و من باتو در شهر قصه ها اشنا شدم
و قرار گرفتیم در
کتابخانه مستر چیکاچی
طبقه بالا
ردیف سوم📚
اینکاربرازنظرذهنیخستهوازنظرروحیداغوناست انقدرنابودشنکنید!
_بیو شما
بخاطر استعمارگر هاست که میگن شیرازی ها تنبلن!
اگه شیرازی ها تنبلن پس چطوری حافظ و سعدی اهل شیرازن؟!
_نزار قطری
شـاید من:)
بخاطر استعمارگر هاست که میگن شیرازی ها تنبلن! اگه شیرازی ها تنبلن پس چطوری حافظ و سعدی اهل شیرازن؟!
خیلی خوب گفت
لطفا با استانهامون شوخی نکنیم✨
مهم نیست که شب چقدر گریه کرده باشم
من فردا صبح با لبخند همشگیم و دنیا باب اسفنجی گونم وارد مدرسه میشم...
هدایت شده از قهوه ی سرد آقایِ نویسنده
من فکر میکردم سالها باید یکی یکی سپری شوند تا هر بار آدم یک سال بزرگتر شود اما این طور نیست این اتفاق یک شبِ رخ میدهد.
و ما سفید ماندیم
نه برای انکه کدر شویم نه
برای انکه روشناییمان فرا گیر شود
برای انکه صلح را نگه داریم
و نشان دهیم میتوانید اندکی در
این مکان لبخند بر روی لب بیاورید