاطی‌شون بودن. حتی یکی‌شون پیش‌نماز مسجد ریاض بود، اومده بوده سوریه بجنگه!» 💠 از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته گفت :«پادشاه داره پول جمع می‌کنه که این حرومزاده‌ها رو بیشتر تجهیز کنه!» و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید :«میگن آمریکا و می‌خوان به سوریه حمله کنن، راسته؟» و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظه‌ای ماتش برد و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد :«نه مادر! اینا از این حرفا زیاد می‌زنن!» 💠 سپس چشمانش درخشید و از لب‌هایش عصاره چکید :«اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، و ما سربازای مثل کوه پشت‌تون وایسادیم! اینجا فرماندهی با (علیهاالسلام)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!» و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت :«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.» و دیگر هم امن نبود که رو به مصطفی بی‌ملاحظه حکم کرد :«باید از اینجا برید!» 💠 نگاه ما به دهانش مانده و او می‌دانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد :«ان‌شاءالله تا چند روز دیگه وضعیت تثبیت میشه، براتون یه جایی می‌گیرم که بیاید اونجا.» به‌قدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرم‌تر توضیح داد :«می‌دونم کار و زندگی‌تون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!» 💠 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به برگردد که بلافاصله از جا بلند شد. شاید هم حس می‌کرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد، با خداحافظی ساده‌ای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم. روی ایوان تا کفشش را می‌پوشید، با بی‌قراری پرسیدم :«چرا باید بریم؟» قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد :«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر می‌کردم نشد. مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...» که صدای مصطفی خلوت‌مان را به هم زد :«شما اگه می‌خواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.» 💠 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت پیدا بود. ابوالفضل قدمی را که به سمت پله‌های ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید :«یعنی دیگه نمی‌خوای کمکم کنی؟» مصطفی لحظه‌ای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو کرده که صدایش پیش برادرم شکست :«وقتی خواهرتون رو ببرید پیش خودتون، دیگه به من نیازی ندارید!» 💠 انگار دست ابوالفضل را رد می‌کرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد :«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!» لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم. مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانی‌اش نمی‌شد که رو به من خواهش کرد :«دخترم به برادرت بگو بمونه!» و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم می‌چرخیدم که مصطفی وارد شد. 💠 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا می‌دید که تنها نگاهم می‌کرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید :«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!» کلماتش مبهم بود و خودش می‌دانست آتش چطور به دامن دلش افتاده که شبنم روی پیشانی‌اش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد :«ان‌شاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.» 💠 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد، سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد. هنوز وارد شهر نشده و که از قبل در لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند... ✍️نویسنده: ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
🔶 دیشب رفتیم مهمونی. طبق معمول پسرخاله مون که از مقلدای ماهواره اس، بحث سیاسی رو شروع کرد. اون هم از ! معمولا توی مهمونیها بحث سیاسی نمیکنم ولی وقتی کسی از خط قرمزهام رد بشه، هرگز سکوت نمیکنم. و یکی از خط قرمزهام همین تطهیر ظلم و ظالمه. ❌ شروع کرد و گفت: چرا ایران، اسرائیل رو تهدید به نابودی میکنه؟ کجای دنیا یه کشوری یه کشور دیگه رو تهدید به نابودی میکنه؟🤨 ✅ گفتم: کدوم کشور توی جهان میگه: ما فقط کشور یه «نژاد» هستیم. نژاد ! و بقیه باید برن یا بمیرن! کدوم کشور همه ساکنانش مهاجر هستن و خونه به خونه یه کشور دیگه رو غصب کردن؟ جز اسرائیل. جالبه که بعضی فلسطینی ها هنوز کلید خونه هاشونو دارن.. و این اشغال خونه به خونه هنوووز جلوی چشم همه جهان ادامه داره. محله قدس رو ببین.. میگی کدوم کشور میکنه؟!!! نه تنها تهدید میکنن بلکه میکنن. مگه ، افغانستان و عراق را نابود نکرد؟ مگه آمریکا نگفت و کره شمالی و سوریه محورت شرارت هستن و باید نابود بشن؟ مگه خود اسرائیلیها بارها و بارها ایران، سوریه، عراق و هر مخالف خودشونو تهدید به نابودی نکردن؟ و بدتر از تهدید، حمله کردن. هر روز فلسطینی ها را دستگیر میکنن، میکشن، خونه خراب میکنن. هر هفته به دمشق به یه کشور دیگه حمله موشکی میکنن. چرا همه در برابر تجاوز اونا ساکتن؟ ❌گفت: برای چی اصلا باید با اسرائیل مشکل داشته باشیم؟ باشه یا نباشه به ما چه؟ مشکل شون با عرباس خودشون حل کنن! ✅ گفتم: مسئله اینه که اسرائیل با ما مشکل داره. تو هر کشور مسلمونی هر جا جنایتی هست، اسرائیل داره یا مسلمونا رو میکشه یا به جون هم میندازه. یادت باشه داعش به همه جا حمله کرد جز اسرائیل. داعشیا و النصره توی اسرائیل درمان میشدن. بوکوحرام رو توی نیجریه اسرائیل سلاح میده. بودایی های افراطی توی میانمار سلاحشون از اسرائیل میاد. ما تا حالا دانشمندای اسرائیل رو نکشتیم. ولی اسرائیل تابحال 6 تا از دانشمندای هسته ای ما را ترور کرده و البته دانشمندای مصر و عراق و پاکستان و.. رو. کجای دنیا یه رژیم میاد دانشمندای یه کشور دیگه رو کنه و هیچی نشه؟! پس مشکل اسرائیل فقط با عربا نیست. با کل جهان مخصوصا مسلمونهاست. گفتم: پسرخاله . تا حالا خوندی؟ گفت: نه. تلمود چیه؟ 🤔گفتم کتاب مقدس یهودیا بعد از توراته. برو بخون. یهودیا معتقدن فقط انسانه. و بقیه جهان: هستند. یعنی شبیه انسان. و همه جنتایل ها باید برده یهود باشن. حتی که این همه بهشون خدمت کرد، خاخامهاشون میگن: برده ماست. نه انسان!! این تفکر این ذهنیت که همه جهان رو خودش میخواد، خودبخود مشکل سازه. حتی اگه ما بگیم کاری باهاش نداشته باشیم و ایشالا گربه اس.. ولی ذاتشون مثل عقرب نیش زدن و نابود کردنه.. ❌ گفت: خود عربا دارند با اسرائیل میکنن، ، ، بحرین حتی پیمان نظامی می بندن. ما شدیم کاسه داغتر از آش؟ ✅ گفتم: خبر نداری. پارلمان ایرلند کالاهای اسرائیلی رو تحریم کرده، دولت و شرکتهای تجاری نروژ، اسرائیل را تحریم کردند، حتی مجمع کلیساهای امریکا، اسرائیل رو یک رژیم نژادپرست خوانده و بانکهای اسرائیلی رو تحریم کردند، بعضی بانکهای سوئد و دانمارک، بانکهای اسرائیلی رو تحریم کردن، جنبش BDS توی کشورای غربی برای تحریم اسرائیل راه افتاده و تقریبا هر هفته علیه اسرائیل مردم یه گوشه از اروپا تظاهرات دارن، خبر نداری تا حالا چند تا امریکایی و اروپایی برای دفاع از فلسطین شهید شدن. (مستند رو حتما برو ببین) درست وقتی ما مثلا مسلمونا ساکت شدیم و با همین حرفای صلح امیز گول مون میزنن! اما وهابی ها از همون اول، از پشت به فلسطین خنجر زدن، حالا فقط خیانت شون علنی شده. اسناد روابط محرمانه شون با اسرائیل از همون ابتدا هست. حرفامون به اینجا که رسید یه کم ساکت شد. اما خب قانع شدن آدمایی که مرتب پای ماهواره شستشوی مغزی میشن راحت نیست. روشنگری کنید و برای همه دعا کنید🙏 ‌❣ @Mattla_eshgh
🔶 درست در روزی که و ، تیم را تحریم کردند، که 7 سال است درحال قتل عام مردم است، میزبان لیگ قهرمانان آسیا 2022 شد!! به این میگن: ‌❣ @Mattla_eshgh
تحلیل رابطه با عربستان.mp3
6.43M
🔰 تحلیل رابطه با 🌀 آیا این رابطه نقض کننده حرف هست که فرمودند " ما از آل سعود نمی گذریم" ؟ 🌀 آیا این رابطه با نظر رهبری بوده⁉️ رهبری موافق این توافق بودند⁉️ 🌀 از نظر اسلام چه گونه رابطه هایی با دشمن حرام است⁉️ 🌀 آیا شبیه به این توافقات در صدر اسلام هم داشتیم⁉️ 🎤 👆 لطفا با دقت گوش دهید ، جواب بسیاری از سوالات داده شده است
😳😱 از کنایه جدید و تند رهبری به خبر داری ⁉️😳😱 🔰 آیا منظور رهبری در این صحبت ها ، و دولت بود ⁉️ 👈 کلیپی تقطیع شده در فضای مجازی در حال نشر هست و مشاهده هم می فرمایید که با ترکیب حرفهای رهبری و سفر به ،گویا شخص آقای منظور این سخنان تند رهبری بوده ‼️ ⁉️ اما واقعیت ماجرا چیست ⁉️ 1️⃣ همانطور که در عکس که از سایت بیانات رهبری گرفته شده مشاهده می کنید(سخنان 1396/03/22 یعنی در زمان روحانی) رهبری این صحبتها را خطاب به بیان می فرمایند، 2️⃣ ماجرا از این قرار بود که ترامپ در سفری به عربستان که نظام دیکتاتوری و غیرمشارکت مردمی دارد ، علیه عزیز حرف زده بود و کشور را متهم به و نقض کرده بود‼️ 3️⃣ بحث پاک نشدن لکه ننگ و... را هم آقا دارد خطاب به همین کار خبیثانه آمریکا می گوید ‼️ 4️⃣ قبلا گفتیم ،خود رهبری هم فرمودند، توسط یک شخص یا دولت تعیین نمی شود،بلکه مدیران ارشد کشور و هستند که تصمیم می گیرند. اگر یادتان باشد برای برقراری ارتباط با هم شخص آقای دبیر وقت شورا به این کشور سفر کرده بود. مصوبات شورای عالی امنیت ملی هم 👈 به امضای شخص رهبری می رسد و سپس اجرا می شود 👉 👌 واقعا که برخی خودی ها در تخریب ، گوی سبقت را از اصلاح طلبان و ضدانقلاب ها هم ربوده اند و جلو زده اند 😏