eitaa logo
🌺مـذهـبـــ🇮🇷ـــانـهـ🌺
1.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
74 فایل
#امام_زمان دَرهَیاهو‌یِ‌دنیایی‌پٌـرازجمعیٺ سَلٰام‌بَـراو‌کہ‌جـایَش‌ هَمہ‌جـٰاخـٰالۍاست..! #السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله فروشگاه حرز نجفی لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/446824494C4305ede01c برای سفارش حرز به ادمین کانال پیام دهید @herznjfy
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پروفایل #الله 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ین باسلا جهما محیاه یدق الکاهلا لم یریوما عن عدونا کلا الا کذا مقاتلا او قاتلا شیر دلیر را بیدار کردید که عبوس است و پشت را می‌لرزاند هرگز از دشمن روگردان نبوده و پیوسته مرد جنگ و نبرد بوده است عبدالرحمان گوید: «من شمر را کشتم.» مسلم بن ضمری گوید: «الله اکبر، خدا آن خبیث را کشت.» آری، شمر این جانی پست، به دست پر توان ابوعمره (کیان) به هلاکت رسید و چند تن از یارانش نیز کشته شدند و سر‌های بریده آنان را به نزد مختار آوردند، مختار تا نظرش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جای آورد و دستور داد، سر‌های نحس آنان را در مقابل مسجد جامع، بالای نیزه نصب کنند تا عبرت دیگران شود.» نقش کیسان ابوعمره در کشتن شمر ۳. اسیر کردن خولی کیسان به همراه مُعاذ بن هانی کندی (برادرزاده حجربن عدی)، خولی بن یزید اصبحی را که سر امام حسین (ع) را نزد عبیدالله بن زیاد برد، در خانه اش محاصره کرد و او را نزد مختار برد. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند. ۴. کشتن عمربن سعد پس از قتل خولی، مختار کیسان را برای قتل عمربن سعد (فرمانده لشکر یزید در واقعه کربلا) مأمور کرد. کیسان مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد. بنا بر نقلی دیگر، یکی از یاران مختار، عمربن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد. ۵. فرماندهی سپاه مختار عبدالله بن زبیر که بر حجاز و مناطقی دیگر از جهان اسلام استیلا یافته بود، و طرفداران و یاران مختار را مانع بزرگی برای خود می‌دانست، در سال ۶۷ برادرش مصعب را به جنگ با مختار فرستاد. در جنگی که در جایی به نام حمام اعین روی داد، کیسان فرمانده موالی سپاه مختار بود. شهات کیسان ابوعمر در جنگی که بین سپاه مختار، به فرماندهی کیسان ابوعمره و لشکریان عبدالله بن زبیر، به فرماندهی مصعب بود، لشکریان مختار شکست خوردند و به احتمال قوی کیسان ابوعمره به شهادت رسید.
کیان ایرانی و ریاست انتظامات و شرطه‌های کوفه اعتماد و اطمینان مختار به این شخص تا جایی بوده است که ریاست انتظامات کوفه و فرماندهی شرطه‌های کوفه به او سپرده می‌شود و در جریان برخورد با جنایتکاران کربلا به فرمان مختار، اموال بسیاری از این افراد را مصادره می‌کند و بین ایرانیان مسلمانی که در عملیات، قلع و قمع جنایتکاران کربلا شرکت داشته‌اند تقسیم می‌کند و این مورد یکی از خدمات قابل توجهی است که وی به حکومت مختار انجام داد. در حقیقت اوست که از سوی مختار مأموریت برخورد و دستگیری و هلاکت جنایتکاران کربلا را بر عهده دارد و اشراف خائن کوفه که جنایتکاران اصلی کربلا بودند به شدت از نام او وحشت داشتند. آن‌ها «کیان» را «باز شکاری» لقب داده بودند؛ به این معنا که باز بر روی شکار فرود می‌آید و چنگال‌هایش را در بدن طعمه فرو می‌کند؛ لذا «کیسان» نیز بر قاتلان اهل‌بیت علیهم‌السلام فرود می‌آید و آن‌ها را به هلاکت می‌رساند و نابود می‌کند. «کیسان» بسیار به مختار وفادار بود و تا پایان کار نیز با وی همراهی می‌کرده است؛ هنگام نبرد «مصعب‌بن زبیر» که برای جنگ با مختار آمده بود، سرسختانه و فداکارانه با مختار در برابر دشمن ایستاد و در جریان این نبرد همراه با مختار کشته شد. در زندگینامه کیان قابل ذکر است که این فرد در فیلم مختار‌نامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده می‌شود در حالی که نام اصلی او «ابوعَمره کیسان» است که حتی نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از دست اندرکاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» از «کیسان» به این نام تغییر پیدا کرده است. به هر صورت «کیان» یک وجود حقیقی است و زحمات زیادی را چه در جهت قیام مختار و چه در قصاص قاتلان اهل بیت علیهم‌السلام و یاران ایشان کشیده است و جای مدح و تکریم از این شخصیت وجود دارد. افتخارات و اقدامات کیسان ابوعمره ۱. سرپرستی نگهبانان کوفه پس از قیام مختار در سال ۶۶ و به حکومت رسیدن وی بر شهر کوفه، مختار، کیسان را که بسیار به او اعتماد داشت، به سرپرستی شرطه (پلیس و شهربانی) و به قولی به ریاست نگهبانان خود گماشت و به او دستور داد هزار کارگر فراهم آورد تا با کلنگ خانه‌های اشراف و کسانی را که به جنگ امام حسین رفته بودند، خراب کند. ۲. کشتن شمر بن ذی الجوشن مسلم‌بن عبدالله ضبابی گوید: «محلی که ما همراه شمر اطراق کرده بودیم بچه ملخ زیادی داشت و شب را صدا می‌دادند. ناگهان همان شب من از خواب پریدم و صدای پای اسب‌هایی را شنیدم، با خود گفتم: این موقع شب، خبری نیست، حتماً سر و صدای بچه‌ملخ‌ها است، اما لحظه‌ای بعد، صدا را واضح‌تر شنیدم و هوا تاریک بود و دور را درست نمی‌توانستم ببینم، خودم را جمع و جور کردم و چشم‌هایم را مالیدم و خوب دقت کردم و با خود گفتم: نه به خدا صدای بچه ملخ نبود. خواستم از جایم بلند شود که ناگهان از پشت تپه، گروهی ظاهر شدند و تا چشمشان به خیمه‌های ما افتاد فریاد تکبیرشان بلند شد. آری ما