بار الها
زکوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی..چه بخوانی..
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم؛ نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ؛نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
بازکن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
Matina:)
چه بخوانی،چه برانی... چه به اوجم برسانی:) نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
هنگام تماشایت ، از بس که تو زیبایی ،
با هول و ولا خواندم ، لا حَول و ولاها را...
وَکُلعَینتِشوفكلیتهاعُیونی...:)
ای کاش هر چشمی که تورا میبیند،چشم های من باشد✨
Matina:)
هنگام تماشایت ، از بس که تو زیبایی ، با هول و ولا خواندم ، لا حَول و ولاها را...
چشمهایت شعر و مردم شعر دزدی میکنند ؛
حفظ چشمان تو از آیات قرآن سختتر است .