eitaa logo
کانال مدیریت حوزه علمیه خواهران استان مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
326 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📮 📙 📗 📕نام کتاب: ✴️ تقاص، حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ ✴️اثرجمعی ازنویسندگان انتشارات شهید ابراهیم هادی 📝 معرفی کتاب📗 توسط: 🍀طلبه عزیز، بانوی کتابخوان سرکار خانم کبری ایرجی راد 🍀 📚 در جریان تجربه نزدیک به مرگ، یکی از بستگانم را دیدم. خانمی بود که از فعالین فضای مجازی بوده و هر روز، چیدمان منزل را عوض کرده و یا سفره های آنچنانی پهن می کرد و تصاویر آن را در صفحه اش بار گذاری می کرد و... این ظاهر ماجرا بود، اما بنده چیزهای دیگری از ماهیت عمل این خانم دیدم! من افرادی را دیدم که آرزوی چنین غذاهایی داشتند اما توان تهیه اش را نداشتند. آرزوی منزل شیک آنها را داشتند اما برایشان مهیا نبود. عجیب اینکه او متاهل بود اما به خاطر پرداختن به این مسائل فرصت بچه دار شدن نداشت! من دیدم که زندگی او به خاطر حسرتی که در دل مردم ایجاد کرده دچار مشکلات خواهد شد. او می‌توانست زندگی سالمی داشته باشد، اما پرداختن به این امور و ایجاد حسرت در دل مردم، زندگی اش را دچار بحران نمود. @mazandaran_hozeh
📖 📚 کتاب📙«در کمین گل سرخ»🌹 زندگی‌نامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم محسن مؤمنی است. روایت بخش‌های پیش از انقلاب زندگی سپهبد از کتاب📙 «خاطرات سپهبد شهید صیادشیرازی» و بخش‌های مربوط به کردستان و سال‌هایی از جنگ از کتاب📙 «ناگفته‌های جنگ» و بخش‌های پایانی جنگ از کتاب «یادداشت‌های ویژه شهید صیادشیرازی» انتخاب شده‌است. روایت نویسنده نیز علاوه بر منابع یاده شده، مبتنی است بر ساعت‌ها گفت‌وگو و تحقیق و استفاده از منابع مکتوب. 📖 «علی آن شب همراه خواهر بزرگش که از دره‌گز آمده بود، به حرم رفت. این‌که در آن شب در آن‌جا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا می‌داند و بس. اما همان شب در تهران، خیابان دیباجی، همسایگان او چند مورد رفت و‌ آمد مشکوک دیده بودند. پیکانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود. رفتگر شهرداری را دیده بودند که ناشیانه خیابان را جارو می‌کرده و حرکات و نگاه‌هایش غیر عادی بوده و.... @mazandaran_hozeh
📖 📕 ◀️ کتاب📕 خاک پای قدمهایت نوشته  مرتضی احمر است.  روایتی در دوران هشت سال دفاع مقدس است که خواننده را با خود همراه می‌کند تا یکی از شهدای این جنگ تحمیلی را بهتر بشناسند. نوشتن درباره شهدا یکی از راه‌های آشنا کردن نسل امروز با بزرگ‌مردانی است که سرنوشت ما را ساخته‌اند. این کتاب سرگذشت شهید حاج احمد کریمی فرمانده گردان حضرت معصومه (سلام الله علیها) لشکر علی بن ابی طالب (علیه السلام) قم، است. نویسنده چند ماهی با همرزمان و دوستان و خانواده محترم این شهید بزرگوار مصاحبه کرده است و  خاطرات را جمع آوری کرده است. نتیجه دو اثر از زندگی ایشان است اولی مجموعه خاطراتی با نام «آخر رفاقت» و دیگری کتاب خاک پای قدم هایت با محوریت زندگی این شهید عزیز. 