محاصره و کاملاً غافلگیر شده بودیم، به طوری که وقت دفاع و یا مقابله‌ای برای ما نبود. ما همه دسته‌جمعی فرار کردیم و حتی موفق نشدیم با اسب‌هایمان سواره فرار کنیم، اسب‌ها را جا گذاشتیم و پیاده فرار کردیم. اما شمر را دیدم که جامه‌ای خوشباف به تن داشت و بدنش ابرص بود و گویا سفیدی دو پهلوی او را از کنار جامه‌اش دیدم، زیرا شمر پیس بود و بدنش لکه‌های سفیدی داشت. او حتی فرصت پیدا نکرد که لباس رزمش را بپوشد و حتی وقت برداشتن سلاح هم نبود، ما فرار کردیم، اما شمر گویا فرار را بی‌نتیجه می‌دید، قصد مقاومت داشت و ماند. مسلم گوید آنان درگیر شدند و الله اکبر که خود دیدم شمر کشته شد. عبدالرحمان بن عبید گوید: آن کس که خبر نامه شمر و ماجرای آن روستایی را به ابوعمره (کیان) داد، من بودم و من از افراد ابوعمره (کیان) بودم که شمر را محاصره کردیم وی مدعی است که شمر را خود او کشته است.» در امالی شیخ طوسی، نحوه اعدام شمر را چنین نوشته است: «ابوعمره (کیان) با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد. او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سرِ شمر را با پای خود لگد‌کوب کرد. شاید جمع بین این دو روایت این باشد که شمر در ماجرای فرار و درگیری مجروح شد و او را زنده به نزد مختار آوردند و مختار دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در روغن جوش انداختند. از عبدالرحمان پرسیدند: ماجرای درگیریش با شمر و کشته شدن او را تعریف کند، و آیا شمر در آخرین لحظات چه می‌گفت: عبدالرحمان گوید: «بله آن شب، ما چادر شمر و همراهانش را محاصره کردیم و شمر را یافتیم. او با نیزه به ما حمله‌ور شد و بعد نیزه را بینداخت و به سرعت وارد خیمه شد و شمشیر را برگرفت و روبروی ما ایستاد و آماده حمله شد و این رجز را می‌خواند. نبهتم لیث عر
رین باسلا جهما محیاه یدق الکاهلا لم یریوما عن عدونا کلا الا کذا مقاتلا او قاتلا شیر دلیر را بیدار کردید که عبوس است و پشت را می‌لرزاند هرگز از دشمن روگردان نبوده و پیوسته مرد جنگ و نبرد بوده است عبدالرحمان گوید: «من شمر را کشتم.» مسلم بن ضمری گوید: «الله اکبر، خدا آن خبیث را کشت.» آری، شمر این جانی پست، به دست پر توان ابوعمره (کیان) به هلاکت رسید و چند تن از یارانش نیز کشته شدند و سر‌های بریده آنان را به نزد مختار آوردند، مختار تا نظرش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جای آورد و دستور داد، سر‌های نحس آنان را در مقابل مسجد جامع، بالای نیزه نصب کنند تا عبرت دیگران شود.» نقش کیسان ابوعمره در کشتن شمر ۳. اسیر کردن خولی کیسان به همراه مُعاذ بن هانی کندی (برادرزاده حجربن عدی)، خولی بن یزید اصبحی را که سر امام حسین (ع) را نزد عبیدالله بن زیاد برد، در خانه اش محاصره کرد و او را نزد مختار برد. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند. ۴. کشتن عمربن سعد پس از قتل خولی، مختار کیسان را برای قتل عمربن سعد (فرمانده لشکر یزید در واقعه کربلا) مأمور کرد. کیسان مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد. بنا بر نقلی دیگر، یکی از یاران مختار، عمربن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد. ۵. فرماندهی سپاه مختار عبدالله بن زبیر که بر حجاز و مناطقی دیگر از جهان اسلام استیلا یافته بود، و طرفداران و یاران مختار را مانع بزرگی برای خود می‌دانست، در سال ۶۷ برادرش مصعب را به جنگ با مختار فرستاد. در جنگی که در جایی به نام حمام اعین روی داد، کیسان فرمانده موالی سپاه مختار بود. شهات کیسان ابوعمر در جنگی که بین سپاه مختار، به فرماندهی کیسان ابوعمره و لشکریان عبدالله بن زبیر، به فرماندهی مصعب بود، لشکریان مختار شکست خوردند و به احتمال قوی کیسان ابوعمره به شهادت رسید. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهیدانه #شهید_احمد_مشلب 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهیدانه #شهید_محسن_وزوایی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بهشتی؛ نقش ما و شماها نقش کمک باشد به بچه ها.... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹@mazhabane_313🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدود هفت سال پیش در چنین روزهایی خبر ترور و شهادت شهید مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای کشورمان قلب میلیون‌ها ایرانی را به درد آورد و یک بار دیگر دشمن که نتوانسته بود پیشرفت‌های علمی جمهوری اسلامی ایران را تاب بیاورد، دست به جنایتی دیگر زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت‌های روزافزون علمی و هسته‌ای را بگیرد. امروز به بهانه سالروز شهادت شهید شهریاری به بازخوانی زندگینامه این شهید بزرگوار پرداختیم که در ادامه می‌خوانید. شهید مجید شهریاری در سال 1345 در زنجان متولد شد. وی متاهل و دارای دو فرزند به نام‌های محسن و زهرا بود. همسر این شهید بزرگوار، بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است. وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر ( از سال 1363 تا سال 1368 )، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه صنعتی شریف ( از سال 1369 تا سال 1371) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه امیرکبیر (از سال 1372 تا 1377 ) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است. شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هسته‌ای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود. وی در 28 اردیبهشت 83 از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.  