#پاراگراف
۵۴_ منِ دیگر
تمامی از وجود من بود،
بخشی از من که یافتم اش تا
قسمتی از من را تکمیل نماید و معنا ببخشد؛
گوش های شنوایی شد برای سخنانی که از زبانم خارج میشد؛
دستهایی دراز شده به سمتم بود که با پاهای خویش و ندیدن راهم، زمین خورده بودم؛
مژه هایی بود که غبار های چشمانم را پاک میکرد؛ لبخندی بود که تسلی جان من بود؛
چسب زخمی بود که بر روی بدنم چسبیده میشد...
به راستی او تکمیل کننده من بود نیمه دیگر پر لیوان،
اصلا او خود من بود در خاندانی دیگر:)
_سیده زهرا موسوی
شـاید من:)
#پاراگراف ۵۴_ منِ دیگر تمامی از وجود من بود، بخشی از من که یافتم اش تا قسمتی از من را تکمیل نمای
نمیدونم
این چیزی که نوشتم
یه جاهایی توصیف خواهرمه
یه جاهایم رفیق صمیمیم!:)
شـاید من:)
نمیدونم این چیزی که نوشتم یه جاهایی توصیف خواهرمه یه جاهایم رفیق صمیمیم!:)
شایدم یه جاهاییش خودت ... ( بغض )
خودت رفیقِ خودت
چون آدما همیشه در حق خودشون بیشترین رفاقت و میکنن و یه جاهایی یه جوری دست خودشون و میگیرن که هیشکی نمیتونه ...
#میم
[جانم] گفتن کسی که به همه [بله] میگه
خیلی قشنگ تر از [جان] گفتن کسی که به همه [جان] میگه..
شـاید من:)
[جانم] گفتن کسی که به همه [بله] میگه خیلی قشنگ تر از [جان] گفتن کسی که به همه [جان] میگه..
و منی که به انسان های اطرافم "جان" میگم و به آدم های مورد علاقم "جانم"
دارم تلاش میکنم از این به بعد همه "بله" بگم و فقط اشخاص مهم از "جان و جانم" بهره ببرن😂❤️
هدایت شده از [نویسندۀ نقلی]
[درگاهِ این خانه بوسیدنیست.]
در جوارِ بابا رضا 'ع' به یادِ : قهوه تلخ، تآلیا، شاید من، جانان، آواز قو، دختر کوچولو، Tired، کفتر موفرفری، وهمسبز، ساز زندگی، صبر، افکار پوسیده، متن سبز، خانه انتهای خیابان ۲۴۵، تاسیان، درنای کاغذی، مجنون حیدر، مست حسینبنعلی (اسم چنل توی ذهنم نیست)، دختر خال دار عرب، زندگی به عنوان قارچ خپل، رادیوی کوچک زوزه، ارکیده بنفش، ایستاره، گیله گل، نورماه، مأوا، ابریماه.
و همهی بچه های نویسنده نقلی بودم :)))🌟
و هرکسی که تا بهحال به یادم بوده و یا ناخواسته فراموش کردم...
دعا کردم زودی بیاید حرم`)🤍