📕  ◀️ عباس دوباره گرد و خاک کرده بود. نمی‌دانم کدام شیر پاک‌خورده‌ای دسته‌گل به آب داده بود. خدا حاج حمید را رحمت کند. این اخلاقش به حاج حمید رفته بود. حاجی هم وقتی می‌دید کسی وظیفه‌اش را درست انجام نداده، چنان گرد و خاک به‌پا می‌کرد که دفعه بعد کسی جرأت نداشت تو وظیفه‌اش کوتاهی کند. قدم‌هایم را تندتر برداشتم تا خودم را زودتر به در تکیه برسانم. تا خواستم وارد شوم یک جوان با موهای بلندی که از پشت بسته بود، جلوی پایم زمین خورد. دیدم حنیف و حسین، از دو طرف عباس را گرفته بودند که به پسر جوان نزدیک نشود. ولی عباس هم‌چنان داد و هوار می‌کرد.... @mazandaran_hozeh
📖 📕 ◀️ کتاب📕 خاک پای قدمهایت نوشته  مرتضی احمر است.  روایتی در دوران هشت سال دفاع مقدس است که خواننده را با خود همراه می‌کند تا یکی از شهدای این جنگ تحمیلی را بهتر بشناسند. نوشتن درباره شهدا یکی از راه‌های آشنا کردن نسل امروز با بزرگ‌مردانی است که سرنوشت ما را ساخته‌اند. این کتاب سرگذشت شهید حاج احمد کریمی فرمانده گردان حضرت معصومه (سلام الله علیها) لشکر علی بن ابی طالب (علیه السلام) قم، است. نویسنده چند ماهی با همرزمان و دوستان و خانواده محترم این شهید بزرگوار مصاحبه کرده است و  خاطرات را جمع آوری کرده است. نتیجه دو اثر از زندگی ایشان است اولی مجموعه خاطراتی با نام «آخر رفاقت» و دیگری کتاب خاک پای قدم هایت با محوریت زندگی این شهید عزیز. 📕  ◀️ عباس دوباره گرد و خاک کرده بود. نمی‌دانم کدام شیر پاک‌خورده‌ای دسته‌گل به آب داده بود. خدا حاج حمید را رحمت کند. این اخلاقش به حاج حمید رفته بود. حاجی هم وقتی می‌دید کسی وظیفه‌اش را درست انجام نداده، چنان گرد و خاک به‌پا می‌کرد که دفعه بعد کسی جرأت نداشت تو وظیفه‌اش کوتاهی کند. قدم‌هایم را تندتر برداشتم تا خودم را زودتر به در تکیه برسانم. تا خواستم وارد شوم یک جوان با موهای بلندی که از پشت بسته بود، جلوی پایم زمین خورد. دیدم حنیف و حسین، از دو طرف عباس را گرفته بودند که به پسر جوان نزدیک نشود. ولی عباس هم‌چنان داد و هوار می‌کرد.... آمنه (س)
📖 📚 کتاب📙«در کمین گل سرخ»🌹 زندگی‌نامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم محسن مؤمنی است. روایت بخش‌های پیش از انقلاب زندگی سپهبد از کتاب📙 «خاطرات سپهبد شهید صیادشیرازی» و بخش‌های مربوط به کردستان و سال‌هایی از جنگ از کتاب📙 «ناگفته‌های جنگ» و بخش‌های پایانی جنگ از کتاب «یادداشت‌های ویژه شهید صیادشیرازی» انتخاب شده‌است. روایت نویسنده نیز علاوه بر منابع یاده شده، مبتنی است بر ساعت‌ها گفت‌وگو و تحقیق و استفاده از منابع مکتوب. 📖 «علی آن شب همراه خواهر بزرگش که از دره‌گز آمده بود، به حرم رفت. این‌که در آن شب در آن‌جا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا می‌داند و بس. اما همان شب در تهران، خیابان دیباجی، همسایگان او چند مورد رفت و‌ آمد مشکوک دیده بودند. پیکانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود. رفتگر شهرداری را دیده بودند که ناشیانه خیابان را جارو می‌کرده و حرکات و نگاه‌هایش غیر عادی بوده و.... آمنه (س) @mazandaran_hozeh