در این مرحله از ارتقاء، نمره کیفیت آموزشی‌اش در چهار سال تدریس در دوره استادیاری نمره 18.5 (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ 10 مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی، ارائه سخنرانی در 21 کنفرانس بین المللی، راهنمایی و مشاوره 20 دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی 3 دانشجوی دکترا و بالاخره اجرای 5 طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد. شهید شهریاری سال 1388 و بر اساس تصویب هیات ممیزه به درجه استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است، به این مرتبه ارتقاء یافت. نمره کیفیت تدریس وی در دوره دانشیاری 19.46 از 20 بود. به علاوه، فقط از ماده 2 آئین نامه ارتقاء، 115.83 امتیاز کسب کرد. جمع امتیازهای وی برای ارتقاء به مرتبه استادی 169.79 بود. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای 17 دانشجوی کارشناسی ارشد و 5 دانشجوی دکترا بود و 21 مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در 24  کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری 5 طرح پژوهشی بود.  * مشاغل اجرایی شهید شهریاری  شهید شهریاری از سال 83 تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته‌ای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هسته‌ای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت. * زمان شهادت شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در 8 آذر 1389 توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد. * همسر شهید شهریاری: مراسم ازدواج ما در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری می‌گوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی‌شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم. وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود. همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم. این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این م
حل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم. وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوان‌تر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می‌کردند و این امر باعث می‌شد تا وی را بیشتر بشناسم. همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب،‌ نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبان‌زد بود. وی افزود: در زمانی که قرار بود پایان‌نامه خود را ارائه دهم تا ساعت 22 یا 23 در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیت‌های منزل نیز کمک می‌کرد. ‌یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان‌مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال‌هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می‌کرد و به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد. قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمه‌شب در خارج از منزل می‌ماند و هنگامی که از وی می‌پرسیدم کجا بودی؟ می‌گفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک می‌کرد و برایشان وقت می‌گذاشت که در این خصوص به وی می‌گفتم وقت خودم را حلالت می‌کنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم. همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه‌ جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و با کسی هم تعارف نداشت. می‌گفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم. قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت می‌کرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد و تفسیر آیت‌الله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرم‌افزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان می‌کرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت. وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریخت. برخی اوقات روبروی من می‌نشست و شعر می‌خواند و نمی‌دانم در این اشعار چه می‌دید که اشک می‌ریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است. همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیت‌الله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: « همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل می‌کند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف می‌کند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.» وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان می‌رسیدیم. قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت:‌ از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر می‌کنم نمی‌توانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس می‌کنم. همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش می‌دهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت می‌کردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد. * چگونگی شهادت شهید شهریاری همسر شهید شهریاری در گفت‌وگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف می‌کند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه‌ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می‌شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم.  صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا