eitaa logo
شـاید‌ من:)
470 دنبال‌کننده
992 عکس
281 ویدیو
5 فایل
[این منم بخشی از خودم که اینجا نشونش میدم☁️⚽️] _شیعه علی ابن ابیطالب:) کپی متون؟ از دل برآمده را کجایش میبرید؟ جوانه زدن؟دوم سومین ماه پاییز هزار چهارصد دو
مشاهده در ایتا
دانلود
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی _حافظ
« أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَدًا؟ قيلَ بَلى يا رَسُولَ اللّهِ. فَقالَ: أَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ.» آيا كسى را كه فرداى قيامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نكنم؟ گفتند: آرى، اى پيامبر خدا.فرمود: كسى كه متين، خونگرم، نرمخو و آسانگير باشد. _پیامبر اکرم
ما شاید برنده نشیم ولی همیشه پیروز میدونیم✨🌱
نام کتاب:یک پیاده رو طولانی تا اب✨ نویسنده:لیندا سو پارک ژانر:واقعیت،اجتماعی رده سنی:۱۰+ ... بخشی از کتاب: نزدیک‌های ما آدم‌هایی هستند که هر روز با سختی‌های عجیب غریب و غیرقابل تصوری روبرو می‌شوند؛ تاکید می‌کنم عجیب و غریب و غیر قابل تصور! اما نمیشکنند،تسلیم نمیشوند و درنهایت چیزی که ما میبینیم،این است که مشکلات را به زیر میکشند و غیر ممکن را ممکن میکنند؛ در عین ناباوری،میبینیم که دختری هر روزچند ساعت راه میرود تا اب آشامیدنی پیدا کند،یا پسری انقدر میدود تا از صدای شلیک گلوله ها رها شود! سرنوشت لعنتی،همه ما درگیر توایم! ... موضوع:راجب پسرکی ۱۱ ساله به اسم سلوا است که سودانی است و در دوران جنگ ۱۹۸۵ و درباره دخترکی در جنگ ۲۰۰۸... سلوا پسری صبور است در دوران جنگ که با توجه به امیدی که دارد به موفقیت بزرگ دست میابد. .... نقد: کتابی هست که امید رو هدیه میده که تو میتونی تو سخترین شرایط امید داشته باشی... کتاب زیبایی هست پیشنهاد خوندن:) ... پ.ن:عکس توسط ۲۱۳ گرفته شده است
وصف احوال ِ من افتاد به دستان ِ قلم من نوشتم که غمی نیست بخوان سخت گذشت... _نوشته یکی از شماها
_من برعکس بقیه ام دلم میخواد hate بگیرم بهم فوش بدن بگن نمیتونی! +چرا؟! _چون وقتی اینارو میگن با قدرت بیشتری ادامه میدم اونقدر ادامه میدم که به قله برسم، چون وقتی به قله برسم دیگه هیچ سنگی بهم نمیرسه که بخواد منو پایین بیاره💪🏻 "۲۱۳نوشت"
هدایت شده از - بغض‌های ِ فروخورده -
وقتی شروع به نوشتن می کنم اغراق نیست؛ جدی میان کلمات غرق میشوم
هدایت شده از - بغض‌های ِ فروخورده -
پادکست - دلشوره‌ی ما بود.mp3
زمان: حجم: 2.1M
دوتا دستاشو مشت کرد جلوم گرفت و گفت: اگه بگی گل کدومه میمونم چه انتخاب سختی بود... چشمامو بستم و محکم زدم رو دست چپش گفتم این، دستاشو باز کرد‌‌‌...گل بود...اشکام جاری شد روی گونه هام. حواسش نبود، وقتی داشت با دست راستش اشکامو پاک میکرد فهمیدم تو دست راستشم گل بوده(: آنکه تورا می خواهد به هر بهانه ای می ماند.! -حسین پناهی تقدیم به شـاید‌نویسنده!:) 100 تاییت مباررک🌱 به امید بالاتر دیدنت ( :