📖 📚 🇮🇷🌹  در کتاب📕 مرد، داوود اکبریان، روایتی داستان‌گونه از زندگی حاج احمد متوسلیان ارائه می‌دهد و شما را با زوایای پنهان زندگی وی آشنا می‌سازد. این کتاب جذاب و خواندنی، سرنوشت غریب یکی از مهم‌ترین فرماندهان جنگ تحمیلی را در اختیارتان قرار می‌دهد و به شما کمک می‌کند تا از زندگی او درس‌های بزرگی را برداشت نمایید.رمان مرد سه بخش دارد؛ بخش نخست به ایام حضور وی در مریوان می‌پردازد، بخش دوم اتفاقات مربوط به لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را شرح می‌دهد که حاج احمد فرمانده‌ی آن بود و در پایان نیز امیریان دوران اسارت حاج احمد را به صورت کوتاه روایت می‌کند و اطلاعات سودمندی ارائه می دهد. 📕 ◀️از صبح روز بعد، رضا شاهد جنب‌و‌جوش غریبی در بیمارستان بود. نقاش‌ها روی دیوارها بتونه‌گیری می‌کردند و خراش‌ها و سوراخ‌ها را پر می‌کردند تا کارشان را شروع کنند. چند بسیجی سرگرم تعمیر لوله‌کشی بیمارستان بودند. پرستاران جدید رو‌تختی‌ها و لباس بیماران را عوض می‌کردند، بر زمین تی می‌کشیدند، پنجره‌ها را دستمال می‌کشیدند. رضا، اعظم را دید که پرونده‌ها را تنظیم می‌کند و پرستاران را برای انجام کارهای مختلف به این طرف و آن طرف می‌فرستد. بعدازظهر، احمد به همراه جوانی که ریشی نرم و بور داشت آمد و به اعظم گفت: «آمدم به همراه علی آقا برق اینجا را تعمیر کنم. مجبوریم برق را قطع کنیم.» @mazandaran_hozeh
📖 📚 🇮🇷 ◀️ کتاب 📓همه سیزده سالگی‌ام اثر گلستان جعفریان مجموعه‌ای از خاطرات 9 سال اسارت نوجوان سیزده ساله‌ای به نام مهدی طحانیان است، کوچک سال‌ترین اسیر ایرانی که در سیزده سالگی به میدان نبرد می‌رود و در حالی که هنوز چند روز به آزادی خرمشهر مانده، به اسارت عراقی‌ها در می‌آید. ◀️در زندگی و خاطرات طحانیان حوادث جالبی رخ داده است که معروف‌ترین این خاطرات، همان ماجرای مصاحبه نکردن او با خبرنگار زن بی‌حجاب بود. خبرنگار از او می‌خواهد که مصاحبه کند، اما طحانیان در جواب می‌گوید که تو حجاب نداری و من با تو مصاحبه نمی‌کنم؛ چون در دینم آمده که مرد مسلمان نمی‌تواند با زن بی‌حجاب صحبت کند. خیلی‌ها این را یکی از ویژگی‌های اصلی طحانیان می‌دانند. 📖 ◀️ «جفت پاهاش تیر خورده بود. نمی‌توانست راه برود. اما کار عجیبی کرد. یک دفعه کف دست‌هایش را گذاشت زمین و پاهایش را برد بالا و شروع به راه رفتن کرد! پاهایش در هوا بود و لخته‌های خون مثل تکه‌های جگر گوساله از زیر فانوسقه‌اش می‌افتاد زمین! فرمانده سریع به سمت ما دو نفر دوید، مرا هل داد یک طرف و سر سربازان عراقی داد کشید و به عربی دستور داد؛ دستور آتش! یک دفعه چند سرباز عراقی در چشم به هم زدنی خشاب‌هایشان را در تن این تکاور شجاع خالی کردند! چند ثانیه بدن او میان زمین و هوا مثل یک ستون ماند. بعد از آن مانند یک پهلوان به خاک افتاد.» @mazandaran_hozeh
📚 ◀️ این دختر بزرگوار؛ فاطمه (زهرا سلام الله علیها) بعنوان الگوی معرفت، دانش، عبادت، زهد، خانه داری، جهاد، شهادت و تمام امتیازات و خصوصیات یک انسان والا و معصوم را با خود دارد. ما افتخار می کنیم که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را اسوه و الگوی خود قرار بدهیم. @mazandaran_hozeh