eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز فخرالسادات با قهر از خانه ی آیه رفت. سیدمحمد بعد از عذرخواهی بابت حرفهای مادرش، همراه او به قم بازگشت. حاج علی بعد از تماسی که داشت، مجبور شد، برای مراسم شهدای مدافع حرم به قم بازگردد. آیه تصمیم داشت به سرکارش بازگردد. از امروز او بود و کودکش؛ مسئول این زندگی بود. مسئول کودکش بود، باید شروع کند. غم را در دلش نگاه دارد و یا علی بگوید... روی مبل نشسته بود و کنترل تلویزیون را برداشت... سیدمهدی: آیه بانو! بیا فیلمت شروع شدا، نگی نگفتم! کلافه از روی مبل بلند شد، به سمت یخچال رفت... ِ یخچالو باز نذار بانو، اسرافه! گناهه بانو جان! اول فکر کن اون تو چی میخوای، بعد درشو باز کن جاَنَکم! بیآنکه در یخچال را باز کند، به سمت اتاق خوابش رفت: _بانو برقا خاموشه؟ نخوری زمین یه وقت! َ خودش را روی تخت پرت کرد... _خودتو اونجوری روی تخت ننداز، مواظب باش بانو! هم خودت درد میکشی هم اون بچه ی زبون بسته! مردش مچاله کرد: َ آرام روی تخت دراز کشید و خود را سر جای همیشگِی انداخت _هوا سرده بانو، یه پتو روت بکش سرما نخوری! تو که سریع سرما میخوری، چرا مواظب نیستی بانو؟! گوشه پتو را روی خود کشید. چشم بست و خواب او را در آغوش کشید... -آیه بانو... بانو! آیه لبخند زد: َ مهدی؟ _برگشتی _جایی نرفته بودم که برگردم بانو! من همیشه پیشتم، تو جدیدا حرف گوش نکن شدی بانو!، واسه همینه که تنها موندی بانو! آیه لب ورچید:
_نخیرم! من تنها نیستم، خیلیام دختر خوب و حرف گوش کنی ام! _تو همیشه بهترین بودی بانو! مردش لبخند میزد َ زمین تکان خورد... آیه نگاهی به اطراف کرد. انگار َ مهدی به او نزدیک شد. چادرش را از سرش برداشت و روی ِکشتی بودند. چادر دیگری روی سرش کشید. باز لبخند زد و آیه به عقب کشیده شد. َ مهدی وارد آب شد خود را روی لنگرگاه دید... َکشتیِ م های آزاد شد و از تمام َکشتیهای اطراف جدا شد، دور و دورتر شد... آیه فریاد زد: َ مهدی! _ مرِد من؟ "کجایی َ از خواب پرید... نفس گرفت؛ رو به عکس مردش کرد ، چرا چادرم را عوض میکنی؟ چرا چیزی را میخواهی که خارج از توان من است؟ تو که آیه ات را میشناسی!" از پدر تعبیر خواب را یاد گرفته بود. حداقل این ساده اش را خوب میفهمید،عوض کردن چادر، عوض کردن همسر است و سید مهدی آیه برداشت. ِ همسری اش را از سر ِ از جایش بلند شد، سرش گیج رفت. روی تخت نشست... صدای زنگ َدر خانه درآمد، از جا بلند شد و چادرش را بر سر کشید. صاحبخانه پشت در بود! -سلام خانم علوی! _سلام آقای کلانی! کلانی: تسلیت عرض میکنم خدمتتون! _ممنونم! مشکلی پیش اومده؟ هنوز تا سر ماه مونده! _به خاطر کرایه خونه نیست؛ حقیقتش میخواستم بدونم شما کی بلند میشید! حالا که همسرتون فوت کردن، دیگه باید خونه رو تخلیه کنید! آیه ابرو درهم کشید: _منظورتون چیه؟ ما قرارداد داریم!
_همسرم دوست نداره حالا که همسرتون فوت کردن اینجا باشید، اگه امکانش هست در اسرع وقت خونه رو خالی کنید! آیه محکم و جدی گفت: _با اینکه حق این کار رو نداری و حق با منه اما من نماز میخونم، جای َشکدار نماز نمیخونم! خونه پیدا کردم باهاتون تماس میگیرم؛ پول پیش منو آماده کنید لطفا، خدانگهدار! در را بست... پشت در نشست. "رفتی و مرا خانه به دوش کردی؟ گناهم چیست که تو رفته ای؟" به پدر که زنگ زد، صدایش میلرزید. شب پدر رسید... آیه بیقراری میکرد برای خاطراتی که باید آنقدر زود دل بکند. به جای جای خانه نگاه َ میکرد... این آخرین خانه مردش بود؛ چگونه دل بکند از این خاطرات؟ سه روز گذشته بود. خانه برای یک زن تنها با کودکی در شکم، پیدا نمیشد، حتی با وجود حاج علی که پدر بود. زندگی یک زن تنها هنوز هم عجیب است... هنوز هم سوال دارد؛ اگر کسی هم اجاره میداد آیه و حاج علی یا خانه را نمیپسندیدند یا صاحبخانه را! رها که زنگ در خانه را زد، آیه چشمانش سرخ بود. رها و صدرا وارد خانه شدند. بعد از تعارفات معمول رها پرسید: از کی میای سرکار؟ جات خالیه! _میخواستم بیام، اما اتفاقی افتاده که یه کم درگیرم کرده! صدرا: چی شده؟ کمکی از دست ما برمیاد؟ حاج علی آهی کشید: _صاحبخونه جوابش کرده، دنبال خونه ایم! رها دستش را روی دهانش گذاشت: _خدای من... هنوز که 6 ماه از قراردادتون مونده! چای بهارنارنج را به لب برد: ادامه دارد ....
آغاز اکران رایگان فیلم " منصور" در تلوبیون لینک اکران : https://plus.telewebion.com/p/c3b7c ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#نشانه های_هک نشانه های #هک چیست ؟ 🍃شارژ گوشی خیلی زود تمام میشود 🍃 داغ شدن گوشی وقتی با آن کار
▪️اقدامات لازم بعد از شدن چیست ؟ ➖بهتر است با یک آنتی ویروس قوی سیستم خود را اسکن کنید ➖بعد از عوض کردن پسورد کلیه حسابهای کاربری تان به سراغ قسمت حریم شخصی و تنظیمات امنیتی بروید و ببینید آیا سوال امنیتی و جواب آن تغییر پیدا کرده است یا نه و تنظیمات این قسمت از قسمت ها را به صورت کامل چک کنیم ➖از اپلیکیشن ها و برنامه هایی که به حسابهای کاربری شما دسترسی دارند هم غافل نشوید چرا که آنها می توانند راهی برای نفوذ هکرها باشند برای حساب های کاربری کاربری که امکان آن موجود است از تایید هویت دو مرحله ای استفاده کنید ➖ نرم افزارهای به روز نشده را به روز رسانی کنید و مطمئن باشید از آخرین نسخه آنها استفاده می‌کنید ➖ از کلیه اطلاعات موجود در سیستم خود نسخه پشتیبان تهیه کنید و کلیه اطلاعات شخصی خود را که در شبکه‌های اجتماعی وارد کردید کنترل کنید مراقبه افراد مشکوک باشید تا با استفاده از ترفندهای مهندسی اجتماعی شما را به دام می اندازند ➖ پسورد کلیه حسابهای کاربری خود را عوض کنید و برای آنها پسورد جدید و قوی تعریف کنید ‌❣ @Mattla_eshgh
⭕️ «فن‌فیکشن» اصطلاحی رایج بین نوجوانان امروزی 🔻فن‌فیک نویسی تفریح زیرزمینی بسیاری از نوجوانان امروزی است که تمایلات هواداری‌شان از یک فیلم، کتاب، داستان، یا گروه موسیقی موردعلاقه‌شان را در این راستا بروز می‌دهند. 🌐 جزئیات بیشتر را در خبرگزاری فارس بخوانید 🔻 http://ydac.ir/8lp32 🖼 تصویرسازی و رصد خبر: جنس اول ⚠️ فن‌فیکیشن‌ها در اشغال قلب و انحراف جنسی نوجوانان و بی‌میل کردن آن‌ها نسبت به ازدواج و درنوردیدن اثر مستقیم می‌گذارند‼️ ‌❣ @Mattla_eshgh